لذت اولین کون

 
این خاطره مربوط به وقتیه که من کلاس اول دبیرستان بودم و حسابی هم حشری. الان هم 30 سالمه ، تا اون موقع هم اصلا هیچ کونی رو لمس نکرده بودم . یادمه تعطیلی تابستون بود ومن واسه گذراندن اوقات فراغت و هم بیشتر به خاطر علاقه ای که به برق داشتم در یه مغازه مشغول کار شده بودم و این سال دومی بود که میومدم در مغازه.
توی محله ای که بودیم یه پسره ای بود که خیلی از بچه های محله تو کفش بودن و از نظر سنی هم حدود سه چهار سالی کوچکتر از من بود و بعضی ها هم که معلوم بود چاخان میکنن الکی میگفتن کردیمش ولی من دروغشون رو بعد از اینکه اونو کردم و از خودش سوال کردم فهمیدم.
 
از قدیمتر باهاش تا حدودی دوس بودم و یه سلام و علیکی داشتیم. یادمه واسه خودم وسیله های کاردستی برقی زیادی درست میکردم . یه روز صبح که در مغازه بودم و صاحبکارم هم نبود دیدم مسعود (اسم مستعار همون پسره) اومد تو مغازه ، البته اینم بگم اکثر وقتا میومد پیشم ولی تا اون روز جراتی نداشتم که بخوام ازش درخواستی بکنم.
یه وسیله کوچکی که درست یادم نیست چی بود (چون چندین سال میگذره) داشتم درست میکردم واسه خودم دید و گفت میتونی یکی هم واسه من درست کنی ؟
من که میدونستم پولی نخواهد داد واسه همین جرات پیدا کردم و دلم رو زدم به دریا ، گفتم باشه مشکلی نیست فقط یه شرط داره ، گفت چه شرطی؟
ضربان قلبم تند شده بود و صدام هم لرزون ! کلی من ومن کردم و گفتم دیگه خودت میدونی و از این حرفای به در بگو دیوار بشنوه!!
حالا یا خودشو زده بود به کوچه علی چپ یا هم واقعا منظورمو نگرفت ، آخرش مجبور شدم واضحتر بگم.
گفتم ببین ، همین روبهت میدم ولی بشرطی که بذاری باهات حال کنم..
قلبم دیگه اومد توی حلقم ، آخه تا اون موقع به هیچ کسی همچین حرفی نزده بودم و تا حدودی میشه گفت بچه مثبتی بودم و درس خون. ولی خب خداییش هم نیاز داشتم. کونش از روی شلوار جذاب بود چه برسه به لختش!
 
اولش من و من کرد که کسی میفهمه و از این چرت و پرت ها. خلاصه سرتون رو در نیارم بعد از کلی التماس و هم این که خودش هم دلش پی اون وسیله بود آخرش گفت باشه ولی قول بده به کسی نگی
گفتم مگه خرم که بگم ؟ !!!
قرار رو گذاشتیم واسه بعدازظهر همون روز .. دل تو دلم نبود ، لحظه شماری میکردم ساعت 2 بعدازظهر بیاد که همه بازار هم خلوته.
اینم بگم که من هم کلید مغازه رو داشتم و زودتر از صاحبکارم همیشه درب رو باز میکردم براش. ساعت کار عصر هم 5 بعدازظهر بود و ساعت 3 من رفتم درب رو باز کردم و منتظرش شدم.
مسعود یه نیم ساعتی دیرتر اومد که گفت داشته ناهار میخورده دیر شده.
درب مغازه رو از پشت بستم و بردمش توی اتاق ته مغازه که مال انباری بود . گفتم بخواب ولی قبول نکرد و گفت سرپایی . بهر حال قبول کردم هرچی باشه ندید پدید بودم دیگه!!!!!!!!!!
حتی شلوارش رو تنها کشید پایین. بهش گفتم اینجوری اگه میخواستم بکنمت که یه بالشت میذاشتم خودمو بهش میمالید دیگهههههه !!!!!!!!!!!!!!!
خنده ای کرد و گفت باشه بیا …. یه دفعه شورتش هم درآورد. واااااااااااااای چی میدیدم ، باورم نمیشد ، یه کون کاملا گرد و قلمبه و سفید سفید که یه ذره مو هم نداشت ، الان هم وقتی یادش میفتم اون روز رو دوس دارم دوباره هم اون زمان برمیگشت و حسابیتر میکردمش.
کیرم حسابی شق شده بود تفی کردم و گذاشتم لای پاش. یه کم که عقب جلو کردم مستقیم بردم جلو سوراخ کونش که گفت نه نه این رو نه دیگه بیخیال شو …
من هم که گفتم آدم ندید پدیدی بودم !! و همونجوریش هم برام بهشت بود! قبول کردم گفتم باشه فقط بشرطی که بذاری حداقل نوک کیرم بره توش وگرنه همش رو جا میکنم هااا . بعد کلی التماس گفت باشه
حسابی تفی کردم کیرم رو و بطور عمودی لای کونش گذاشتم طوری که نوک کیرم رو حس میکردم داغ میشه و یه ذره میره تو کونش. بعد چندبار عقب جلو کردن آبم اومد و ریختم لای چاک کون قشنگش.
 
فقط یه چیزی که یادم نمیره هیچ وقت ، حالتی بود که بعد از کردش بهم دست داد !! چون سرپا کردمش تا یه چند دقیقه ای وقتی راه میرفتم انگار که پام فلج شده باشه پاهام میلنگید !!!!!!!!
خلاصه واسه اولین بارم که میشه اسمش رو سکس گذاشت خاطره خوبی بود و واسم یه افتخاری بود که بچه محله ای که همه پسرا توی کف کونش بودن رو تونستم من مخش رو بزنم. ولی کون خوبی بود برای اولین بارم.
ممنون از اینکه خوندین و ببخشید اگه سرتون رو درد آوردم.
 
نویسنده : پسر حشری.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا