من و فریبرز

این داستان کون دادن یه پسر کم سن به یه مرد سن بالاست .
این داستان زندگی خودمه  و امیدوارم شما ازش خوشتون بیاد …

***

اول یکم از خودم براتون بگم اسمم آرمانه الان 21 سالمه قدم 167 سانت و وزنم 65 کیلو هستش بدنم از بچگی خیلی نحیف وسفید و بی مو و بود که همین باعث میشد تو مدرسه همیشه مورد آزار و اذیت قرار بگیرم دبیرستانو شهره خودمون ( که اسمشو نمیگم ) یکی از شهرای کوچیک شمال تو رشته ریاضی خوندم 18 سالم که شد بعد از گرفتن دیپلم کنکور دادم ولی متاسفانه دانشگاه آزاد قبول شدم و به خاطر مشکلات مالی نمیتونستم برم چون پدرم چند سالی میشه که فوت کرده و مادرم تو یه شرکت کارمنده در ضمن دوتا خواهر یکی بزرگتر و یکی کوچک تر از خودم دارم . بعد از دیدن نتیجه کنکور تصمیم گرفتم یک سال دیگه با جدیت درس بخونم تا دانشگاه دولتی قبول بشم تو کنکور سال بعد رتبه خوبی اوردم تو یکی از دانشگاه های دولتی تهران قبول شدم و اومدم تهران اونموقع 19 سالم بود و یکم از الان لاغر تر بودم حدود 60 کیلو . تو تهران دانشگاه بهمون خوابگاه داد و ترم اول شروع شد ولی من خیلی احساس تنهایی میکردم به خصوص اینکه من از بچگی خیلی مامانی بودم و همش با خواهرام و دخترای همسایه بازی های دخترونه میکردم و دلم براشون خیلی تنگ شده بود و هم اینکه با بچه های خوابگاه که اکثرا از شهرستانای دیگه بودن نتونسته بودم ارتباط خوبی برقرار کنم .

 
من از بچگی دوست داشتم یکی مراقبم باشه و بتونم بهش تکیه کنم همیشه به فکر مردای بزرگتر از خودم بودم و دوست داشتم تو بغلشون باشم مخصوصا الان که خیلی تنها شدم بیشتر این فکر ها به سرم میزد تو خوابگاه دور و برم پر مرد و پسر بود ولی از هیچکدومشون خوشم نمیود و در ضمن نمیتونستم به هیچ کس هم اعتماد کنم . به خاطر همین به فکر افتادم تا از اینترنت یکی رو بره خودم پیدا کنم یه مدتی کارم شد چت کردن تو فیس بوک و یاهو مسنجر ولی نمیتونستم کیس مناسبی پیدا کنم همه فقط تو فکر سکس بودن و یه تیکه گوشت با یه سوراخ بره فقط یه شب میخواستن و به درد من نمیخوردن . با مورد های خیلی زیادی چت کردم ولی هیچ کدوم به دلم نمینشستن تا اینکه یکی بهم پیام داد که آیا دنبال رابطه طولانی مدت و عاطفی هستم یا نه که من گفتم اره و ازش خواستم خودشو معرفی کنه اونم گفت که اسمش فریبرزه 48 ساله متاهل با قد 187سانت و 95 کیلو وزن اولش از هیکل گندش ترسیدم ولی گفتم حالا چت که ضرری نداره پرسیدم ازش که متاهله چرا دنبال رابطه با کس دیگست ؟ گفت زنش با بچه هاش رفتن خارج زندگی میکنن و این به خاطر کارش نمیتونه بره فقط سالی یکی دوبار میره بهشون سر میزنه و به خاطر تنهایی میخواد با یکی در ارتباط باشه همیشه دوست داشته با یه پسر سن پایین تر از خودش در ارتباط باشه ولی تابه حال مورد مناسبی پیدا نکرده که بتونه اعتماد کنه و باهاش راحت باشه

 

بعد از من مشخصات خواست که منم همه چیمو صادقانه گفتم اونم گفت که مایله با من در ارتباط باشه ، دیگه کارمون یه چند روزی شده بود چت و در مورد همه مسایل صحبت میکردیم من ازش خیلی خوشم اومده بود مرد خیلی منطقی آروم و مهربونی بود اونم از من خوشش اومده بود تا بعد یک هفته ازم خواست بهش شماره تلفن بدم با اینکه میتر سیدم شماره موبایلمو بهش دادم و اون تماس گرفت بره اولین بار صداشو شنیدم یه چند روزی باهم تلفنی صحبت کردیم و من دیگه واقعا بهش عادت کرده بودم خیییییییییلی مهربون بود و با حوصله به همه حرفای من گوش میداد ازم خواست تو اینترنت عکس همو ببینیم من قبول کردم وقتی عکسشو دیدم باور نمیکردم یه مرد خوش هیکل و جذاب هیکل درشت و کاملا خوش استیل اونم عکس منو که دید اولش باورش نمیشد هی قربون صدقم میرفت و میگفت که من چقدر خوشگل و نازم و دوست داره منو از نزدیک ببینه . تا اینکه قرار گزاشتیم همدیگرو ببینیم قرار شد فردا عصر بعد از ساعت کارش بیاد دنبالم بریم بیرون . فردا که شد رفتم سر قرار بهش زنگ زدم که کجایی گفت چند دقیقه هست که رسیده بعد دیدم یه ماشین داره برام چراغ میزنه و اشاره میکنه فهمیدم خودشه اون با یه لندکروز مشکی اومده بود دنبالم تازه یادم افتاد که اصلا قبلا در مورد مسایل مالی و سطح در آمدش صحبت نکرده بودیم رفتم سوار ماشینش شدم دست دادم و روبوسی کردیم و گفت بریم یه مرکز خرید یه دوری بزنیم باهم رفتیم تو راه و تو پاساژ کلی صحبت کردیم تا ساعت شد 9 بهم گفت که بریم رستوران بره شام منم قبول کردم منو برد یه رستوران خیلی شیک شامو خوردیم بعد گفتش اگه دوست دارم بریم خونش منم قبول کردم و رفتیم سمت خونش . وقتی رسیدیم دم در خونش دیدم یه خونه ویلایی دوبلکس خیلی بزرگ و باکلاس تو شهرک غرب داره . ریموتو زد و رفتیم داخل پارکینگ دیدم یه ماشین bmw دیگه هم تو پارکینگه به شوخی بهش گفتم مایه داری ها اونم خندید و گفت قابلتو نداره .

 

رفتیم داخل دیدم خونش چقدر شیک و باکلاسه گفتم خاک تو سر زنش که همچین شوهر و زندگی رو ول کرده رفته خارج . رفتم نشستم رو مبل اونم رفت تو آشپزخونه یکم میوه و شربت اورد بخوریم بعد تلوزیونو روشن کرد که داشت یه فیلم سینمایی نشون میداد . وسط صحبتامون از پرسیدم که گفته بودی تو یه کارخونه کار میکنی این خونه زندگی مرفه رو چجوری با حقوق کارمندی جور کردی که لبخندی زد و گفت تو کارخونه کار میکنم ولی صاحب کارخونه ام نه کارمند . به خاطر همینم نتونستم با زن و بچه هام برم خارج بعد منو بغل کردو بوسم کرد و گفت یکی از دلایلی که از من خیلی خوشش اومده اینه که اصلا از درآمدشو پول صحبت نکردم گفت کسایه دیگه که باهاشون چت کرده همون روز اول حرف پول و وسط کشیدن و معلوم بود دنبال تیغ زدنن ولی من دنبال دوستی با یه آدم با شخصیت بودم و پول برام مهم نبود . گفت بریم سر اصل مطلب که میخوام دوست پسرش باشم برای رابطه طولا نی یا نه که منم گفتم اره گفتش پس شرط داره گفتم چه شرطی ؟ گفت : باید همیشه صادق باشم و بهش دروغ نگم ودر ضمن همیشه مطیع حرفاش باشم و هرچی اون میگه بگم چشم ، در این صورت اون میتونه هم از نظر عاطفی و هم مالی کاملا ساپورتم کنه ، من از خدا خواسته دنبال همچین رابطه ای بودم گفتم باشه و موافقم اونم اول یه بوس از لبم کرد که یهو یه جوری شدم بعد دستمو گرفت دنبال خودش راهم انداخت رفتیم طبقه بالا در یه اتاقو باز کرد دیدم که یه اتاق خواب بزرگه با یه تخت دونفره .

 

منو برگردوند و محکم بغلم کرد هیکلم در مقابل هیکل اون واقعا مثل یه دختر بچه بود بعد چونمو گرفت بالا و شروع کرد ازم لب گرفتن واقعا داشتم از این کاراش لذت میبردم حس مطیع بودن واینکه خودمو در اختیار یه مرد سن بالای قوی گزاشته بودم واقعا برام لذت بخش بود . زبونشو تو دهنم میچرخوند و حس میکردم داره شیره وجودمو میمکه ولم کرد و رفت نشست رو تخت و گفت براش لخت شم همین که اومدم تی شرتمو در بیارم یدونه محکم زد در کونم که واقعا دردم گرفت گفت مگه نگفتم هرچی میگم بگو چشم منم گفتم چشم و شروع کردم لباسامو در آوردن . اول تیشرتمو بعد شلوار لیمو در آوردم و اونم با طمع داشت بدن سفید و بی مو منو نگاه میکرد از چشماش شهوت میبارید همین که شرتمو در آوردم زد زیر خنده و گفت این دیگه چیه گفتم کیره دوباره زد زیر خنده و گفت نه این شمبوله کیر اینه که الان نشونت میدم بعد با هردو دست شروع کرد مالیدن همه جای بدنم و مخصوصا شمبولم. نوک سینه هامو میخود و محکم میمکید واقعا داشتم لذت میبردم تخمامو میمالید و میکشیدشون دردم اومد و گفتم آآآآآآآآآااااخ اونم گفت جوووووووووووون امشب قراره هم درد بکشی هم لذت ببری با این حرفش یه اضطرابی تو دلم پیچید درد بره چی آخه .

 

بعد خودش شروع کرد به لخت شدن . اول پیرن بعد شلوار بعدم شرتشو در آورد اینجا بود که فهمیدم کیر یعنی چی خیلی ترسناک بود فکر کنم 20 سانت طول داشت و خیلی کلفت ولی خوشبختانه سیاه نبود کیر من عین بدن خودم سفیده و راست کردش به زور 10 سانت میشه . بدن فریبرز واقعا عالی بود با این سنش کاملا عضلانی و ورزشی بود تازه میفهمیدم که وقتی میگفت تفریحش ورزشه و اصلا اهل دود و مشروب نیست منظورش چی بود ، واقعا از خودم که یه جوون 19 ساله بودم در مقابلش خجالت کشیدم . نشست رو تخت و گفت برم بغلش بشینم رفتم رو پاش نشستم باز لباشه تو لبام قفل کرد و با شمبولم بازی میکرد تخمامو میمالید و با داخل رونام بازی میکرد. چند دیقه ای گذشت کیرش مثل دسته بیل شده بود و آب لزجی از سرش میاومد منو بلند کرد مثل یه عروسک انداخت رو تخت و گفت رو شکم بخوابم منم ایندفعه یاد بود و قبل کتک گفتم چشم اونم گفت آفرین . خوابیدم روشکم یه بالش گزاشت زیر باسنم که اونو حسابی داد هوا رفت از کشو یه چیزی برداشت بیاره دیدم رفته یه چیزی شبیه خمیر دندون ولی بیرنگ درشو باز کرد و ریخت رو انگشتش مالید به سوراخ کونم اینجا بود که از ترس از جام پریدم و گفتن نه ترو خدا از پشت نه تا حالا ندادم اون کیر گندتو بکنی تو کونم میمیرم از درد گفت برگرد من کارمو بلدم اروم میکنم دردت نمیاد گفتم تورو خدا نه منو محکم برگردوند و دوتا با تمام زور زد در کونم که جیغم رفت هوا و اشک تو چشم جمع شد فهمیدم که چاره ای ندارم و امشب باید کونو بهش بدم دیگه آرروم شده بودم و اون داشت رو سوراخم کار میکرد هی ژل میمالید و انگششتشو سعی میکرد بکنه تو . هر دفعه انگشت میکرد من کونمو جمع میکردم و اون میگفت جووون شل کن عشقم معلومه خیلی تنگی و هیچ کس قبلا بازت نکرده منم ساکت و رام فقط دراز کشیده بودم اول یه انگشت بعد دو انگشت فرو کرد تو سوراخم هم درد داشت هم اینکه خیلی تحریک شده بودم و شمبولم راست راست بود وداشت از منم آب لزج میاومد بعد دیدم که به کیر خودش داره کرم میماله و اومد خوابید روم منو محکم با یه دست گرفت و با دست دیگش کیرشو تنظیم کرد رو سوراخم …

 

دیگه هیچ اختیاری از خودم نداشتم سر کیرشو فشار میداد تو سوراخم ولی نمیرفت هی فشار داد درد داشتم نا اینکه سرش یهو رفت تو درد شدیدی تو تمام تنم پیچید و شروع کردم گریه کردن و ذجه زدن و التماس کردن که تورو خدا دارم میمیرم اونم فقط قربون صدقم میرفت و میگفت که یکم تحمل کنم خوب میشه همیجوری سرشو تو کونم نگه داشته بود از درد احساس میکردم کمر به پایینم فلج شده و نمیتون تکونش بدم . بعد یه دقیقه شروع کرد فشار دادن و من شدت گریم بیشتر شد آروم تو کونم تلمبه میزد یه سوزشی تو کونم بود احساس میکردم کونم جر خورده بعد چند دیقه دردش کمتر شد و احساس میکردم کونم گشاد شده یواش یواش داشتم لذت میبردم منم کیرش تو شکمم به یه جایی میخورد که خیلی لذت بخش بود کیرشو تا ته میکرد تو کونم فکر میکردم سرش داره میرسه به نافم شکمم پر شده بود احساس میکردم کیرم داره میترکه حدود یه ربع تلمبه زد من یهو تموم بدنم داغ شد و آبم ریخت روی رو تختی چند لحظه بعدم اب فریبرز اومد و همشو تو کونم خالی کرد . آه بلندی کشید چند لحظه نگه داشت کیرش شل شد و از کونم در اومد منو برگردوند و لبمو خورد و گفت عالی بود عزیزم منم گفتم خیلی نامردی خیلی درد کشیدم اون م بوسم کرد و گفت چون اولین بارت بود درد کشیدی وقتی گشادت کنم و مال خودم بشی دیگه فقط لذت میبری بعد منو بلند کرد گفت پاشو بریم حموم بلند که شدم دیدم رو تختی خونی شده حسابی ترسیدم فهمیدم که اون سوزش توی کونم واقعا کونم پاره شده بود فریبرز هم دید گفت رو تخت چها دست و پاشو شو ببینم سوراختو، شدم با انگشت سوراخمو یکم معاینه کرد و گفت که چیزی نیست یه ذره کوچولو زخم شده که اونم طبیعی هست مثل دختر که اولین بار کس میده و پردش پاره میشه خون میاد منم چون تا حالا نداده بودم اوپن شدم و ازم خون اومده و نشونه باکره بودنم بوده حرفایی که زدم تا حالا با کسی نبودم راست بوده.

 

بعد رفتیم حموم منو و خودشو حسابی شست از حموم در اومدیم خودمونو خشک کردیم و تا صبح تو بغلش مثل زنش خوابیدم . صبح بیدار شدیم یه صبحونه مفصل خوردیم و منو رسوند دم خوابگاه . فرداش تا شب فقط به فکر فریبرز و اتفاقات دیروزش بودم یه بارم بهم زنگ زد و نیم ساعتی تلفنی صحبت کردیم و دیدم که چقدر دوسش دارم.

این داستان آشنایی و اولین قرار من با فریبرز بود. اگه خوشتون اومد برام کامنت بزارین تا ماجراهای بعدی رو هم براتون بگم .

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون
پیمایش به بالا