دانشجوهای طبقه بالا

 

داستان از اونجایی شروع میشه که من یه مغازه اجاره کردم که طبقه بالاش دانشجو نشین بود. اوایل که ما اومدیم هر دو طبقه دانشجوی پسر مینشست. ولی بعده یه مدت یکی از طبقه ها خالی شد و سه تا دانشجو ( یا بهتره بگم جنده رسمی) اومدن اونجا.
دوتاشون خیلی تعریف نداشتن. ولی جونم برات از سومی که اسمش سحر بود بگه. قدش تقریبا 1.75، رونهای متناسب. کون تپل. سینه های ایستاده و شق. اصلا این بشر تیکه اضافی نداشتو خوش تراش خوش تراش. وقتی باهات حرف میزد انگار داشت با لباش می خوردتت. نگاه نیمه خمارش بدجوری رو مخ بود.

 
از وقتی اومدن بدجوری رفته بود رو مخم که بکنمش. منتظر یه موقعیت خوب بودم. یه بار که پمپ آب خونشون ترکیده بود از قضا من مغازه بودم. یکی از اونا که اسمش فرنوش بود اومد و ازم خواست تا براش درستش کنم. منم که یه چیزایی بلد بودم رفتم و درستش کردم. وقتی داشتم کار انجام میدادم به فکرم رسید که یه جورایی بکنمش. ولی با خودم گفتم این دخترا حسودن. اگه فرنوش رو بکنم دیگه دستم به سحر نمی رسه. از طرفی باید بهشون میفهموندم که منم اهل حالم. پیش خودم گفتم بهترین کار اینه که یه کم دست مالیش کنم. وقتی یه وسیله رو بهونه کردم و آوردمش تو مغازه. کشوندمش یه کنج و وقتی می خواست از در بره بیرون منم چسبوندم بهش و دستمو دور کمرش حلقه کردمو چسبوندمش به خودم. فرنوش هم یه آه سکسی گفت و منتظر بود که من تو سکس جلوتر برم . منم که تو دلم فقط به سکس با سحر فکر میکردم بعد از یه کم مالوندنش بازم بهونه کردم و قضیه رو تموم کردم. نقشم این بود که فرنوش تو خونه درباره این قضیه صحبت کنه و سحر رو حشری کنه.

 
چند روزی گذشت ولی همش این دختره فرنوش میومد مغازه و می رفت. منم که اصلا از هیکلش خوشم نمیومد فقط باهاش لاس میزدم تا این که روز موعود رسید.
یه روز صبح ساعت 9 10 بود که من مشغول جواب دادن به مشتری هام بودم. که یه دفعه از پشت مشتریهام سحر رو دیدم که داره میاد تو مغازه. اومد تو و سلام کرد و یه گوشه ایستاد. منم جواب سلامشو دادم و گفتم بفرمایید. گفت یه کار کوچیک داشتم باهاتون. منم که قند تو دلم آب شدخ بود سریع کار مشتریها رو انجام دادم و رفتم سراغ سحر. دل تو دلم نبود که چیکار داره. گفتم جانم من در خدمتم. گفت میخوام برم داخل شهر ولی متاسفانه پولام تموم شده. میشه یه مقداری پول بهم قرض بدید. منم که فرصت رو مناسب دیدم برای زدن مخش یه تراول پنجاهی بهش دادم و گفتم قابل شما رو نداره. یه خنده شیطونی کرد و گفت نه فقط 5000 میخوام. منم از خدا خواسته 5000 بهش دادم و گفت که میرم و برگشتنی از بانک میکشم بهت میدم. گفتم چی میدی؟ خندید و گفت پولتو. منتظر جواب نشد و رفت.
حدودا دو ساعت بعد برگشت. من که بیصبرانه منتظر برگشتش بودم اومدم سراغشو گفتم سحر جان حالا چه عجله ای بود. این که قابل خانم گلی مثل شما رو نداره.

 
پول رو گذاشت رو پیشخون و گفت نه دستتون درد نکنه. با اجازتون.
منم دست پاچه گفتم حالا کجا با این عجله. تشریف بیارید یه شربت خنک بدم جیگرتون تازه بشه. زود یه لیوان شربت براش ریختم. وقتی لیوان رو برداشت که بخوره گفتم سر پا که سخته بفرمایید بشینید. چون صندلی فقط سمت من بود رفتم کنار و گفتم بفرماییدو وقتی داشت می شست یه کوچولو دستمو به کون قلمبش مالوندم. چیزی نگفت. تلفنم زنگ خورد. رفتم گوشی بردارم کیرم رو به شونه هاش مالوندم چیزی نگفت. فقط زیر چشمی یه نگاه شیطون کرد. منم با یه چشمک جوابشو دادم. دیگه فهمیدم که وقتشه و باید دست به کار بشم. می دونستم که خونشوم کسی نیست و مکان هم آمادست. قبل از اینکه بیاد چند تا کلیپ سکسی دانلود کردم آماده پخش گذاشتم. الکی به یه بهونه ای دستم رو به کلید play زدم و کلیپ شروع به پخش کردن شد. یه کلیپ سکسی ایرانی بود که مرده داشت رو تخت تلاش میکرد تو کون زنه بزاره ولی لامصب اینقدر تنگ بود که تو نمی رفت و جیغ داد زنه بلند شده بود. وقتی سحر صدای جبغ و داد زنه رو شنید چشماش گرد شد و بیاختیار میخه مانیتور شد. یه چند ثانیه ای که گذشت گفتم نگاه کن نامرد به زور داره میکنه. خوب حد اقل کرمی چیزی. سحر گفت آره والا. گفتم اینا کس حروم کنن. کس کن نیستن که. یه نگاه شیطون دیگه کرد و خواست بلند شه بره. وقتی بلند شد منم چسبوندم بهش و گفتم حالا نشسته بودی. گفت تو مغازه که فایده نداره نشستن. گفتم بریم بالا؟ گفت من میرم یه ده دقیقه دیگه بیا.

 
منم 10 دقیقه دیگه مغازه رو بستم و رفتم بالا. در زدم سحر اومد درو وا کرد. خشکم زده بود. یه شلوارک سفید چسبون با یه تی شرت گشاد زرد پوشیده بود. گفت بیا تو. رفتیم و رو مبلشون نشستم. گفتم تهنایی. گفت آره بچه ها کلاسن من حوصله نداشتم پیچوندم. گفتم چه کار خوبی کردی. یه لیوان نسکافه درست کرد و اومد پیشم نشست. من که دیگه طاقت نداشتم دست گذاشتم روشونش و ذل زدم تو چشاش. یواش یواش نزدیکه لباش شدم و یه لب کوچیک ازش گرفتم. یه خورده صبر کردم و اینبار با شدت بیشتری لباشو خوردم. دستمو بردم لای پاهاشو شروع کردم به مالوندن کسش از روی شلوار. اینقدر کسش توپول بود که از روی شلوار میشدبا دوتا انگشت بگیریش. از کنارش بلند شدم و رفتم روبروش. قبل از اینکه شلوارش رو در بیارم دست انداخت دور کمرم و یه گاز محکم به کیرم زد. گفتم آی چیکار میکنی؟ از رو شلوار؟ بعدش شلوارم رو در آوردم و لخت شدم. با دیدن کیرم یه کم عقب رفت و گفت اووووی کیرت چه بزرگه. بهت نمیومد کیر به این بزرگی داشته باشی. دست انداخت دور کیرم و کشیدش جلو. اولش نوکشو بوس کرد و پیش آبم رو با زبونش مالوند دور کله کیرم. بعد سرش رو کرد تو دهنش و با زبون دور کیرم رو لیس زد. یواش یواش تمام کیرم و کرد تو دهنش و اون لبای نازش داشت جر می خورد. نی تونستم حلقش رو نوک کیرم احساس کنم. اونقدر حرفه ای می خورد که من داشت آبم میومد. سرش رو گرفتم و شلوارو تی شرتش رو در آوردم. اونقدر سفید بود تنش که می شد به جای شب خواب ازش استفاده کرد. پاهاش رو انداختم رو شونم و وسط پاهاش زانو زدم. با زبونم از بالا تا پایین کسش رو لیس زدم. زبونم و کردم تو کسش و تند تند بالا پایین می آوردم و با دستم بالای کسش رو ماساژ می دادم که رگش تحریک بشه.

 

 

محکم پاهاش رو روی شونه هام فشار می داد. منم محکم تر می خوردم. با یه دست دیگم سینه هاشو می مالوندم که دیم آه و اوهش در اومد. پا شودم کاندور رو از جیب شلوارم در آوردم و کشیدم رو کیرم که داشت می ترکید. کله کیرم رو گذاشتم دم کسش و اول یه کم بازی بازی دادم. با دستم کیرم رو رو کسش بالا و پایین می بردم. چند بار که این کار رو کردم دندوناشو به هم فشار داد و گفت بکنش تو دیگه آآآآآآاه ه ه ه ه ه. منم یواش اول فقط سر کیرم رو کردم تو. یه آه بلند کشید و من کیرم رو در آوردم. یه بار دیگه کله کیرم رو آروم کردم تو و باز در آوردم. می دونستم این کار دخترا رو دیوونه می کنه. دی گه طاقت نداشت. سرش و هی چپ راست می کرد و میگفت بکن بکن بکن تو. منم با یه فشار محکم یه دفعه تمام کیر 19سانتی مو کردم تو که یه هو یه جیغ بلند کشید. یه لحظه وایستادم ببینم پاره نشده باشه. که گفت تلمبه بزن . بزن بزن بزن.منم تا جایی که می تونستم محکم تلمبه زدم. وقتی تلمبه می زدم سینه های نرمش بالا پایین می کرد. من که دیوونه این حرکت سینه هستم میخ سینه هاش شده بودم.دستش رو گرفته بود با دسته های مبل و با چشمای خمارش تو چشام نگاه می کرد و با التماس می گفت که محکم تر بزنم.

 

منم دستامو گرفته بودم به رونش و حالا نزن کی بزن. . بعد از حدود 5 دقیقه بهش گفتم برگرده و چهار دست و پا رو زمین بشینه. اونم مثله یه گربه رام نشست رو زمین. منم زانو زدن پشتش و کمرش رو فشار دادم پایین. کون و کسش قلمبه شد سمت من. یه تف انداختم رو سوراخش و آروف کردم تو کسش. دستم و بردم زیر تنش و از زیر کسش رو می مالوندم و تلمبه می زدم. آبم داشت میومد ولی چون کاندوم داشتم عین خیالم نبود و همین جور تلمبه می زدم که یه هو یه آه بلند و طولانی گفت و پاهاش جفت شد. فهمیدم که ارضا شده. منم که تلمبه های آخرم بود با جفت شدن پاهاش بیشتر حال کردم و چند تا تلبمه دیگه زدم و و آبم اومد. تا چند دقیقه با کیرم که توی کسش جا خوش کرده بود پشتش دراز کشیدم و گردنش رو خوردم. خیس عرق شده بود. بعد از چند دقیقه سکوت سحر گفت بیارش بیرون دیگه. گفتم همین یه دفعه بسه؟؟؟ گفت خیلی رو داری جرم دادی تازه میگه بسه؟ زد زیر خنده. گفت خیلی وقت بود در خال تلمبه زدن ارضا نشده بودم. خیلی حال داد بهم. مرسی عزیزم.
از اون روز به بعد هر وقت دوستاش نیستن یه تک زنگ میندازه و من میرم بالا.

نوشته: عموجون پوریا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «دانشجوهای طبقه بالا»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا