مشتری کرم سفت کننده سینه

سلام دوستان .
عمو پرویز من یه داروخانه داره که خیلی مشاورهای پوست خوشگل و ترگل ورگل براش کار میکنن. ترم دانشگاهی ام تموم شد اومدم ایران الان دو ماهیه اینجام و خیلی داره خوش میگذره. خودم ۲۵ ساله قد نه زیاد بلند ولی به هیکلم میرسم و بدنم رو سیکس پک و سکسی نگه میدارم. اسمم کامی و آلمان درس میخونم. عموم اینجا یه بساطی راه انداخته بنام کرم بزرگ کننده و کرم سفت کننده سینه که البته ممکنه در آینده خیلی شاکی داشته باشه ولی فعلا تا ۶ ماه یکسالی گارانتی هست که کرم ها بجای عمل جراحی جواب بده. کار اون مشاورا هم مشتری یابی هست ولی مارال … ولی مارال … یکی ازین مشاورا مارال خانوم خودمه البته مال من نیست ولی خب دیگه تو خواب و گاهی بیداری باهاشم .
یه روز ظهر رفتم داروخانه دیدم عموم داره میره بیرون گفتم من اومدم شمارو ببینم عمو و اگه بشه ماشینو بگیرم یه چند ساعتی . گفت میام تا یه ساعت دیگه برو بشین تو اتاق من یا همینجا یه چرخی بزن تا بیام .

 
عموجان رفت و منم نشستم پیش صندوقدار و شروع کردیم حرف زدن تا در باز شد و یه دختری با مانتو باز . سینه های چرب و درشت و باسن توپ و ساپرت براق سیاه و چشمای ابی که بعدا فهمیدم لنزه وارد شد. اول فک کردم مشتریه ولی مشاور پوست بود. صاف اومد طرف ما و با یه صدای ناز و کشدار که معلوم بود خیلی تمرین کرده تا اینجوری حرف بزنه گفت سلااااام آقای جعفریییییی. اونم گفت سلام از بنده مارال خانوم گل. (پس اسمش ماراله) فوری یه جمله اماده کردم و گفتم واقعا هم مثل آهو وارد شدن ایشون . پا شدم و با فامیلی خودمو معرفی کردم و گفتم برادرزاده دکتر هستم هنوز خودم دکتر نشدم و ازین بامزه بازی هایی که خودتونم میدونین. انگار خوشش اومد که یکی از خارج اومده و اینا… . دو سه سالی از من بزرگتر میزد ولی هلوی تمیز و پوست کنده ای به نظر میرسید. حلقه هم نداشت خداروصدهزارمرتبه شکر. یه کم حرف زدیم دیدم نه خانوم از این حرفا سخت تر به نظر میاد و کلی مخ زدنش طول میکشه تا عمو جان برگشت. رفتیم تو دفترش و در باز بود منم چشمم از مارال کنده نمیشد . گفتم عمو پوستم خراب شده ها نظرت چیه؟ مشاوری چیزی داری واسه ما؟ و دوتایی زدیم زیر خنده. گفت پدرسگ این یکی مال خودمه . ولی حالا ببینیم چی میشه. شاید یه کاریش کردیم.

 

 

ماشین و گرفتم و موقع رفتن ازش خدافظی کردم و گفتم خانوم دکتر مارال کی وقتی یه نیگا به پوست ما بندازی که خیلی وضعش خرابه ها… با همون صدای مصنوعی و نازک گفت من شنبه دوشنبه پنجشنبه ها از ساعت دو میام اینجا تا هشت شب. گفتم خب پس فردا نه پس فردا قرارمون همینجا و یه چشمکی زدم و خدافظی و … دوشنبه رفتم ماشین و بدم گفتم قبل اومدن مارال باشه که اگه واقعا عموجان نمیخواد سهمشو بده الکی وقت نگذارم راستش دوهفته تو کف بودم و نتونستم هیشکیو پیدا کنم یه انگشت بزنم. عمو پرویز خیلی کار میکرد جوری که ظاهرا اصلا نمیپره ولی… بیشرف خیلی زبل تایم کاری زیرآبی هارو میره جوری که زن عموم اصلا شکی نداره بهش. خلاصه گفتم مارال چطوره عمو؟ گفت چشمتو گرفته ها گفتم بدجور آخه فاز میده گفت ناز زیاد داره ولی دارم یه کارایی میکنم. یه ماهه آوردمش ولی این کرم سفت کننده سینه جدیدم چشمشو گرفته امروز بیاد گفتم معاینه اش میکنم ببینم چجوری میشه … اما کرم خوبیه هاااا میخوای بزنی براش ؟ و دوتایی خندیدیم … این آغاز ماجراست دیگه لفتش نمیدم. مارال اومد و سلام و علیک و رفت مانتو سفیدشو پوشید که دگمه هاش انگار بزرو بسته میشد خیلی تیز بازی یه جایی وایسادم که از لای بازی بین دگمه ها چاک سینه شو ببینم. گفتم خانوم زیبا چطور هستند؟ گفت خوبه…و یه خنده لوس مصنوعی… حالا چرا دخملای ایرانی جدیدا اینجوری فیلم بازی میکنن بماند ولی قشنگه خوبه . ادامه بدن همینجوری ما بفهمیم کی بده است کی نده است… گرم صحبت بودیم تا عمو صداش کرد. اونم رفت تو دفتر و درو بست. منم رفتم یه چرخی زدم تو داروخونه و نرم رفتم پشت در دفتر انگار دارم کاتالوگ مو میخونم که آقای جمالی شک نکنه.

 
شنیدم عموم میگه این اثرش برا تو فوری نیست چون تو سینه هات خوبه حالا کم سفته یا نرم نرمه؟ اونم گفت نه اصلا سفت نیست ولی میخوام وقتی میرم خونه خودم تو خونه هم بدون سوتین سینه هام خوب وایسته.
عموم گفت آفرین به تو که تو فکر همسر آینده ات هستی . من لذت میبرم از این خانوما چون خانوم خودمم همیشه تو خونه برای من مثل همون وقتایی هست که میریم مهمونی به خاطر همین چشمم هیچکی رو نمیبینه بجون خودش( تو دلم گفتم عمو تو دیگه کی هستی) اتفاقا برای اونم دارم کرم هارو استفاده میکنم ولی خب چون اینا لم خاصی داره و موقع ترشح هورمون ها خیلی سریعتر جواب میده تو یه ماه شروه کرده به جواب دادن . اگه تو هم الان کسی رو داری که بیاد من براش توضیح بدم چطور مصرف بشه هم تو وقت هم تو پول صرفه جویی کردی.
مارال گفت: از چه نظر آقای دکتررررررر؟ عمو: از نظر زمان مصرف. این هم مثل دارو هست باید منظم و بهتره تو زمان ترشح هورمون ها استفاده بشه که نتیجه سریع و قطعی بده(میخواستم بگم من میزنم برات عزیزم که….)
مارال گفت من درست متوجه نمیشم ترشح هورمون ها چه ربطی داره به کرم زدن؟
عمو: همه چیز در بدن به همین هورمون ها و نحوه کارکردشون داره تمام مرض ها که میبینی الان چقدر زیاد شده همش بخاطر همین ترشح نامنظم هورمون هاست جانم. من بعنوان پزشک دارم این حرفارو بهت میزنم پس خجالت نکش و گوش کن به حرف من. الان با کسی رابطه نزدیک داری؟
مارال: نهههههه آقای دکتر… من نامزد دارم که آمریکاست.
عمو: پس یا باید صبر کنی یا یکی رو پیدا کنی دیگه بالاخره… چون اینجوری بهتره تا یک سال صبر کنی یا عمل کنی که از همه راحتتره با خرج بالا. که من اینو پیشنهاد نمیدم
مارال: خودم نمیتونم بزنم آقای دکترررررر؟
عمو: اگه بخوای من یه نگاهی میکنم ببینم در چه وضعیه یا برو پیش خانم دکتر فلانی یه ویزیت بده چون اون هم کرم های منو میده به بیماراش. خوب بلده . برای اون هم من زدم دیگه الان وارد شده. (آییی عمو چه مارمولکی هستی تو)
مارال: شما زدییییین؟
عمو: تو دنیای ما دکترا سر این چیزا خجالت و شرم و حیا میره کنار و هدف درمان و نتیجه است مارال جان. من برای چند تا مریض دیگه ام هم میزنم الان. درمان به حساب میاد بعد از اینجا دوباره من دکترم و اون مراجع من و بیمار منه
مارال: خب من اگه خودم بزنم طول میکشه. خانم دکتر فلانی چقدر ویزیت میگیرن؟
عمو: نمیدونم ۸۰ . ۷۰ چیزی نیست
مارال خب پس من خبر میدم بهتون…
عمو: هرجور خودت راحتی … مشتری چه خبر؟ کار چه خبر؟

 
صحبتاشون تموم شد مارال اومد بیرون و قیافه اش یه کم گرفته بود. گفتم از اینجا چجوری میری خونه؟ گفت ماشین دارم گفتم منم برسون پس تا ونک. تو راه خیلی حرف زدیم و از نامزدش گفت که آمریکاست و عصبی شده از بس نمیتونیم بهم برسیم و این شرو ورا… موقع پیاده شدن گفتم من شماره خودمو حفظ نیستم شمارتو بده بگیرم در تماس باشیم اگه ناراحت نمیشی… گفت نهههههه جااااانمممممم بگیر شمارمو ۹۱۹…. بایییی باااایییییی . دیگه باید میجنبیدم تا عمو کارشو تموم نکرده . دوباره به بهانه ماشین پنجشنبه رفتم داروخانه . هیشکی نبود. جمالی گفت آقا کامی حواست هست من یه تک پا برم تا مطب یه دکت
ری و برگردم بیست دقه اینطورا… گفتم برو جمالی عمو کجاست؟ گفت تو دفتره با مارال خانوم جلسه دارن. اب جوش ریختن رو سرم . عمو کار خودشو کرده… رفتم دم در تو راهرو وایسادم بی صدا … شنیدم بله… عمو جان داره میماله . گفت: اینجاها نرم تره ولی نوک سینه هات خوبه . اگه خجالت نمیکشیدی خودم میزدم برات که دیگه صددرصد نتیجه رو تو دو سه ماه بگیری.
مارال: واللهههههه چی بگم آقای دکترررررر ولی الانم دارم خجالت میکشمممممم بخدا
عمو : عزیزجان خجالت نداره تاحالا دکتر نرفتی انگار. دکتر از شوهر ادم محرم تره
مارال: اگر شما بزنیییییین چجوووری میشههههه؟ همین جا میزنییییین؟
عمو: اره. مشکلی نداره صبح زود بیا مثلا فردا پس فردا قبل ۸ مثلا ۶:۳۰ تا ۷ اینجا باش. بهترین زمان ترشح هورمون هم همون موقع است میدونی دیگه.
مارال: من از کجااااا بدونم اخه دکتر….( تو که راس میدی جنده خانوم) آقای دکتر حالا یه بار شما بزنین من یاد بگیرم تا ببینم چی میشه پس من شنبه صبح بیام؟
عمو: هرجور راحتی مارال جان( جان؟ مارال جان؟ اون مارال منه…عموووووووو رقیبم نشو آخه لامصب)

 
ماشین و گرفتم گفتم دو سه ساعته برمیگردم. رفتم هندی کمم رو برداشتم و برگشتم که خوشبختانه عمو رفته بود مطب دوستش. اتاق عموم یه مبل تختخواب شو داشت که یه کتابخونه جلوش بود. دوربینو همونجا تنظیم کردم لای کتابا و رفتم تا شنبه صبح که باید یه راهی پیدا میکردم بیام روشنش کنم. خلاصه جمعه شب زنگ زدم عموجان که من لواسونم و کلی بهانه فردا هم میریم صبح زووود شمال. ماشینو کجا تحویل بدم بهت . گفت صبح بیار بگذار دم داروخانه. عالی شد و صبح ۶ رفتم دورتر پارک کردم دیدم عمو جان صفایی داده و با لباس ورزشی که مثلا اومده پیاده روی و شخصا داره کرکره رو میکشه بالا جهت کسب و کار حرفه ای… رفتم پارک کردم و گفتم عمو چقدر سحرخیزین شما. اما خوب شد من یه دستشویی هم برم پس. خلاصه در یه موقعیت مناسب رفتم تو اتاقش و هندی کمو روشن کردم و رفتم.
فیلم عمو جان و مارال: عمو پرویز تخت و حاضر کرد و یک ربع فیلم همینجوری به هدر رفت. مارال اومد تو و عمو گفت خب حاضر شو بالا رو در بیار تا بیام . اونم با سوتین نشست تا عمو اومد گفت هنوز داری خجالت میکشی دختر من که اینارو دیدم هاهاهاااا . ببین اسم نامزدت چی بود میثم؟ -بله اقای دکترررررر…( سرشو انداخته بود پایین که مثلا خیلی محجوبه و استرس داره. سوتین قرمز چرا پوشیدی پس جنده خانوم)

 
عمو: خب من آینه میگذارم جلوت که ببینی من چیکار میکنم بهتر یاد بگیری. یه صندلی گذاشت کنار دسته مبل و اینه روش و پشت اینه موبایل گذاشت. آینه مخصوص که از اونور تصویر بگیره… هیچوقت عموم رو تا اینحد حرفه ای نشناخته بودمااا به غرعان. بهش گفت بشینه جلو آینه و خودش نشست پشتش با مانتو سفید و شروع کرد به مالوندن سینه هاش خیلی هم جدی حرف میزد اولش …ببین مارال جان اینجوری از پشت میاری جلو تا نوک سینه هات…دوباره از کناااارررررر ببین قشنگ .. خجالت نکش این یه درمانه… حالا همشو میگیر تو دستت که البته تو دستای تو جا نمیشه درست ولی حالا… اینجوری اینجوری… لامصب میمالیدا… قیافشم تغییر نمیکرد من که داشتم از حال میرفتم.. سینه ها ۸۵ نه ۹۰ بود… سفییید نوک بزرگ انگار خیلی مالونده بودن براش… که یهو گفت آقای دکتر یه کم داره دردم میاد… عموم گفت خی ارومترولی عزیزم باید هورمونات ترشح بشه دیگه تحمل داشته باش… دوباره شروع کرد اینبار نوکشو گرفت لای انگشتاشو فشار داد که مارال گفت آییی آقای دکتررررر… عموم اصلا توجه نکرد مستقیم تو اینه نگاه میکرد و میمالید و خودشو بیشتر چسبوند بهش… گفت سرتو به شونه من تکیه بده الان ببین ممه هات کشیده تر شدن …حالا تندتر میمالید و انگشتاشو گذاشت رو نوک سینه هاش و بازی بازی کرد. مارالم هی گردنشو تکون میداد و میگفت اقای دکتر واقعا لازمه اینکارا … اخه من حس خوبی ندارم… عمو: اگه تمرکز کنی و حس خوب بگیری هم زود هورمونات ترشح میشه هم درمان خوبی داریم. اوکی؟ مارال: آخه اقای دکتر… عمو:هیشششش تمرکز کن عزیزم… راحت باش فک کن من میثمم…

 

مارال و کج کرد انداخت رو دست چپش و با دست راستش شروع کرد به مالیدن . انگشتشو خیس کرد و مالید به نو ک سینه مارال… بهش گفت اگه خجالت میکشی چشماتو ببند. اونم بست و عموم دگمه های روپوش خودشو باز کرد که زیرش اصلا لباس نبود… ای عموی کلک… یهو مارال و خوابوند و شورع کرد به خوردن ممه هاش… مارال دیگه طاقت نیاورد.. آقای دکترررر دارین چیکااار میکنین؟ شما نگفتین که تا این حد… عمو دستاشو گرفت و خوابوندش که تکون نخوره گفت عزیزم ترشح هورمون بدن تو مگه به این سادگیاست… ببینم خیس شدی یا نه دستشو برد طرف کس مارال از رو ساپورتش مالوند و گفت به به … دیگه مارال داشت تقلا میکرد و هی جیغ میزد آقای دکتررررر آقای دکترررر خواهش میکنم ولم کنین.. ولم کنین توروخدا… نباید میومدم اصن… عمو یه دست گذاشته بود رو دستای مارال و ممه هاشو تند تند میخورد و کسشو می مالوند…. آخ دخترررر تو چی بودی اخه یه ماه میایی ناز میکنی واسه دکترت و میری … مارال هی جیغ میزد دارین چیکار میکنین؟ عمو میگفت من کاری نکردم هنوز شیرینم… تو ببین با من چه کردی اخه … مارال و ول کرد و شلوارشو کشید پایین. مارال پاشد رفت طرف در که قفل بود عمو جان لخت لخت رفت طرف در همونجا از پشت شلوار مارالو کشید پایین و کیرشو گذاشت لای کونش… آخ دختر تو با من چه کردی … دستاشو جمع کرد و شروع کرد سینه هاشو مالیدن و گردنشو خوردن بعد اومد پایین و همه پشتشو خورد و برش گردوند ودستاشو گرفت و کسشو خورد و هی جون جون میکرد مارالم دیگه یه کم اه و اوهش درومده بود .. عمو میگفت کست ریشمو دوست داره… هی چونه شو میمالید به کس و کون مارال اونم حال میکرد و صورتش ناز تر شده بود .. بعد کشون کشون آوردش رو تخت… مارال که هنوز تو فیلم ناز حرف زدنش بود هی میگفت ولم کنین اقای دکتر بخدا من نامزد دارم نمیخوام دیگه … ولم کنین خواهش میکنم عمو با دستش با بالای کس مارال بازی میکرد و زبونشو میمالید از پایین تا بالای کس اونم جیغ میزد آیییی دکتر نههههه نههههه نمیخوامممم.. عمو گوشش بدهکار نبود گفت اینی که راست کردی و باید بخوابونی تا ولت کنم… بگو دکتر جون منو بکن تا این بخوابه من ولت کنم… مارال: وااااییییی خواهش میکنممممم دکتر .. مگه میشه… عمو: اره که میشه عزیزمممم مگه تاحالا کس ندادی به میثم. دیگه خوابیده بود و پاهای مارال و جمع کرده بود و کیرشو گذاشته بود لای کس مارال و نرم لاپایی بالاپایین میرفت و لب میگرفت تا صدای اونم در نیاد… ولی صداش باحال بودا جیغای کشدار و با ناز که انگار بدش نمیومد… اما هنوز اروم نشده بود

 
عمو پاهای مارال و اورد بالا و دستاشو با یه دست گرفت و با یه دستش کیرشو مث شلاق میزد به کس مارال… اونم اه و ناله و دکتر نکن نکن … عمو گفت اگه بگی دکتر بکن تو کسم فقط سرشو میگذارم اما اگه جیغ داد کنی تا دسته میکنمت … بگو بکن تو توکسم دکتر بگو کس مال تو ا دکتر.. بگو تا ولت کنم .. اونم با ناز کن واقعا راست میگین؟ عمو: اره عزیزم… واسه دکترت ناز کن … بگو بگو… مارال هم شروع کرد اما با تردید که عمو گفت نه اینجوری… قشنگ .. با حس بگو… اونم گفت دکتر بکن تو کوسم … عمو: کس مال کیه؟ مارال: مال تو.. عمو سرکیرشو گذاشت رو کس مارال خیلی یواش سرشو کرد توش… گفت خوبه؟؟؟؟ خوبه؟؟؟ اونم میگفت بسهههههه بسهههه دکتر .. کم کم میکرد توش و در میاورد دیگه مارال حشرش زده بود بالا و اه میکشید که عمو یهو کرد توش و اونم جیغ بلند اما واقعا صداش ناز بودااا فیلم نبود انگاری…. عمو رفت تو کار تلمبه دو دقیقه میزد … با ۵۰ سال سن چه کمری .. به به کل خانواده مون همینجورین… اونم اه و اوه که یهو یواش کرد گفت داشت میومد بگو کرمو بزنم گلم… اونم گفت نمیخوام اقای دکتر دیگه بسته…. عمو: ناز میکنی هنوز… دوباره محکم کرد توش و د بکن…

 

مارال و کج کرد به پهلو یه پاشو گرفت بالا و دوباره کرد این زاویه تو فیلم من خیلی خوبه … سینه هاش تکون میخورد و عمو هم مخصوصا با مکث تغ تغ میکردش… یهو گفت برگرد داگی میریم اینجارو که ارضا شدی از پشت کرمتو بزنم… تند تند تلمبه میزد که مارال کوسن مبلو گاز میگرفت تا ابش اومد و عمو هم الکی کرمو برداشت و انگار داره وظیفه شو انجام میده مالید به ممه هاش… بعد گفت حالا نوبت منه مارال و برگردوند پاهاشو گذاشت رو شونه هاش و کیرشو اروم کرد تو کس مارال … اونم انگار رمقی برای نکنین تورو خدا و بسته اینا نداشت… اه اه میکرد و عمو تند تر میکرد صدای عمو موقع ارضا شدن درومد… سرش رو به سقف بود و کیرشو مث شلنگ گرفت رو شکم مارال و گردنش و افتاد رو مبل و بغلش کرد… تو منو کشتی دختر… رفتم بهشت و برگشتم. فقط بخاطر نتیجه بهتر کار اینجوری کردمت … مارال: جدییییی میگیییین اقای دکت رررررررر؟ قصدتووووون واااقعا چیز دیگه نبووووووود؟ عمو: نه عزیزم و یه بوسش کرد و به ساعتش نگاه کرد که انگار خیلی دیر بود …

 
این داستان رو داشته باشید تا بقیه ماجراهای مارال و باقی مشاورین خوشگل و مشتریهای کرم سفت کننده سینه

 

 

نوشته: کامی گوزه

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «مشتری کرم سفت کننده سینه»

  1. محمدامین

    سلام یه دخترحشری مثل مارال خانم میخوام یه کیرخوشتیپ دارم براش09390636873

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا