از نیم شروع شد

خوابم نمیره برم نیم (مسنجر نیم باز) ببینم چه خبره گوشی برداشتم رفتم تو برنامه مهرشاد(برادرم) بیا نیم روم esf رفتیم داخل روم پنج یا شیش نفر بیشتر داخل روم نبودن سلام دادم جوابا اومد ازم asl خواستن جواب دادم آرش 24 esf یکی از ای دی ها با من گرم گرفت (دوستان شرمنده ای دی هارو نمیتونم بگم) مهرشاد مخ یکی رو کار گرفته بود تا این که یکی از از دخترای روم منو صدا کرد آرش نوشتم جانم آی دی که با من گرم گرفته بود به اصطلاح غیرتی شد من از این حرکتش خوشم اومد بهش گفتم بیا pv اومد با هم صحبت کردیم اسمشو پرسیدم گفت مریم
آرش:چند سالته؟
مریم:23
آرش:مجردی؟
مریم:عقد بودم جدا شدم
آ:چرا؟
م:راستشو بخای من از لحاظ سکسی سرد بودم اونم منو نخواست.
از رک بودنش خوشم اومد.
پرسیدم دختری یا زن؟
گفت:زن.
گفتم مگه عقد نبودی چطور زنی؟
گفت:چند وقت با هم زندگی کردیم.
گفت:مگه زنا آدم نیستن؟
گفتم کی این حرفو زده زن خیلی بهتر از دختره.
چرا؟
گفتم چون زنا از نظر عقلی از دخترا پخته ترن.
گفت:ما دیگه ته دیگ شدیم
خنده براش فرستادم.
گذشت…
من اوایل شک داشتم دختر باشه،گفتم پسره داره سر کارم میذاره.
یه روز که داشتم باهاش چت میکردم میون صحبتام ازش خواستم صداشو بشنوم.
اونم ازم شمارمو خواست،بهم گفت با خط خواهرم بهت زنگ میزنم،چون پدرم نظامیه و بعد از جریان طلاق خیلی رو من حساس شده،لطفاً بعد از این که قطع کردم شماره رو پاک کن.
منم گفتم حتماً شماره رو بهش دادم بعد از چند مین زنگ زد.
صداش دلنشین بود،اول سلام کرد گفت میخاستی صدامو بشنوی اینم صدام،گفتم مرسی،گفت ببخشید نمیتونم صحبت کنم،گفتم مشکلی نیست و قطع کردیم.
گذشت…
 
یه روز میون چت کردن ازم پرسید نظرت در مورد سکس چیه،(چون خیلی با هم صمیمی شده بودیم).
نوشتم سکس یه غریزه ی حیوانیه ربطی به گرم و سرد بودن نداره،هر کس یه جور دوست داره و چیزیه که تو وجود همه هست و بهش نیاز دارن.
بهم گفت تو چقد خوب توضیح دادی.
دیگه خیلی دوست داشتم ببینمش.
بهش گفتم میخام ببینمت
گفت باید ببینم میتونم بیام بیرون،بهت خبر میدم.
همون شب بود که میون چت کردن بهم گفت فردا ساعت ده فلان جا باش.
گفتم باشه ساعت هشت صبح فردا بیا نیم.
داستان از این جا شروع شد…
صبح شد،ساعتمو تنظم کرده بودم رو هفتو نیم،ساعت زنگ خورد بیدار شدم ،تا صبحونه خوردمو از خونه زدم بیرون شده بود هشت پنج دقیقه کم با گوشیم رفتم نیم دیدم آنه سلام کردم گفتم من تا ساعت ده پیشتم.
گفت قبل از اینکه بیای باید یه حرفایی بهت بزنم.
گفتم خوب بگو،
شروع کرد
من بهت دروغ گفتم متاهلم شوهرم اذیّتم میکنه هر چی به بابامینا میگم قبول نمیکنن،الانم اگه بفهمه تو گوشیم نیم باز دارم پوستمو میکنه،خلاصه من خیلی بد بختم.
من خیلی براش ناراحت شدم،گفتم از نظر من مشکلی نداره اگه از نظر تو مشکلی نباشه،دیگه ساعت طرفای نه بود
ازم پرسید تا برسی اینجا چقد طول میکشه(دروازه تهران)؟
حدود دو ساعت.
پس بیا.
 
حرکت کردم،حدوداً ساعت یازده بود که رسیدم،هنوز تو نیم بودم گفتم رسیدم.
تا پنج مین دیگه اونجام برو وسط میدون وایسا اومدم.
پی ام داد رسیدم،نوشتم کجایی؟بقل حوض ایستادم.
نگاه کردم یه دختر چادری با قد تقریباً 170 سفید با چهره ای با نمک.ایستاده بود،
رفتم جلو،مریم خانم؟آقا آرش؟بله
خواستم دست بدم ترسیدم ناراحت بشه،حدود دو دقیقه پیش هم بودیم گفت الان دیدیم من باید زود برم میترسم شوهرم بیاد خونه نباشم عصبانی میشه،باشه برو خدافظ.
برگشتم خونه رفتم نیم پی ام داده بود ساعت 2 نیم باش ساعتو نگاه کردم1.30 بود صبر کردم تا ساعت 1.55شد رفتم نیم آن بود سلام کردم خوبی؟
مرسی تو خوبی؟
منم خوبم ؟چه خبر؟
سلامتی ازم خوشت اومد؟
جواب دادم آره ولی فکر نمی کردم چادری باشی .تو چی از من خوشت اومد؟
راستش آره تو خوش تیپ و خوش قیافه بودی (من قدم 173وزنم 63سفید با موهای خرمایی)
کم کم بهم وابسته شد میگفت میخام طلاق بگیرم با تو ازدواج کنم،هر چند روز یه با میرفم دیدنش واسه این که ضایع نشه میرفتیم کافی نت.ازش یه بار سکس خواستم گفت تا از شوهرش جدا نشه اصلا حرفشم نزن.
تا این که یه روز که تو کافی نت نشسته بودیم گفت شوهرش رفته تهران واسه کارای ماشینش گفتم نمیخای دعوتم کنی خونه یکم من و من کرد گفت باشه،میدونستم برم باش خونه دیگه هیچ چیز قابل جلو گیری نیست.
 
گفت من جلو میرم تو پشت سرم بیا سوار تاکسی شدیم رفتیم تا نزدیکای خونش گفت اول من میرم اگه کسی داخل حیاط نبود میگم بیای(خونه سه طبقه حیاط دار که مستاجر بودن) رفت داخل در حیاط باز گذاشت رفت تو دو دقیقه بعد گفت بیا زود (البته تو نیم)سریع رفتم داخل خوبیش این بود که خونش طبقه اول بود رفتم داخل اتاق خواب نشستم روی تخت (قبلا تو دیدنش گاهی میبوسیدیم همدیگرو) اومد نشست کنارم تابستون بود هوا گرم به بهونه گرما تیشرتمو در اوردم نشستم کناش ساعت 1 ظهر بود دستمو انداختم گردنش شروع کردم بوسیدنش لبمو گذاشتم رو لباش همراهی کرد چند دقیقه گذشت مانتوش تنش بود گفتم درش بیار درش آورد تاپ تنش بودخودم تاپشو در آوردم مقاومت نکرد یه سوتین سفید داشت خواستم بازش کنم گفت نه بسه همین قد گفتم نه بزار با اسرار من بازش کرد دوتا سینه سفت با سایز 75 داشت با دستام گرفتمشون درازش کردم ازش لب گرفتم رفتم سراغ سینه هاش شروع کردم به خوردنشون یواش دستمو بردم وسط پاهاش از رو شلوار لی که پاش بود کسشو مالیدم خواستم دگمه های شلوارشو باز کنم گفت نه تو قول دادی اومدی کاری نکنی فقط انگشتمو گذاشتم جلو بینیم صدا دادم هیس س س س س س دگمه هاشو باز کردم شلوارشو در اوردم دستمو بردم داخل شرتش با کسش بازی کردم نفس نفس میزد داشت صداش در می اومد که رفتم وسط پاهاش از کنار رونش شرتشو زدم کنار صورتمو نزدیک کردم شروع کردم به زبون زدن و خوردن گفتم کمرتو بلند کن بلند کرد شرتشو در اوردم یکم دیگه کارمو ادامه دادم بعد بلند شدم دراز کشیدم کنارش بهش گفتم بلند شو،نه آرش نه قول دادی ،دوباره تکرار کردم هیس دگمه های شلوارمو باز کردم گفتم درش بیار درش اورد شرتمو دادم پایین چشمش که به کیرم افتاد گفت این اصلا به هیکل تو میخوره( 20سانته ) گفتم بخور اول یکم با دست باهش بازی کرد بعد آروم سرشو کرد تو دهنش خیلی آروم و حرفه ای این کارو کرد معلوم بود قبلا این کارو کرده بالا و پایین میکرد از روی تخمام رگ زیر کیرمو زبون میزد تخمامو میخورد گفتم کافیه
 
درازش کردم رفتم وسط پاهاش کیرمو گذاشتم دم سوراخ کسش تنگ بود یکم آروم فشار دادم سرش که رفت داخل یه آه ه ه ه ه کشید اروم ادامه دادم تا ته که رفت آروم عقب و جلو کردم سرعتمو زیاد کردم تند تند تلمبه میزدم خسته شده بودم عرق کرده بودم گففتم برگرد چهار دست و پا بشین سرتو بزار رو تخت (حالت سگی) کیرو دوباره فرو کردم شروع کردم به تلمبه زدن صدای آه و اوهش اتاقو برداشته بود چند دقیقه که گذشت از شدت خستگی شکمم درد گرفت گفتم خسته شدم تو بیا رو دراز کشیدم اومو یه پاشو گذاشت این طرف شکمم یکیشم اون طرف کیرمو با کسش میزون کرد نشست روش و آه ه ه صداش در اومد گفتم ارضا شدی بگو حدود پنج دقیقه که گذشت سرعتشو کم کرد تا پایین پایین می اومد صداش بیشتر شده بود که یه دفعه یکم به خودش پیچید صداش قطع شد گفتم ارضاع شدی گفت آره گفتم میخام از کون بکنم گفت درد داره گفتم یواش میکنم رو شکم خوابوندمش معلوم بود شوهره قبلا راهو واسه من باز کرده از آب دهنم زدم به کیرم گذاشتم رو سوراخ کونش یکم فشار دادم سرش رفت داخل نگاهش کردم داشت تختو گاز میگرفت گفتم درد داری درش بیارم با سرش گفت نه منم آروم تا تح فرو کردم یواش یواش تلمبه زدم کم کم سرعتمو بیشتر کردم حدود 10 مین که زدم خسته بودم گفتم بیا رو دیگه درد نداشت داشت لذت میبرد اومد رو با سورتخ کونش تنظیم کرد نشست روش چند دقیقه که گذشت گفت نمیخای ارضا بشی گفتم چرا ولی بزار از کس بکنم دیدم کیرم یکم کثیف شده رفتم تو دست شویی خودمو شستم اومدم دوباره دراز کشیدم گفتم بیا رو وقتی دوباره شروع کرد به یالا پایین کردن عضلاتمو سفت کردم تا بتونم ارضا بشم(من به صورت عادی ارضا نمیشم باید تمرکز کنم و عضلاتمو سفت کنم) وقتی داشت آبم می اومد گفتم داره میاد سریع درش آورد دسمال گرفت جلوش آبم ریخت تو دستمال بلند شدم گفت تا تو بری دوش بگیری منم ناهار آماده میکنم دوش گرفتم اومدم بیرون ناهار خوردم تا عصر ساعت 6 که اونجا بودم یه بار دیگه باهاش سکس داشتم .
 
الانم با هم در ارتباط هستیم ولی خیلی کم .
من قبلا داستان سکس 45 دقیقه ای رو نوشته بودم خیلی ها خوششون اومد خیلی ها نه ولی من کلا دیر اضا میشم تو این مدت من نتونستم ارضا بشم به طور طبیعی حتی شده 1 ساعت سکس داشتم ارضا نشدم بی خیال شدم ولی اگه دوس ندارین یا دارین من نظرتونو بخونم خوشحال میشم و ازش تو داستان بعدی استفاده میکنم .
مرسی که وقت گذاشتین و داستان منو خوندین.
نوشته:آرش

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا