دختر خاله حشري

داستان من از اونجايي شرو شد كه من با دختر. خالم خيلي راحت بودم، از روبوسي گرفته تا لباس راحت پوشيدن و حرف هاي ناجور زدن. اين ماجوا مال 3هفته پيشه كه من برا اين كه حالو هوايي عوض كنم رفتم تهران پيش خانواده مادري. من 20 سالمه قدم ١٨٤ هيكلم و قيافم خوبه. يه روز خونه مامان بزرگم اينا بوديم كه خالم اينا اومدن. ساناز هم خيلي جيگر شده بود. با ساپورتي كه پاش بود ساق هاي صافش روانيم ميكرد. بعد از نهار خالم گفت كه ميخوان برن مسافرت ولي چون ساناز ترم تابستونه داره انو نميبرن. و قرار شد برا 10 روز بياد خونه مامان بزرگم اينا. منم تو كونم عروسي بود كه ١٠ روز وقت دارم مخشو بزنم و بكنمش…
 
٢روز بعد خالم اينا راهي سفر شدم و ساناز اومد پيش ما. فردا صبحش كلاس داشت، ازم خواست برسونمش منم ماشين بابايرزگ كه يه 206 تيپ ٥ اسپرت بود(از داييم خريده بود) رو ورداشتم رسوندمش. گفت ساعت 2 بيا دنبالم. ساعت ٢ كه رفتم سوار كه شد بعد از دست دادن صورتشو اورد جلو و روبوسي كرد. تعجب كردم چون جولةدو دانشگاه،چند تا ار دوستاشم داشتن نگاه ميكردم. راه افتادم خودش گفت بشون گفتم دوست پسرمي. ناراحت نشدي كه،گفتم نه ايراد نداره(با خنده). گفت خوبه خوبه لوس نشو حالا در همين حد بود ديگه. گفتم مگه من چيزي گفتم. تا خونه چيزي نگفتيم. شب بعد از شام داشتم فيس بوكو چك ميكردم گفت بده منم چك كنم. وقتي وارد شد،7 تا مسيج داشت،گفت پاشو برو يه دوري بزن و بيا. گفتم زرنگي بازشون كن ببينم. باز كرد بعضياشون دوستاش بودن ولي يكيش يه پسري بود كه عكس سكسي فرستاده بود براش. دستمو زدم رو دكمه جهت بالا ديدم بعلهههههه….ساناز خانوم هم عكس سكسي خودشو فرستاده براش. صورتش معلوم نبود ولي از رو كاغذ ديواري هاي اتاقش فهميدم خودشه. اينقد حول شده بود كه نميتونست صفحه رو ببنده يا پاشه بره. بار اول بود لخت ميديدمش. خيلي خوشكل بود مخصوصا كسش كه تپل و بدون مو بود تو عكس يه زره خيسم بود.
 
يه نگا بش كردم ديدم اشك تو چشماش جمع شده. عكس بعدي از سينه هاش بود. وايييذ. شبيد و سر بالا بودن،كيرم كم كم داشت شق ميشد كه زد زير گريه. گفت تورو خدا به كسي نگو. بغلش كردم و گفتم باشه. يه چند دقيقه تو بغلم بود و موهاشر نوازش ميكردم. نرمي سينه هاشو حس ميكردم. وقتي گريش بند اومد سرشو بلند كردم داشت با چشماي قرمزش نگام ميكرد صورتمو اروم بردم جلو و لبلمو گذاشتم رو لباش. يه چند لحظه مكث كردم. بلد كه كردم او سورتشو اورد جلو و داشت لب ميداد. يه چند دقيقه اي لب تو اب بوديم. كه پاشد و گفت ديگه فراموش كن هم عكسارو هم اين رابطه رو. كير كرد تو حالم. من فك ميكردم حالا يه سكس داغ رو تجربه ميكنم. هيچي اون شب به بهونه سرماي اتاق از كولر رفت تو حال خوابيد. ساعت 2. يادم افتاد فيس بوكش باده. ديدم بعله. چند تا. عكس ديگه بود كه يكيشون خيلي سكس بود ساناز يه جوراب مشكي نازك پاش بود تاروي رونان و از پشت عكس گرفته بود كيرم يه دفعه شق شد. من خيلي روي پاي زنا حساس بودم اونم تو جوراب. يه چند روز گذشت و. ساد بام حرف نميزد. تا دوباره بردمش دانشگاه. موقع بركشت دوباره روبوسي كرد،در عقب يار شد و يكي از دوستاش سوار شد. شاه كسي بود برا خودش سنش بالا تر از ما بود. دست داد و راه افتاديم. توي راه كه فك ميكرد من جي اف ستارم دعوتمون كرد به مهموني تو خونشون. رسوندمش سعادت اباد. ساناز هيچي نمي گفت. بش گفتم بريم مهموني: گفت نه مگه نشنيدي فك ميكنه منو تو دوسيم گفتم خب ايراد نداره حوصلمون سر رفته اين چند روزه بيا بردم حال و هوامون عوض ميشه. يالاخره راضي شد. پنج شنبه مهموني بود. 2 روز وقت داشتيم. ٤شنبه گفن بيا بريم خومنون لباس ور دارم. رفتيم گفت بيا بالا گفتم نه ميمونم پايين. بعد از ٥مين اومد. گفتم چي اوردي گفت وقتي پوشيدم ميفهمي. ديدم كم كم. داره مثل قبل ميشه. گفتم شيطون شدي گفت حالا كجاشر ديدي. شب مهموني شد و من اماده ش م يه پيرهن ابي فيروزه اي به يه شلوار پوشيدم موهامو درست كردم. و اون رفت اماده بشه. به بابابزرگم گفتم كه ميريم جشن تولد دوست ساناز دير ميايم. گفت باشه.
 
داشتيم حرف ميزديم كه ساناز صدام كرد. رفتم تو چشمام ٤تا شد. يه دامن تا بالا زانوش با يه تاپ قرمز تنگ يه وستش سوراخ بود و خط سينش پيدا بود. از همه مهم تو جوراب هم پاش بود يه جوراب مشكي خيلي نازك با گفش پاشنه بلند. داشتم برندازش ميكردم كه گفت منو نگا خوبم. گفتم عالي شدي. واي اينجور كه نميشه رفت بيرون يه چند ميت وايسا بابابزرگ سرش مشغول بشه خودم صدات ميكنم. رفتم تو حال ديدم رفته داره كتاب ميخونه. سريع پريدم گفتم بزيم تانيومده يه مانتو پوشيد و رفتيم توي اسانسور لپشو گرفتم گفتم خيلي جيگر شده. خنديد و راه افتاديم. حدود ١ساعت توي راه بوديم. ساعت ١٠ بود كه رسيديم. زنگ زديم وارد كه شديم ساناز مانتوشو داد به نرگش(همون دوستش) و وارد خونه شديم. خيلي خونه شيكي بود. مهمونا همه مشغول مشروبو حرف زدن و سيگار بودن. رفتيم يه گوشه نشستيم كه با ٢تا جام شراب ازمون پذيرايي شد خورديم و كمي با نركس حرف زديمه. نركس يه لباس توري مشكي پوشيده بود كه سوتين سفيدش خود نمايي ميكرد با يه شلوار چرم تنگ. يه دفعه 80% نور سالن كم شد و صداي اهنگ بلند همه رفتم يه برقصن. اولش تماشاچي بودم كه گفتم بيا بريم برقصيم. انگار ساناز از خوداش بود رفتيم قاطي بقيه خيلي لذت بخش بود. تا يه دفعه نرگش جاشو گرفت و ساناز رو تو شلوغي گمش كردم. نرگش مست بود تو گوشم گفت خوش اومدي خوشكل پسر دهنش خيلي بوي الكل ميداد تو رقص پشتش به من بود و با ٢تا دستش موهاشو گرفته بود و كونشو به كير من ميمالوند اينقد شلوغ بود كه اگه همونجا هم ميكردمش هيچكس نميفهميد. در همين حاد دستمو گذاشتم رو پهلوهاش و تا رو سينه هاش اودرم بالا كه گفت جونم. يه فشار دادم ديدم كونشو بيشتر چسبود به كيرم. منم شق كدره بودم كم كم كشيدم كنار توي راه رو لبا شو چسبود رو لبام. طعم الكل و رژ لب قاطي شده يود خيلي حشري بود. سينه هاشو از لو لباس جوري فشار ميدادم كه در حال لب گرفتن اه ميكشي. گفت بيا بريم ديگه شك ميكنن بمون توي جمع دنبال ساناز گشتم ديدم يه ليوان ويسكي تو دستشه و داره بقيه رو نگاه ميكنه از پشت چسبيدم بش كه. ترسيد و گفت كجا بودي. گفتم داشتم با نرگس ميرقصيدم رژ لبش يه زره خراب شده بود
 
با طعنه بش گفتم رژت خراب شده حول شد و گفت خب اصلا همشو پاك كن. گفتم با چي.لباشو اورد جلو و لباشو قفل كرد يه ذره كه خوردم ديديم رقص تمام شد و من در حسرت يه سكس. يه پسره بود كه ميخواست پيانو بزنه روي يه مبل راحتي يه. نفره نشستم. ساناز رفت نوشيدني بياره. نرگس كه صحاب مجلس بود گفت يه ذره مهربون بشينييد تا همه جا بشن. ساناز گفت كجا بشينم. گفتمي بيا رو پام بشين نشست روي پاي چپم همه چراغ ها رو خاموش كردم فقط يه لامپ كوچيك بالا سر پيانو روشن بود تاريك تاريك شده بود طوري كه مبل بغليمون كه يه ميز كوچيك فاصلمون بود رو پيدا نبون مشروبو خورديم كه ساناز گفت كفشام پامو اذيت كردن. سريع گفتم بزار پاتو ماساژ بده گفت نه كه گفتم بده پاهاشو از توي فش در اورد و گذاشت روي دسته اينوري مبل. دستشم گذاشت پشت سر من و طوري كه سينه هاي تپلش ١٠ سانت بام فاصله داشتن. از كف پاش شرو كردم ماليدن تا رسيدم به ساقش هيچ چيزي نميگفت. اصلا حواسم به اطراف نبود يه چند مين بعد رسيدم يه روناش ديگه دستم زير دامنش بود و ميمالوندم. صداي اه كشيدنش كه خيلي اروم بود ميومد. رسيده بودم به جايي كه ديگه توي جوراب نبود دستم لاي پاش بود كه خودش پاشو باز كرد. يه صدايي اومد نگاه كردم به مبل بغلي يه زحمتميشد ديد كه دخترت داره ساك ميزنه. منم جراتم بيشتر شر و كسشو از روي شرت فشار دادم كه يه اه كشيد شرتش خيس بود ديگه داشتم كسشو ميمالوندم كه باز لباشو گداشت روي لبام بعد از چند تا لب دادن واقعا داشتيم مثل ٢تا عاشق همو بوس ميكرديم صداي دلنشين پيانو هم حس منو چند برار ميكرد. اومدم روي گردنش و دست راستمو گذاشتم روي سينش سفت شده بود. از توي همون سوراخ لباسش وسط زبونمو كشيدم لاي سينش عرق كرده بود گفت بريم خونه ديگه گفتم باشه. تا رسيديم توي اتاق بغلش كردم و لب باشو مكيدم اونم دستشو گذاشت روي كيرم شرو كرد مالودن تاپشو در اوردم نشستم روي صندلي كه دسته نداشت ستاده هم نشوندم روي پام سوتينشو باز كرده ٢تا هلو جلو دهنم بود وحشيانه ليسشوم ميزدم و روناشو فشار ميدادم.
 
اونم دستاشو دور سرم حلقه كرده بود و. اه ميكشيد يه پنج دقيقه كه خوردم زانو زد جلو پام و كيرمو در اورد تا ديدش گفت جون چ خوشكله يه چند بار، با دست بالاپايينش كرد و كرد توي دهنش. ديگه توي اسمونا بودم كيرمو تا ميكرد تو دهنش و در ميورد داش ابم ميومد كه بلندش كردم و خوابوندنش روي تخت دامنو شرتشو در اوردم كسش عين توي عكس بود شرو كردم مك زدن صداي اهش داشت بلند ميشد كه گفتم يواش تر بيدار ميشن و درباره مشغول شدم زبونبو ميكردم توي كسش و دو ميوردن. انگشتمو اروم كردم توي كسش ديدم پرده نداره هم تعجب كردم هم خوشحال شدم. (بعدا بم گفت خودش پردشو زده)روي تخت پاهاشو دادم بالا و كيرمو اروم كردم توي كسش هيچ حرفي نميزد چشماشو بسته بود و اه ميكشيد خيلي تنگ و ليز بود شرو كردم تلمبه زدن و پاشو ليس ميزدم انگشتاشو از روي جوراب ميمكيدم نميدونم چرا ابم نميومد بلندش كردم و خودم خوابيدم روي تخت اون نشست روي كيرم خودشو بالا پايين ميكرد خيلي حال ميداد نميايسينه هاش كه بالا پايين ميشدن خيلي حشري ترم ميكردم خوابوندمش روي خودم و لباشو ميمكيدم و توي كس تلمبه ميزدم حدود ده دقيقه بود داشتم ميكردمش كه برا بار دوم ارضا شد. بار اول موقعي كه داشتم كسشو ميخوردم. اب زيادي از كسش ريخت بيرون بش گفتم حالت سگي شد شرو كردم كونشو ليسيدن يت انگشتمو كردم تو كه خيلي دردش اومد و ديگه نذاشت. تو همون حالت كردم توي كسش تنگ تر به نظر ميرسيد يه چند تا كه زدم ديدم ابم داره مياد كيرمو كردم دهنش اونم كيرمو تا نصفه مك ميزد بقيشو با دست بالا و پايين ميكرد كه ابم با فشار پاشيد تو دهنش اينقد زياد اب اومد كه از گوشه دهنش ميرينت بيرون. همونجور بي حال افتاديم رو تخت كه پاشد رفت. دستشويي كسشو شست تا حامله نشه ٢روز بعد هم پريود شد و خيالمون راحت شد. توي هفته باقيمونده چند دار ديگه كردشم. و مامان باباش اومدن موقع خدافظي دو سه دقيقه لباشو بوسيدمو از روي شلورش خط كونشو ميمالوندم. اون رفت خونشون منم فرداش بليط گرفتم و برگشتم..
نوشته:‌ ؟

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «دختر خاله حشري»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا