سکس من و دوست دوست دخترم

داستانی رو که براتون تعریف میکنم بر میگرده به تابستون  سال 1386 من 26 سالمه و خیلی هم اهل حال هستم ، بابام چون وضع مالیش خوبه واسه من یه فروشگاه لوازم خانگی بازکرده که هم درسمو بخونم و هم خرج دانشگاه و خودمو در بیارم. داستان از اینجا شروع شد که یه روز ظهر بود هوا هم خیلی گرم من روی صندلی دراز کشیده بودم و پاهامو گذاشته بودم روی میز، تلفن زنگ زد و من گوشی رو برداشتم قبل از اینکه اینو بگم یه کم هم به عقب برمیگردم( من یه دوست دختر داشتم که خیلی عاشق هم بودیم ولی یکی از اشنایان رابطه ما رو زده بود و دو سالی میشد که من باهاش حرف نزده بودم دوتامون همدیگمونو دوست داریم و عاشق هم هستیم چون من سنم کمه بابام میگه زوده واسه خاستگاری و بلاخره خیلی هم الان دوسش دارم که با هم بریم بیرون و حرف بزنیم ولی چون رابطه من و اون به هم خورده و فقط یه راه جز ازدواج نمونده و دیگه هم نمیتونم باهاش تلفنی هم صحبت کنم) خوب برگردیم سر اصل مطلب!!! وقتی الو گفتم یه صدای دلنشین که خیلی هم به صدای نرگس ( عشقم ) شبیه بود من اول فکر کردم که خودشه ولی بعد از کمی احوال پرسی فهمیدم که اون نیست، من گفتم که من دوست دارم و خیلی هم دوسش دارم و نیازی به دوستی شما ندارم( واقعاً همینطوره ، اگه عاشق کسی بشی هر کی رو ببینی خیلی هم خوشگل باشه بازم خوشت نمیاد) با کلی اسرار قبول کردم ولی گفتم که شرط داره اگه شرط منو قبول کنی باهات دوست میشم. گفت شرط تو چیه ؟ منم بدون اینکه معطل کنم گفتم ” سکس” اول خودشو زد به اون راه که نه من از این دخترا نیستم ولی من هم حرفی که زده بودم رو نمیشد پس گرفت . من گفتم خوب فکراتو بکن اگه خواستی زنگ بزن شماره موبایل خودمو دادم گفتم که با خودم تماس بگیره آخه من تو مغازه دو تا کارمند دارم و نخواستم که اونا بفهمند و از هیسیت من سواستفاده بکنند.
 
سه روز بعد گوشیم زنگ زد اره خودش بود من گوشی رو برداشتم و گفتم که فکراتو کردی یا نه ؟ گفت من دوست دارم نه به خاطر سکس و به خاطر سکس نمیخوام باهات دوست شم من هم گفتم که اگه تو دوستی سکس نباشه پایه دوستی محکم نمیشه و گوشی رو قطع کردم. بازم زنگ زد و ازم خواست که ببینمش من هم گفتم که فردا طرف ظهر بیا مغازه تا ببینمت اونم گفت باشه.
من چون هدفم یه سکس توپ بودشب رفتم و یه دوش گرفتم و موهای زاعد بدنمو زدم و منتظر یه سکس ، ساعت 12:30 شد به کارمندام گفتم که شما برید و من کار دارم میخوام برم، اونا رفتند و بعد از 20 دقیقه موبایلم زنگ خورد که دیدم خودشه گوشی رو برداشتم گفت چرا منو سر کار گذاشتی مغازه که بسته است گفتم بیا دم در مغازه درش بازه بیا تو من تو هستم. سریع رفتم دوربین های مدار بسته مغازه رو روشن کردم که یه فیلم ازش داشته باشم و بعد رفتم اسپری بی حس کننده زدم که بتونم جلوش خودمو کنترل کنم . اومد تو خیلی آرایش کرده بود چشم هر کی بهش میخورد کیرش سیخ میشد یه دختر 18 ساله حالا خودتون فکرشو بکنین ببینین چیه دیگه ، من رفتم جلو دیدم قیافش آشناست بعد از احوال پرسی گفتم من شما رو یه جایی دیدم گفت که آره چند روز پیش من با یکی از دوستام اومدم مغازتون و از شما خرید کردیم از اون روز تو دلم نشستی و من فرداش اومدم و شماره مغازتو از رو شیشه برداشتم. ازش پرسیدم که نهار خوردی گفت نه تو خونه گفتم که با یکی از دوستام میرم سینما و نها رو بیرون میخورم . من هم زنگ زدم که واسم دو تا پیتزا بیارن گفتم بیا بریم بالا آخه پشت مغازه دو طبقه بود و من یه دفتر اون بالا درست کرده بودم .بعد از یک ربع صحبت برگشتیم به گذشته من و دوستم که چطوری رابطه مون قطع شد . من خیلی حالم گرفته شد اشک از چشمام داشت میومد که اومد جلو و با یه دستمال کاغذی اشکامو پاک کرد و گفت میخوام الان یه کاری بکنم که فراموشش کنی ولی الان خیلی گرسنم بعد از 10 دقیقه پیتزا رو اوردن و بعد از خوردن به من گفت که در مورد اون شرطی که گفتی من خیلی فکر کردم و لی الان زوده بمونه واسه بعد ازدواجمون، من گفتم که قبلاً هم گفتم من فقط اونو میخوام اگه اون نباشه من هم نیستم و باز هم اشکام جاری شد اومد جلو و روبه روم نشست و با دستاش اشکامو پاک کرد که یهو من دیونه شدم اروم صورتشو اورد جلو و لبش رو رو لبم گذاشت و بعد از 5 دقیقه که به خودم اومدم دیدم که فقط اون داره با من حال میکنه و من هم دست به کار شدم و یواش یواش شروع به لب گرفتن کردم و روسریشو از سرش باز کردم و موهاشو دو دستم گرفتم و رفتم سراغ گوششاش
 
لایه های گوشش رو خوردم و با یک دستم داشتم با سینه هاش ور میرفتم که اون هم تو این مدت بیکار نبود و داشت هشمت خان رو از خواب بیدار میکرد . من دکمه های مانتو شو یواش یواش باز کردم و مانتو شو در اوردم یه تاب صورتی رنگ زیرش بود که چشم هر کی بهش میخورد اب از دهنش میومد من به کمک خودش اون رو هم در اوردم و یه سوتین زیبا تر از تاپش اومد بیرون و دیگه داشت هشمت خان منو میکشت من سوتینشو در اوردم و با یه دستم پستون سمت راستشو ماساژ دادم و با یه دستم با موهاش ور میرفتم و یکی از پستونشو تو دهنم داشتم میخوردم یه پستونهایی داشت کوچلو و مامانی که دیگه نگو ، خودتون قضاوت کنید که پستونهای یه دختر 18 ساله چه جوره دیگه ، یواش یواش پستوناش داشتن سفت میشدن و من احساس میکردم بعد از 10 دقیقه خوردن پستوناش یواش یواش صداش در میومد و من یواش یواش اومدم پایین و دور نافشو لیس زدم و زبونمو تو نافش میکردم ( میخواستم که خیلی حشری بشه آخه یه نقشه تو سرم داشتم) و دستمو بردم سمت بهشتش و از رو شلوار لمسش کردم اول خجالت کشید دستمو کشید و پاهاشو به هم چسبوند ولی دید من ول کن نیستم خودشو به من سپرد و من شلوارشو یواش یواش تا روی زانوهاش کشیدم خدایا داشتم چی میدیدم وای یه شرط سفید که عکس قلب قرمز رنگ روش بود که هر ادمی رو حشری میکرد شلوارشو از پاش در اوردم و از نوک انگشتاش شروع کردم به خوردنو تا زانوش و بعد اونیکی پاشو خوردم و اومد تا باسنش دستمو اروم کشیدم روی کسش شرطش کاملا خیس شده بود یواش یواش شرطشو کشیدم پایین واییییییییییییییییییییییییییییی خدا چی میدیدم انگار خودش هم قبلا با برنامه ریزی واسه سکس امده بود کس تپل با لایه های گوشتی صورتی رنگ موهای کوسش رو هم زده بود من یه کم با کسش ور رفتم و بلند شدم و ایستادم اون فهمید که من چرا کارو ول کردم .
 
تو کارش استاد بود اون شروع کرد به لب گرفتن 5 دقیقه ای لب گرفتیم بعد آروم دکمه های پیرهنم رو باز کرد و شروع کرد به لیس زدن بدنم وای الان که فکرشو میکنم بدنم مورمور میشه دستشو آروم میکشید به بدنم و هشمت خان دیگه داشت اون تو میترکید اروم کمربندمو باز کرو و شلوارمو به کمک اون در اوردم کیرم از من جلو تر سیخ شد از روی شرط کیرمو گرفت دستش و بالا و پایین کرد. بعد شرطمو در اورد و باکیرم و تخمام ور رفت اول ناز میکرد که برام ساک بزنه ولی رازیش کردم که این کارو واسم بکنه کیرمو اروم کرد دهنش و شروع کرد به ساک زرن من هم شروع کردم با موهاش ور رفتن و اخ و اوخ کردن 10 دقیقه ای به همین منوال گذشت من احساس کردم که ابم داره میاد بهش گفتم و اون هم قبول کرد که ساک نزنه بعد من شروع کردم به خوردن اون کس تپلی ول با دندونام الیه های کسشو باز کردم و بعد شروع کردم به خوردن کسش . کسش کاملا خیس بود و بوی شامپو میداد زبونمو فرستادم تو کسش ولی چون دختر بود زبونم توش نرفت 10 دقیقه ای من هم کسشو خوردم و با چوچولش ور رفتم وقتی چوچولشو گاز کوچولو میگرفتم دیونه میشد پاهاشو به صورتم فشار میداد. بعد به حالت 69 خوابیدیم من کسشو میخوردم اون هم کیرمو یواش یواش داشت بی حسی اسپری از بین میرفت من گفتم که بسه بلند شو اون هم بلند شد فهمید که منظورم چیه پشتشو به من کرد و زانوهاشو روی صندلی گذاشت من هم اول شروع کردم به چرب کردن سوراخش . سوراخ خوب و خوشگلی داشت معلوم بود دست نخرده است اول یکی از انگشتامو کردم تو خودشو جمع کرد بعد یه کم که شل شد باهاش ور رفتم دیدم داره درد میکشه گفتم اسپری دارم میخوای بیارم بزنیم دردش کمتر شه چون بار اولته یه کم درد داره اون هم قبول کرد و من از فرصت استفاده کردم چون پشتش به من بود اول کمی اسپری به سوراخش زدم بعد کمی هم به کیرم بعد از چند دقیقه که اسپری اثر کرد شروع کردم و به داد هشمت خان رسیدم سر کیرمو گذاشتم دم سوراخش و یواش هل دادم تو اولش نمیرفت خیلی زور دادم تا سرش رفت تو یه دفه خودشو کشید جلو من هم آروم نگه داشتم بعد یه کم دیگه هل دادم نصف کیرم تو کونش بود داشت از درد پشتی صندلی رو گاز میگرفت یه چند دقیقه ای ایستادم تا کیرم جا باز کنه بعد که اروم شد یه دفه همه کیرمو فرستادم تو و شروع کردم به تلنبه زدن وای چه لذتی داشت نزدیک به 15 دقیقه داشتم براش تلنبه میزدم دیگه خسته شده بودم یواش یواش کیرمو کشیدم بیرون سوراخش باز مونده بود بعد از دستش گرفتم و به پشت خوابوندمش زمین و خودم لای پاش نشستم و باز کسشو خوردم انقدر خوردم که دیونه شده بود
 
میگفت بخور همش مال خودته من کیر میخوام من هم گفتم اجازه میدین که یه کم بیشتر حال بدم . منظورمو فهمید دستشو گذاشت جلوی کسش و گفت نه با اینجام کار نداشته باش من دخترم و من گفتم که من هم نمیخام که با احساساتت بازی کنم فقط میخوام کیرمو رو کست بمالم اون هم با هزار زحمت قبول کرد و من پاهاشو به هم چسبوندم و کیرمو لای پاش گذاشتم طوری که کیرم فقط از روی کسش رد بشه و بعد شروع کردم به لب گرفتن و یواش تو گوشش گفتم عزیزم دوست دارم ولی چون به عشقم قول داده بودم و نمیخواستم به عشقم خیانت کنم نمیتونستم با احساسات این هم بازی کنم و بلند شدم و پاهاشو دادم بالا و اروم سر کیرمو گذاشتم دم کسش کیرمو کشید کنار گفتم بابا نترس کاریت ندارم و باز دستشو کنار کشید و من اروم کیرمو فشار دادم تو خیلی حال میکرد یواش یواش فشار بیشتر شد نمیدونستم چی کار میکنم تو یه لحضه یه جیقی کشید و کیرمو انگار اب جوش ریختن روش داغ داغ شد و دورش خونی . وای چی کار کرده بودم خودم هم نمیخواستم اینجور بشه ولی دیگه کار از کار گذشته بود دختره شروع کرد به گریه کردن من هم داشتم دلداریش میدادم که دست خودم نبود جبران میکنم و با هم ازدواج میکنیم و از این هرفا یه دستمال کاغذی برداشتم و کیر خونین رو پاک کردم و بعد پاهای دختره رو از هم باز کردم و کسش رو تمیز کردم و بعد شروع کردم به خوردن کسش حالا دیگه کسش یه بوی دیگه رو میداد و بعد من کیرمو گذاشتم دم کسش و هل دادم تو اولش به خودش پیچید و کیرمو انگار تو اب ولرم فرو کردم دیواره های کسش به کیرم زور میگفتند بعد یه دقیقه شروع کردم به تلنبه زدن و اون هم اروم شد بعد از چند دقیقه که با حشری شد صدای اخ و اوخ ش مغازه رو پر کرده بود یه 10 دقیقه ای هم و کسش کار کردم و بعد برش گردوندم و کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و با یه فشاد دادم تو و از پشت حال دادم دیگه داش یواش یواش ارضا میشد میگفت کون و کسمو یکی کردی منو بگا همش مال خودته و از این حرفا دیگه هم طاقت من تموم شده بود و هم طاقت اون یه لحضه تمام بدنش لرزید و بدون اینکه چیزی بگه افتاد و من هم روش افتادم و ارضا شدم و تمام ابمو تو کونش خالی کردم بعد از 20 دقیقه که روش خوابیده بودم دیدم داره تکون میخوره و میخواد از زیزم در بیاد هنوز کیرم تو سوراخش بود کیرمو کشیدم بیرون داشت از سوراخش ابم میومد بیرون من بردمش دستشویی و اونجا همه جاشو شستم و اوردم روی مبل لخت مادرزاد دراز کشید و خودم هم رفتم و یه دست و صورتم اب کشیدم نای رفتن نداشتم اومدم و اوبروش نشستم داشت گریه میکرد اروم رفتم جلوش و گفتم دوست دارم ولی گریش یه کم هم بیشتر شد حالا نظرم نسبت به این برگشته بود خیلی دوسش داشتم گفتم هر موقع که بگی میایم خواستگاری ولی یه شرط داره اولش من باید با نرگسم ازدواج کنم بعد با شما اونم که چون کار از کار گذشته بود قبول کرد و بعد من لباسهاشو کمک کردم پوشید و رفت منم خودمو جمو جور کردم خسته و کوفته روی مبل خوابیدم یه لحضه چشممو باز کزدم دیدم کارمندام اومدن و مشتری هم تو مغازست و ساعت 6 بعد از ظهره . رفتم فیلمی که با دوربین مدار بسته ظبط کرده بودمو جمو جور کردم و تو یه سی دی ریختم و از حافضه کامپیوتر پاکش کردم
 
اومدم پایین و از مغازه زدم بیرون زنگ زدم به دختره یه بار جواب نداد دوباره گرفتم ولی دیر گوشی رو برداشت صداش خواب الود بود فهمیدم که اونم رفته و خوابیده گفتم چطوری حالت خوبه خوش گذشت یا نه بازم شروع کرد به گریه کردن و من هم داشتم دلداریش میدادم که ساکت شه . بعد رفتم به عشقم زنگ بزنم و همه چی رو بگم اولش هر چی خواستم زنگ بزنم نتونستم یعنی دستام میلرزید چون دو سالی بود که با هم حرف نزده بودیم و قرار بود دیگه من زنگ نزنم. یه اس ام اس دادم و گفتم که فردا فلان جا منتظرم بیا کار مهمی باهات دارم تا فردا فکر کردم که چی بگم فردا رسید و من سر قرار دیدم داره از ماشین پیاده میشه منم رفتم جلو و یه بوق زدم تا صدای بوق رو شنید سریع برگشت به عقب چون ما یه ریتم بوق قبلا گذاشته بودیم که هر وقت این بوق رو میزدم می امد جلوی پنجره تا من ببینمش زود امد سوار شد و من به راه افتادم به یاد گذشته ها باهم حرف زدیم من دیگه اشکامون داشت در میومد که چرا ماجرامون اینجوری شد میخواستم رابطمو با این دختره جدید بهش بگم که یه دفعه خودش شروع کرد به گفتن ماجرای من و اون و سکسمون .شاخ در اورده بودم نمیدونستم چه بگم ولی گفت من با اینکه خودم اون دختره و فرستاده بودم باز هم دوست دارم چون ثابت کردی که دوستم داشتی و از دوست داشتن من هم تعریف کردی حالا هم برام مهم نیست که باهاش چی کار کردی ولی اینو میگم که هر چه قدر منو دوست داری اونو دوست داشته باش چون من دیگه نیستم شاید یه ماه هم اینجا باشم و شاید هم همین روز . اون دختره رو من فرستادم که بیاد باهات دوست شه و باهاش هم ازدواج کنی اونو من وادار کردم که باهات سکس کنه تا دوستیتون پایدار بمونه و ا این حرفا من گفتم مگه میخوای کجا بری که معلوم نیست کی میخوای بری .
 
شروع کرد به گریه کردن گفت از روزی که دوستیمون به هم خورد من دچار بیماری شدم بعد ها فهمیدیم که سرطان دارم و الان هم دکترا جوابم کردن و من رفتنی هستم دوتامون داشتیم گریه میکردیم و اشک از صورتمون جاریبود و صدای گریه منون ماشین رو پر کرده بود بعد گفت نمیدونم از این دختره خوشت میاد یا نه ولی اگه خوشت نمیاد هم برو باهاش ازدواج کن و بعد طلاقش بده چون گند کاری که باهاش کردی در نیاد . و اگه که دوسش داری به اندازه من دوسش داشته باش و بعد از ماشین پیاده شد و رفت من تو ماشین داشتم گریه میکردم یه یهو افسر راهنمائی رانندگی شیشه ماشین رو کوبید که چرا گریه میکنی و اینجا توقف کردی ماشین منو تا دم خونه اوردن و خودمو تو خونه پیاده کردن و رفتن من هم چند روزی داشتم تو اتاقم گریه میکردم و قید همه چی رو زده بودم که یهو تلفن زنگ خورد دوستم بود که تا گوشی رو برداشتم گریه کرد اره خوب حدس زدین عشقم ، عشقم از دست رفته بود یه کم هم دیونه شدم دیگه طاقت تحمل زندگی رو نداشتم اومدم برم بیرون که از پله ها افتادم و پام شکست یه ماهی هم پام تو گچ بود ولی بعد از اینکه ماجرا تموم شد من مادرمو واسه خواستگاری فرستادم و همه چی حل شد و من دوباره به عشق دومم رسیدم. شب اول عروسی مون هم چون شب هجله مونو تو دوران مجردی سپری کرده بودیم سی دی رو اوردم و دوباره شب زفاف برامون مرور شد. الان هم یه بچه تو راه داریم که دختره و اسمشو تصمیم گرفتیم بزاریم نرگس.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا