شبی که کیر رو کشف کردم

سلام.

من روبیتا م 17 سالمه با قد 178 و وزن 48 کیلو . به طور اتفاقی با این سایت آشنا شدم و داستان هارو میخوندم و به خودم گفتم منم داستانمو بزارم .

***
شب تولدم مامانم عموم و عمم رو با دوستای خانوادگیمون دعوت کرده بود . منم یه لباس آبی دکلته کوتاه بدون ساپورت پوشیده بودم با کفش آبی پاشنه 10 cm موهامم اتو (صاف) کرده بودم و دورم ریخته بودم و یه تاج گل ظریف گل طبیعی هم روی موهام بود .
همه ی مهمونا بکی یکی اومدن و شب شروع شد کلی با پسر همو دختر عمو هام و کلا فامیل هامون میرقصیدم که آهنگ سلطان قلب هارو گذاشتم و هرکس با یکی میرقصید و چراغ ها خاموش بود فقط رقص نور روشن بود و با نور کمی مبتونستیم همو ببینیم .
طبق معمول همه جفتشونو انتخاب کردن و منم مجبور شدم با پسر عموم برقصم البته بلد نبودم که همش میرفتم رو پاش با اون کفشا بد بخت خخخخخ چقد حرص خورد …
همینجور که میرقصیدیم پسر عموم منو به خودش چسبوند خب شکی بهش نداشتم چون از بچگی باهاش بزرگ شدم و مثل داداش خودم بود ! البته اینم بگم پسر عموم 21 سالشه قدش 191 و پرورش اندام کار میکنه منم که عاشق 6پک و پسرای هیکلییییی!
اونطرف بچه کوچیکا با هم بازی میکردن و نمیدونم کودومشون پاش به سیم ها خورده بود و از فشار برق فیوز پریده بود من خیلی ارسیده بودم اولش که جیق زدم و بعدس گفتم شاید قراره سورپرایزم کنن ولی خبری از سورپرایز نبود . همینطور که به سینه پسر عموم چسبیده بودم سرش رو پایین آورد تزدیک گوشم نفس های گوشش رو روی نرمه گوشم احساس میکردم و گفت نترس چیزی نیست فیوز پریده اومدم برگردم تو اون تاریکی نگاش کنم face to face شدیم و از روی لب همو بوسیدیم .

 
بدنم داغ شده بود انگار هیچکسو تو سالن نمیدیدم و برام مهم نبود چه کسایی پیشمون ایستادن ولی به هرحال اینقدر تاریک بود که چشم چشم رو نمیدید .
خلاصه بابام فیوزو درست کرد و برق ها اومد بعد انجام مراحل تولد شب داشت تموم میشد که داداشم به پسر عمم و پسر عموم گفت امشبو بمونید خونمون . منم که قند تو دلم آب شده بود ولی بی تفاوت رفتم تو اتاق و لباس هامو عوض کردم و آرایشمو پاک کردم .
اون شب تا ساعت 5:30 بیدار بودیم تا داداشم تز داد برو با آرمین (پسر عموم) یه حلیمی چیزی بخرید بخوریم هرچی بهش اصرار کردم خودش نیومد و مارو فرستاد .
تو اون سرمای صبح حالا بیا و دنبال حلیمی بگرد خلاصه همینطور که راه میرفتیم یه پسره ای من و آرمینو تو کوچه دید و گفت جوووون کوون دادی باش رل زدی !
آشغال بغضی این پسرارو میخوام خفه کننننننم 😐

 
هیچی بهش نگفتیم و رد شدیم میگن کرم از خوده درخته ها دستشو گرفتم گفتم چقد سرده اونم ممحکم دستشو انداخته بود رو شونم تا گرمم کنه بعد بهش گفتم به عشقت خیانت شد که منو بوسیدی ! اونم گفت عشق کی کشک کی بابا مهم تویی !
اینو که گفت جا خوردم انتظار این حرفا ازش نداشتم بعد ایستاد و منو چسبوند به دیوار و نفهمیدم چیشد و گرمای لباش رو رو لبم حس کردم منو بغل کرد و خوش رو بهم میمالید آروم آروم دستشو مالید رو کسم داشتم آتیش میگرفتم خودمو عقب کشیدم و با تعجب بهش خیره شدم بعد گفت حس خوبی بود ن گفتم آره گفت پس دنبالم بیا منو برد تو به بنبست سوت و کور فقط یه خونه قدیمی متروکه توش بود .
آروم اروم دستشو کرد تو شلوارمو بعد تو شرتم اینقدر دستش سرد بود و کس من داغ که میگفت آخیش دستم حال اومد و همینجور که میمالید ازم لب میگرفت . کم کم حس کردم کیرش تو شلوارش شق شده البته من در این حدا اطلاعات نداشتم خیره به شلوارش بودم کنجکاو بودم بهش گفتم میشه منم مال تورو ببینم گفت ن همین حد بسه دیگه بریم گفتم پس واسم بیشتر بمال یه جوونی گفت و شروع به مالیدن کرد بعد از چند دقیقه تنم لرزید و ضربان کسم میزد و به قول خودش ارضا شده بودم خیلی حس خوبی بود .

 
انقدر بهش کنه شدم تا مجبور شد کیرشو بهم نشون بده گفت دسنت بزن دیگه اولش حالم از کیر بهم خورد تاحالا ندیده بودم بعد با دستش دستمو گرفت و روی کیرش گذاشت و با دستم کیرشو بالا پایین میکرد .
نشوندم و کیرشو یه دفعه حل داد تو دهنم آشششغااااال داشتم بالا میاوردم میگفت مک بزن سرشو و بلیس حر کاری گفت میکردم تا دیگه عادت کردم یهو کیرشو کشید از دهنم بیرون و همینطور ک بالا پایین میکرد یه مایع سفید رنگی به قول خودش آب منی ریخت بیرون و گفت تموم شد بریم .

***

رفتیم حلیم خربدیم و ساعت 6:30 بود تو راه خونه حس خیلی خوبی بود بهم لب میدادیم و به خونه برگشتیم .
از اونجا بود که پسر عممو کشف کردم دیگه خخخ

 
نوشته: روبیتا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «شبی که کیر رو کشف کردم»

  1. قشنگ بود منتهی معلومه خودت بسیار قشنگتر از داستانی هستی که نوشتی.کوتاه بود ولی واقعی دمت گرم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا