پاساژ علاالدين

براي تعمير گوشي موبايلم رفته بودم پاساژ. گوشيو دادم گفت 20 دقيقه دور بزن امادست
منم همينطور تو پاساژ ول ميچرخيدم و گوشيارو نگاه ميكردم
پيرمردي حدود 60 ساله كه يكم سخت راه ميرفت با يه دختر حدود 30 ساله نزديكه من گوشيا رو نگاه ميكردن من تو دلم گفتم دمش گرم باباهه اومده واسه دخترش گوشي بگيره (خدا شانس بده) 4 يا 5 تا مغازه كناره هم راه رفتيم كه دختره چيزي گفت كه گوشام تيز شد:
-اكبر از اين گوشيا ميخام…
خب اگه باباش بود پس چرا اكبر صداش كرد؟
بيشتر دقت كردم ديدم دختره دست پيرمردو گرفته فهميدم (چقد خنگم) اينا زنو شوهرن
به خودم گفتم نوش جونش زن جوون ميخاسته گرفته
يه 5 دقيقه تموم مغازه ها رو نگاه كردم.
كاملا ناخاسته نزديك اونا بودم يه لحظه برگشتم نگاشون كردم كه با دختره چشم تو چشم شديم و يه لبخند ريز زد كه دلم هرري ريخت
اصلا اونروز تو اين خطا نبودم يعني دنباله دخترو تيكه بازيو اينا نبودم مرخصي ساعتي ديگه وقتي واسه اينكارا نميزاره
ولي تو اون لحظه يه چيزي قلقلكم ميداد مخصوصا وقتي تو اين فكرا بودم حس كردم يكي از بغلم رد شد و خودشو بد ماليد به من و با يه لبخند و لحن عجيب گفت ببخشيد و رد شد ديدم همون دخترست.
چندتا مغازه جلوتر من رفتم تو تا قيمت يه گوشيرو بپرسم كه اوناهم اومدن داخل و دختره دقيقا جلوي من وايساد مغازه با ورود ما شلوغ شد و من تقريبا چسبيده بودم به ديوار پشتم و حتي ديگه نميتونستم برم بيرون
تو يه لحظه دختره كه مثلا ميخاست يه گوشي رو از داخل ويترين جلو فروشنده به شوهرش نشون بده خم شد و كونش كاملا چسبيد به من و هي الكي خودشو تكون ميداد يعني اگه كسي ما رو ميديد فكر ميكرد دارم ميكنمش.
داغ كردم سرخ شدم راست كرده بودم نفسم بالا نميومد شايد 15ثانيه طول كشيد كه بلند شد و يهو اومد عقب و محكم كيره راست شدمو گرفت دستش و فشار داد و ول كرد و رفت جلو.
من كه شلوار لي پام بود واقعا جلو شلوارم تابلو بود دور و برمو نگاه كردم ديدم هنوز شلوغه و كسي حواسش نيست رفتم سمت ته مغازه كه يه ميز بود واسه مرتب كردن شلوارم جلو ميز بودم كه ديدم يكي ميگه خسته نباشي، خدا قوت…
ديدم كله يه نفر از پشت ميز اومد بيرون. يعني واقعا ريدم به خودم پشمام ريخت
يارو فهميد گفت نترس بابا..!
خلاصش كنم لباسمو مرتب كردمو اومدم برم بيرون كه اومد جلوي من گفتم:
-ببخشيد اجازه ميدين رد بشم؟
به جاي كنار كشيدن خودش بيشتر اومد سمت من كه يعني داره راه و باز ميكنه وقتي داشتم رد ميشدم دستمو گرفت و يه چيزي گذاشت تو دستم وقتي اومدم بيرون اول يه نفسه عميق كشيدم بعد دستمو نگاه كردم:
“0938…….
الهام
شب زنگ بزن”
اينا تو يه تيكه كاغذ نوشته بود
كاغذو گذاشتم تو كيفم رفتم گوشيمو گرفتم سريع برگشتم محل كارم.
چند روز گذشت منم اين جريانو يادم رفته بود يه شب موقع رفتن به خونه داشتم كرايه حساب ميكردم كه اون كاغذو ديدم
يه ايرانسل داشتم كه تا حالا استفاده نكرده بودم روشنش كردم و زنگ زدم هنوز زنگ سوم نخورده بود كه جواب داد:
-جانم بفرماييد!؟
-سلام
-عليك سلام بفرماييد شما؟
-(با شك پرسيدم)الهام خانوم؟
-بله گفتم شما؟
-تو پاساژ علاالدين بهم شماره دادي
-به خيليا شماره دادم
-بيخيال..!
-حالا تو كدومي؟
-همون كه تو مغازه چسبوندي بهم
-وااااااي الان فهميدم كدومي چرا انقد دير زنگ زدي ميدوني چند روزه منتظرتم؟
-منتظر من؟ چرا؟
-اگه بدوني اون روز چه بلايي سرم اوردي!؟
-كي من؟
-وايييييي الانم يادم اومد بدنم مورمور شد
-يعني تا اين حد؟
-وقتي چسبيدم بهت و گرما و سفتيه كييييرتو رو كونم حس كردم…اخخخخ… اصلا ادرس ميدم همين الان بيا اينجا
-جانم؟
-ميگم بيا اينجا
-ديوونه شدي؟ مثل اينكه خيلي فشارت بالاستا!؟
-دارم ديوونه ميشم بايد بياي
-نه عزيزم بابام واسم همچين وثيتي نكرده كه نديده و نشناخته با 3دقيقه صحبت تلفني برم خونه زني كه تازه شوهرم داره! من نوكرتم خره ما از كره گي دم نداشت
-نه تورو خدا قطع نكن،پس من چيكار كنم؟
-من چميدونم!؟ برو به شوهرت بده
-(با بغض)خاك توسرش كنم اون كه اصلا مرد نيست اوله شب قرص خواب ميخوره تا صبح عين جنازست
-خب به من چه برو به يكي ديگه بده تو كه به خيليا شماره دادي
-بخدا با اونا فقط تلفني لاس ميزنم تا حالا هيچ كس حتي دستشم به من نخورده
-انتظار داري باور كنم؟ باشه باور كردم
-اكبر شوهرم مريضه و شبا بايد قرص بخوره تا بخوابه روزا هم الكي تو خونه ميچرخه
-خب حالا من بايد چكار كنم؟ مثل فيلما بيام بخاطر اينكه شوهرت پيره و تو ارضا نميشي توخواب بكشمش بعد با هم فرار كنيم؟؟؟
-نه ديوونه درسته نميتونه منو ارضا كنه ولي دوسش دارم ولي منم جوونم و ميخام لذت ببرم (معنيه دوست داشتنم فهميدم) واسه همين به كمكت احتياج دارم
-خلاصش كن و من بايد چكار كنم؟
-بيا اينجا پيشم
-من نميام ولي اگه خيلي فشارت بالاست ادرس ميدم تو بيا
-… …اخه… باشه ميام ولي پوله اژانسو تو بايد بدي
-تا 2دقيقه ديگه ادرسو ميدم
-منتظرم
ديگه نميتونستم درست فكر كنم فشارم رفته بود رو هزار به يكي دو تا از دوستام زنگ زدم خلاصه جور شد
زنگ زدم ادرسو دادم گفت 10دقيقه ديگه اونجام
زودتر رفتم جلوي خونه منتظر شدم
سر ساعت رسيد زنگ زد به گوشيم:
-رسيدم كدوم خونست؟
-چند دقيقه صبر كن تا منم برسم
-مگه اين خونه خودت نيست؟
-نه ساعتي اجارش كردم
(اينجوري گفتم كه فردا مشكل ساز شد ادرسي از من نداشته باشه)
-فقط خودت تنهايي ديگه اگه كسه ديگه باشه من نيستما!! من جنده نيستم…
-منم نگفتم تو جنده اي بعدشم خودت گفتي، نميخاي كنسلش كنم؟
-نه، باشه ميمونم
چند دقيقه الكي نشستم تو ماشين اطرافو نگاه كردم
خب حق بدين ميترسيدم تاحالا خانوم بازي اينجوري نداشتم
خلاصه پاشدم رفتم سمت تاكسي وقتي منو ديد با يه لبخند پياده شد مثل كسايي كه بعد از مدتها عزيزشونو ميبينن
كرايه رو حساب كردم و رفتيم داخل
رفت يه گوشه و لباسشو در اورد يه تاپ و شلواره تنش بود اولش يكم خجالت ميكشيد
نشستم كنارش نگاش كردم
خوشكلو زيبا نبود چهره معمولي داشت
-ميخاي فقط نگام كني يا كاريم ميكني!؟
-ها… نه داشتم به چيزي فكر ميكردم. الان شروع كنيم يا چيزي بخوريم بعد؟
-همين الان شروع كنيم من ديگه طاقت ندارم
-پس صبر كن الان ميام
رفتم از كيفم يه قرص سيدنافيل برداشتم خوردم(من معمولا قرص نميخورم ولي اينبار واقعا لازم بود چون ايني كه من ديدم 20دقيقه براش كافي نيست اين تا پدر منو در نياره ول كن نيست)
-چه قرصي بود خوردي؟
-چيزي نبود اگه بخام كاري كنم كه فردا نتوني راه بري لازمه
رفتم سمتش و خيلي اروم مثل يه بچه از رو مبل بلندش كردم
دستشو دور گردنم حلقه كرد و تو چشام خيره شد نميدونم به چي فكر ميكرد كه لباشو به صورتم چسبوند و منو بوسيد و همونجور موند
رفتم تو اتاق خواب و آروم نشوندمش رو تخت
-مطمئني كه ميخاي اين كارو بكني هنوزم وقت داري بريا!
-نه من نيومدم كه حالا بخام برم تا اخرش هستم
-باشه ولي وسطش ديگه برگشتي نداريا
-برگشتي ندارم فهميدم
اروم، خيلي اروم بوسيدمش خاستم حداكثر لذت رو بهش بدم
راستش يجورايي برنامه اي براي حال كردن باهاش نداشتم خندم ميگرفت چون مثل مبتديا هر جايي رو كه ميشد ميبوسيدم و ميليسيدم فقط ميخاستم لذت ببره
تاپشو در اوردم فكر ميكردم سوتين بسته سينه هاي از نرمال يكم بزرگتري داشت(راستش سايز سينه مثلا 70 نميدونم چه اندازه ايه) و اروم شروع كردم خوردن نوك سينش
اين كارو دوست دارم
خوردمو ليسيدم و رفتم پايين
نافشو ليس زدم بعد برگردوندمش كمرشو خيلييييي اروم و با كمترين تماس با لبام ميماليدم و رو كمرش بالا و پايين ميرفتم
بعضي وقتا يهو يه گاز اروم از پهلوهاش ميگرفتم (كسايي كه اين كارو كردن ميدونن اون كه زيره چه حالي ميكنه) داشت به خودش ميپيچيد دو طرف شلوارو شورتشو گرفتم و با سختي و با كمك خودش در اوردم
عجب كوني گرد و گوشتي يكم روشو بوسيدم اروم لاشو باز كردم سوراخه كوچيكي داشت ولي لبه هاي كوسش بد بيرون بود
زبونمو گذاشتم زير سوراخ كونش كشيدم بالا وقتي از رو سوراخش رد شد يه نفس عميق كشيد برگشتم رو سوراخش و تا ميتونستم زبونمو كردم توش چند دقه ادامه دادم تا فكم خسته شد
برگردوندمش از مزه اب كوس خوشم نمياد ولي سرم بره جلو زنا كم نميارم
صاف رفتم سراغ اصل مطلب خودمم حشري شده بودم بد ديگه داشت حوصلم سر ميرفت دلم ميخاست سريع بكنم توش ولي ادامه دادم سرمو وسط روناش گرفته بود و فشار ميداد ديگه صداي هيچي رو نميشنيدم فقط فشار بود و …
شل شد ولي من هنوز ميليسيدم با دستاش سرمو فشار ميداد عقب ولي من ولكن نبودم
يدفعه پاشدم كه بكنم توش تازه فهميدم من هنوز لباسام تنمه
با سرعته نور كندمشون
كيرم داشت ميتركيد واقعا فشارو حس ميكردم
نشستم بين پاش
تو چشام نگاه ميكرد كيرمو گرفتم دستم ميزونش كردم با يه فشار نصفش رفت توش تغيير رنگ صورتش نشون ميداد كه درد زيادي داره حس كردم الانه داد بزنه سريع خابيدم روش كيرم تا ته رفت توش گرماي كوسشو ته كيرم حس ميكردم لبمو گذاشتم رو لباش
تو همون حال داد ميزد جوري زيرم تكون ميخورد كه كيرم در اومد وقتي ازش جدا شدم
-ديوونه داشتي منو ميكشتي اين چي بود كردي تو من؟
-مگه چي بايد ميكردم توش؟ كيرم بود ديگه
-برو بابا!! من فكر كردم دستتو كردي توش
-دستمو؟ مگه ديوونم؟
-پس چرا انقد بزرگ بود؟
تازه نگاش افتاد به كيرم
-اين چيه ه ه ه؟ اين كه مال ادم نيست من نميتونم خيلي بزرگه
-مگه بهت نگفتم وسطش راه برگشت نداري!؟
-خب من كه نميدونستم ميخاي همچين چيزيو بكني توم
-الان ديگه خيلي ديره
به زور خابوندمش خودمم افتادم روش
لبشو بوسيدم گردنشو ليسيدم گفت
-باشه ولي خيلي اروم بخدا نميتونم تحمل كنم
-سعيمو ميكنم ولي قول نميدم
رفتم رو سينه هاش
شيرين بودن كلي خوردمشون
برگشتم رو لباش با دستم كيرمو ميزون كردم با چشاش التماس ميكرد
اروم فشار دادم سرش رفت تو
-يواش تورو خدااااا اي ي ي ي
-مگه شوهرت تورو نميكنه؟
-اون بدبخت كه چيزي نداره قد انگشته اگه داشت زن اولش 30سال پيش ازش جدا نميشد اخ خ خ خ خ يواش يواش اه ه ه
بعد از 3 دقيقه همه كيرم تو كوسش بود ولي اينبار اروم
-زيره شكمم ميسوزه درد دارم
-الان اروم ميشه
خابيدم روش اونم بغلم كرد اروم كشيدم بيرون دوباره دادم تو و شروع كردم تلمبه زدن وقتي تا ته ميكردم توش سر كيرم ميخورد به ته كوسش خيلي بهم حال ميداد لذت ميبردم
كم كم سرعتمو زياد كردم تا سره كيرم مياوردم بيرون محكم ميكردم تو با سختي سينه هاشو ميخوردم صداش در نميومد
پاهاشو اورد پشتم قفل كرد جوري كه نميتونستم درست تلمبه بزنم
حدس زدم كه داره ابش مياد منم تا جايي كه ميشد تندش كردم همه جام عرق بود
محكم فشارم ميداد پشتمو چنگ مينداخت ديگه نتونست خودشو نگه داره
-ااااااا ي ي ي ي ديگه نميتونم داره مياااااااااد
يه لحظه محكم بغلم كرد و شل شد
منم كيرمو در اوردم و همونجور موندم نخواستم حسشو خراب كنم اروم ميبوسيدمش نوازشش ميكردم
چند دقيقه اي گذشت تا به خودش اومد
-چه حس قشنگي دلم ميخاست هيچ وقت تموم نشه، باورت ميشه اين اولين باره ارضا شدم؟
-يعني تا حالا ابت نيومده بود؟
-نه، اون بدبخت كه اين چيزا حاليش نيست تو زندگيش فقط ياد گرفت بايد بكنه تازه اقا از هر 10 بار يه بار اونم زوري منو از جلو ميكنه
-پس اقا كون كنه؟
-مثلا، شب حجله اقا فقط از كون منو كرد بعد از يه هفته اونم اتفاقي انگشتمو كردم تو كوسم ببينم چجوريه چه مزه ايه يه سوزش شديد گرفت انگشتمو در اوردم كلي خون ازم رفت تازه فهميدم بقا نتونسته بود پردمو برداره
-تو ميخاي تا صبح خاطره كوس و كون دادنتو واسم تعريف كني؟ من نبايد ابم بياد؟
-اه ه ببخشيد بخدا حواسم نبود الان واست ميخورمش تا ابت بياد
-نه بابا نميخاد خودم با دست ميارم شما زحمتت ميشه!! فكر كردي من همينجوري ولت ميكنم؟ تا كونت نزارم ولت نميكنم كه
-نه ه ه ه تورو خدا از كون نه هركاري ميخاي بكن ولي كونم نه اگه از كون بكني گشاد ميشه شوهرم ميفهمه بعدشم اين كه اصلا تو كونم نميره جرم ميده
دلم براش سوخت ديدم راست ميگه ديگه حوصلمو سر برد انقد حرف زد
رو شكم خابوندمش رفتم روش فكر كرد ميخام از كون بكنمش دستاشو محكم گرفتم كيرمو گذاشتم لاي پاش يكم بالا پاين كردم گفتم
-خودتو شل كن اروم ميكنم
خودشو مثل سنگ سفت كرده بود با دست كيرمو گرفتم تنظيم كردم رو كوسش با فشار كردم توش
-وااااي خدا پارم كردي
-خودت گفتي هركاري ميخاي باهام بكن
شروع كردم به كردن تا ميتونستم محكم ميكردم يه ربع يسره و سريع و تو مدلاي مختلف كردمش كم كم داشت ابم ميومد به پشت خابوندمش از جلو كردم توش تند ميكردم خيلي تند و…
-آبم داره مياد كجات بريزم؟
-هر جا دوست داري
-ميخوريش؟
-(با اكراه) باشه
و…
حس كردم كيرم ميخاد بتركه كشيدم بيرون نشستم رو سينش دهنشو باز كرد تند تند با دست ماليدم ابم با شدتي كه تا حالا نديده بودم پاشيد روش اولين قطرات كه ريخت تو دهنش، دهنشو بست بقيه ابم ريخت رو صورتو گردنش
دو سه تا دستمال كاغذي برداشت صورتشو پاك كرد
-خب برو سر و صورتتو بشور!!
-بخدا اصلا نا ندارم تكون بخورم چه برسه برم دستشويي
منم شده بودم جنازه كناره هم افتاده بوديم خيلي دلم ميخاست بوسش كنم ولي صورتش كثيف بود دلم نميومد خلاصه تا نزديك ساعت 4 با هم حرف زديم و لاس زديم كه گفت
-من ديگه بايد برم خونه يه آژانس برام ميگيري؟
-آژانس چرا خودم ميبرمت
بردمش تا سر كوچشون رسوندمش وقتي خاست پياده شه
-بخدا من جنده نيستم و اين اولين و اخرين باري بود كه اينكارو كردم و بدون تو لذت واقعي رو بمن دادي
و اومد جلو و لبامو بوسيد
-فقط اميدوارم به اينكار عادت نكني و واقعا اولين و اخرين بارت باشه ولي اگه فقط و فقط روزي مجرد شدي رو من حساب كن
راستش نميدونم چرا اين حرفو زدم
لبخندي زدو از ماشين پياده شد و رفت و تو سياهي كوچه ناپديد شد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «پاساژ علاالدين»

  1. خوب بود.اما اخرش گفتی که اگه روزی مجرد شدی رمن حساب کن چیکارش داشتی؟او.ن شوهر داشت و ازتم بزرگه.تو هنوز جونی…به هر حال خود دانی خوب بود

  2. سلام دوست من
    راستش اين داستان منه
    تو اون لحظه خودمم نميدونم چرا اون حرفو زدم
    ولي خب گفتم
    به هر حال اميدوارم خوشت اومده باشه

  3. بزرگ و کلفت

    خانمایی که تمایل داره تل کوس شون خیس بشه و تو اب کوس دست و پا بزنن به ارسال واژه کلفت و بزرگ به شماره 09337032527 در خدمت کوس و کون شو ن هستم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا