فیلمبرداری از سکس دوستان

 

رویا که از دوستان صمیمی ام است 25 سالشه و قرار بود ازدواج کنه و بعد از کلی عذرخواهی و خجالت گفت که با نامزدش رضا که 26 سالشه تصمیم گرفتن که از اولین سکسشون فیلم و عکس بگیرن و گفت که با رضا نامزدش به توافق رسیدن که از من بخوان اینکار رو براشون انجام بدم چون هر دو خیلی به من اعتماد دارن و من رو برای اینکار گزینه ی خوبی دیدن. همون اول که اینو گفت کلی جا خوردم و جوابی بهش ندادم . بعدا پیش خودم فکر کردم که چه کار وقیحانه ای می خوان بکنن و خجالت نمیکشن و این حرفا . بعدش به این نتیجه رسیدم که اولین سکس از ماندگار ترین خاطرات هر کسی هستش و اگه از این اتفاق که فقط یه بار تو زندگی هر کسی اتفاق می افته فیلم داشته باشی و بعدها نگاهش کنی کار قشنگیه. با رویا تماس گرفتم و گفتم که حاضرم براشون اینکار رو انجام بدم . اونم خوشحال شد و گفت که قراره بلافاصله بعد از مراسم عروسی به ماه عسل تو شمال برن و اونجا یکی از دوستای رضا یه ویلا داره که کلیدشو بهشون داده تا برن اونجا ماه عسل. برای منم بلیط هواپیما میگیرن و با هم سه نفری به اونجا میرفتیم .

 

خلاصه شب عروسی شد و منم دعوت بودم و کلی خوش گذشت و فردا صبح هم ساعت 5 بلیط هواپیما به ساری داشتیم و سه نفری رفتیم شمال. منم با خودم دوربین فیلمبرداری و عکاسی و … رو برده بودم و مجهز رفتم برای یه تجربه جدید. فردا صبح تو فرودگاه دیدمشون و به شوخی گفتم دیشب که کاری که نکردید؟ اونا هم خندیدن و گفتن نه بابا اینقدر خسته بودن که نفهمیدن چطور خوابشون برده. تو راه هم از رویا پرسیدم که تو دوران نامزدی تا چه حد پیش رفتن و اون هم گفت که در حد لب گرفتن بیشتر پیش نرفتن و حتی اجازه نداده که رضا به سینه اش هم دست بزنه. گفتم پس هر دو صفر کیلومترین ؟ گفت آره
تا از فرودگاه ساری به ویلا که تو بابلسر بود رسیدیم نزدیک ظهر شده بود و سریع نهاری رو که تو راه خریدیم خوردیم و چون خسته بودیم هر سه خوابیدیم ساعت 5 بیدار سرحال بیدار شدیم و دور هم نشستیم تا چای بخوریم . گفتم کی تصمیم دارین شروع کنین و هر دو خجالت کشیدن و گفتن نمیدونیم . منم گفتم که الان شروع کنین دیگه شب تاریکه و فیلم و عکسا تاریک در میان. اونا هم کمی من و من کردن و گفتن باشه. من رفتم دوربینها رو آوردم و آماده کردم و کمی از اتاق فیلم گرفتم که دیدم کیفیتش عالیه. به اونا هم گفتم که میتونن شروع کنن اما برای اینکه حالت طبیعیش حفظ بشه من اصلا فیلم رو قطع نمیکنم و تمام وقت میگیرم و اونا هم نباید اصلا فکر کنن که من تو اتاق هستم و تو تمام فیلم هیچ اسمی هم از من نیارن تا من بتونم تمام اضطرابها و استرس ها و ترس ها و لذت ها رو بگیرم.

 

 

خلاصه اونا روی تخت کنار هم نشستن و منم شروع کردم به فیلم برداری . رضا دست به گردن هم انداختن و شروع کردن به دست کشیدن روی موهای یکدیگه و کم کم لب گرفتن بعد از مدتی لب گرفتن رضا شروع کرد به بوسیدن گردن رویا و رویا هم کم کم صداش دراومد.
همزمان که رضا داشت گردن رویا رو میبویید دستش رو از رو تاپ رویا به سینه رویا رسوند و سینه راستش رو تو دست گرفت و کمی فشارش داد و رویا یه آخ گفت که توی دل من هری ریخت. مالیدن سینه های رویا ادامه داشت که رضا تاپ رویا رو از تنش درآورد و خودشم تی شرتش رو دراورد. هیچ وقت فکر نمیکردم رویا اینقدر خوش هیکل باشه . بدون یک ذره چربی . رویا یه سوتین مشکی داشت که سینه هاش خیلی از توش خودنمایی میکرد. هم من و هم رضا برای اولین بار اینجوری رویا رو دیده بودیم رضا قربان صدقه رویا میرفت و منم فیلم میگرفتم و نا گفته نماند لذت هم میبردم. خود رضا هم لخت شده بود و او هم اندام ورزیده ای داشت که دل هر دختری رو میبرد. کم کم لخت شدن تا جایی که رویا فقط با شرت و سوتین بود و رضا هم فقط با یه شرت که آلتش توش کاملا راست شده بود و برجستگیش دل ادم رو میبرد. من دل تو دلم نبود که اینا رو تمام لخت ببینم و خودشونم همینطور بلاخره رضا سوتین رویا رو باز کرد و انصافا سینه های قشنگش افتاد بیرون سینه هایی کاملا گرد و سر بالا با حاله ای کمرنگ دور نوک سینه ها که خیلی نسبت به نوک سینه های من کوچیکتر بودن اما در کل هم سایز با سینه های من بود یعنی 75. رضا سریعا به خوردن سینه های رویا مشغول شد و مثل بچه های شیرخواره فقط میمکید و میخورد و رویا هم از ته دلش ناله های ناشی از لذت سر میکرد که منو به یاد قدیمای خودم میانداخت که همسر سابقم سیامک سینه های منو میخورد و واقعا چقدر لذت داشت.

 
رویا دمر خوابید و رضا از پشت شرتشو دراورد و باسنش که اونم واقعا خوش ترکیب بود معلوم شد باسنش کاملا سفید و بدون یه دونه خال یا جوش خیلی خوشگل بود بلافاصاله رضا برش گردوند تا بتونه نانازشو ببینه منم خیلی برای دیدن ناناز رویا بیطاقت بودم و وقتی دیدمش با اینکه زن هستم اما به رضا حسودیم شد. ناناز رویا اول اینکه کاملا خیس شده بود و دوم اینکه کاملا تمیز شده بود و حتی یه دونه مو هم نداشت. خط وسطش کاملا صاف بود و یه ذره هم چیزی ازش بیرون نزده بود. نانازش مثل بقیه بدنش سفید بود و کمی هم تپل. بلافاصله رضا به وسط پای رویا حمله ور شد و فقط این تیکه از بهشت رو میبوسید وقتی با دهنش روش فشار میاورد کاملا نرمی پوست نانازش رو میشد حس کرد. اما من منتظر لحظه موعود بودم یعنی دیدن آلت رضا و بلاخره رویا شرت رضا را با کلی خجالت پایین کشید و هر دو از دیدن آلت رضا جا خوردیم. آلتش حدود 20 سانت طول داشت و تقریبا به اندازه یه خیار بزرگ قطرش بود اما از ته تا سرش کاملا یه اندازه بود و کلفت و لاغر نشده بود کاملا هم راست بود اصلا خمیدگی نداشت . سر ختنه شده اش هم خیلی قشنگ و همگون بود و از بقیه تنه التش کمی بزرگتر بود رنگ سر آلتش صورتی بود و تنه اش هم مثل رنگ بدن رضا سفید بود. یاد آلت سیامک افتادم که به زور 12 سانت میشد و فقط کمی از ماژیک کلفتر بود . رویا چند لحظه فقط نگاه میکرد و هیچ عکس العملی نداشت آخه بار اولش بود که از نزدیک آلت یه مرد رو میدید. کم کم بهش دست زد و گفت چقدر سفته فکر میکردم نرمتر باشه. چقدرم بزرگه واقعا فکر نمیکردم این اندازه باشه.

نوشته: مینا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا