خدا هیچوقت نبخشدشون

سلام.اتفاقی این سایت و پیدا کردم.من از سکس بیزارم و هیچوقت دنبال سایتای سکسی نمیرم.اما ازداستانای این سایت خوشم اومد وقتی داستان رها رو خودنم (اتفاق بد برای من و مامانم) خواستم تجربه ی تلخ خودمو بنویسم.12سالم بود.اونروز مامانم تلفن کرد به مدرسه و از مدیرمون خواست به من بگه بعد مدرسه برم خونه بابابزرگم چون مامان و بابا قراره فورا برن سفر و نمیتونن منو با خودشون ببرن بعدا فهمیدم که بخاطر فوت پسرعموی بابا مجبور شدن بدون هماهنگی قبلی برن تهران شهر ما تا تهران حدود دو ساعت فاصله داره . بگذریم . خونه بابابزرگم حومه شهر بود خونه باغ بود خونه های اطرافشم همین حالتو داشتن. منم تا یه مسیری رو با دوستام رفتم و بقیه راه رو تنها بودم وقتی رسیدم به خیابون فرعی که تا خونه بابابزرگم یه ربعی فاصله داشت ترس برم داشت نمیدونم چرا ولی خیلی ترسیده بودم تند و باعجله راه میرفتم تا برسم خونه بابابزرگم البته اون وقتا چیزی از سکس حالیم نبود از این میترسیدم که منو بدزدن و بکشن و … چیزایی که مامانم یادم داده بود همینا بود…

 
یهو دیدم دو تا پسر از پشت سرم اومدن و کنارم راه میرفتن و با من حرف میزدن خیلی ترسیده بودم از ترس گریم گرفت حالم هزار برابر از حال الانم که دارم میلرزم و این خاطره لعنتی رو مینویسم بدتر بود یه کم دویدم آخه اصلا قدرت تصمیم گیری نداشتم نمیدونستم چیکار کنم اینقدر خونه ها بزرگ بودن که صدام به هیچکس نمیرسید تازه ظهرم بود و خلوت.اون دوتا کثافت بغلم کردن و تو یه چشم بهم زدنی بردنم تو یکی ازین خونه هاو… اینقدر گریه کردم به شوک شوک افتاده بودم هم درد داشتم هم نمیدونستم چی شده. قبل اونروز پریود نشده بودم نمیدونستم خونریزی داشتنم بخاطر پرده بکارتمه البته اصلا نمیدونستم چی هست بکارت. تازگیا فهمیدم.با همون حال نزار رفتم خونه بابابزرگم.دوتا خاله مجرد داشتم یکیشون خونه بود تا منو دید پرسید چی شده منم ترسیدم تا براش تعریف کنم گفتم سگ دنبالم کرده بود. اونطرفا سگ زیاد بود همه داشتن تو خونشون. بخاطر این موضوعو بهش نگفتم چون پدربزرگم خیلی آدم آبروداریه تو شهرمون میترسیدم آبروی خانوادمون بره و یا شاید خانوادم منو مقصر بدونن و… هزارجور فکرو خیال کردم و حالمم اصلا خوب نبود خالم که دید لباسام خونیه فکر کرد پریود شدم و لباسای تمیز برام آورد تا عوض کنم بعدم مامان بزرگم شیر گرم آورد و بهم گفت استراحت کنم اما هیچ کس نمیدونست چی شده. حتی خودم!این بگم که بعد اون ماجرا پریود ماهانم شروع شد و منم فکر کردم اون خونریزی هیچ ربطی به اون ماجرا نداره.
 
 

روزای سختی رو تو تنهایی خودم گذروندم. از همه مردا بیزار شده بودم. میترسیدم.درسم خوب بود و دستی هم به قلم داشتم و گاهی شعر گاهی داستان مینوشتم. تنهایی هامو با درس خوندن و شعر و … پر کردم تا 18 سالم شد و رفتم دانشگاه.تو کلاس تنظیم خانواده یه چیزایی درمورد بکارت فهمیدم ولی ذره ای شک نکردم ممکنه خودم نداشته باشم. البته میشد از دوستامم بپرسم ولی خوشم نمیومد ازین سوالها بپرسم. اگر جایی صحبتی میشد گوش میدادم تا ببینم چیزی میفهمم یا نه.تو همون گیر و دار پسر یکی از دوستای خانوادگیمون کهپدرامون خیلی با هم رابطه صمیمی داشتن و دوستای بچگی هم بودن اومدن خواستگاری. مامان بابا که جز من بچه دیگه ای خدا بهشون نداده خیلی حساسن. تا اونروز هر کسی میومد واسه خواستگاری باب میل خودشون که نبود رد میکردن ولی این یکی فرق میکرد پسر خوبی بود و از بچگی هم میشناختنشو هزار تا دلیل واسه دادن جواب مثبت داشتن. من دیوونه هم به جای این که اول موضوعو به مامانم بگم گفتم هرچی شما بگین. تا اونروز چندین بار سعی کردم موضوعو به مامانم بگم ولی نشد.اون پسرای کثافتم همسایه های بابابزرگم بودن میترسیدم اگه چیزی بگم باز یه اتفاقی بیفته.سه سال پیش دست یکیشون تو کارخونه از مچ قطع شد.شاید بخاطر اینهمه گریه های من بوده…

 
از زمان اومدن اونا برای خواستگاری تا جواب دادن ما یه سالی طول کشید.الان شیش ماهه که عقد کردم.تو کلاس مشاوره همه چیو توضیح دادن و من کاملا فهمیدم اونروز چه اتفاقی افتاده. میخواستم برم پیش خانم دکتر زنانی که دوست مامانمه ولی ترسیدم مامانم بفهمه. یه دکتر دیگه پیدا کردم و واسه معاینه رفتم پیشش گفت پردم خراش برداشته ولی خراشش زیاده و اگر برم پزشکی قانونی حتی روز و ساعت رابطمو میتونن تشخیص بدن. از اونروز هر روز آرزوی مرگ میکنم نه میتونم موضوعو به نامزدم بگم نه نمیتونم نگم چون نامردیه که اون فکر کنه باکره بودم ولی من نبودمو از یه طرفم اگه موقع عروسی بفهمه مطمئنم مامان بابام دق میکنن.اینقدر حال و روزم خرابه که نمیدونم چیکار کنم. تو این مدت که عقد کردیم همش از نامزدم فرار میکنم که نکنه ازم چیزی بخواد. دنبال یه بهانه میگردم عقدمو به هم بزنم مامانم یه کمی شک کرده که ما مشکل داریم . بهش گفتم دوسش ندارم. ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم هر روز هزار بار آرزو میکنم دیگه فردا زنده نباشم ولی این فقط یه آرزوی محاله… خاطره ی تلخمو اینجا نوشتم تا شاید راهنمایی بگیرم یا همدردی دیگران حداقل آرومم کنه. منو مثل خواهر خودتون بدونین برام دعا کنین بخدا خیلی داغونم.

نوشته: مریم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

14 دیدگاه دربارهٔ «خدا هیچوقت نبخشدشون»

  1. ادم خوب

    نگران نبغش. شما که گناهی و یا کار بدی مرتکب نشده ای. پس از هیچ چیز نترس. چیزی که میتونه همه چی رو درست کنه اعتماد به نفس تواه.مشخصه دختر با حیایی هستی. پسبه جایی که از مسایل فرار کنی برو داخلش. برو با مادرت مشورت کن. صد درصد صلاحت رو بهتر میدونه

  2. slm man dastanetono khondam vaghan motasefam va3 farhangemon……..age mashverat mikhain mozoro be namzadeton begin vaghanharchi shode chon faghat one ke mitone komaketon kone age ezdevajeton b ham khord azash bekhain on ye bahane va3 be ham khordan jor kone ke abroye shoma nare age ham manteghi bashe ke be ham nemizane ezdevajetono

  3. واقعا متاسفم از اتفاقی ک براتون افتاده .
    ب نظر من ب جای اینکه مساله رو حل کنی داری صورت مساله رو پاک میکنی . از دیدگاه من نداشتن بکارت تو جامعه ما ی تابو شده . برخوردت با این مساله برمیگرده ب سطح فرهنگ و تفکر خانواده ای ک توش بزرگ شدی ک ی خانواده سنتی و اصول گرا ب نظر میان، این مساله ساده هست و میشه با صحبت منطقی حلش کرد چون واقعا تو مقصر نبودی . مساله اصلی تفکر تو نسبت ب این مساله هست باید اونو تغییر بدی .
    واقعا این اتفاق در حدی نیست ک تو بخاطرش آرزوی مرگ کنی، ی کم خارج از چهار چوب فکر کن.
    بزرگترین گناه اینه ک انسان ب خودش دروغ بگه ، وقتی تو با خودت صادقی ، مطمئن باش دیگران هم باورت میکنن . بازم میگم این ی مسئله جزئی هست سعی کن طرز تفکرت و دیدگاهت راتغییر بدی در مورد همه چیز. خودت باش و برای خودت زندگی کن ، تمام داستان ها در مورد گناه، آخرت، خدا و همه کائنات تو ی کلمه خلاصه میشه ” خودت ” .

  4. سلام عزیزم واقعا خیلی ناراحت شدم.نگران نباش به نظر من خودت اول برو با یک مشاور صحبت کن و نظرشو بپرس بد نامزدتو ببر پیشش و اجازه بده که اون به عنوان نفر سوم موضوع تورو بهش بگه و اگر خواست که قبول میکنه و اگرم نخواست که خیلی منطقی بدون اینکه کسی بفهمه تمومش میکنید ک هایشاا… به نظر من اینجوری نمیشه منم مشکل مشابه شمارو داشتم با این فرق که من یک ازدواج ناموفق داشتم قبلش.

  5. بی نام

    کار انجام شده انجام شده تومقصر نیستی ولی خوب موضوع به این اسونی ها نیست اگه نامزدت مرد خوبی باشه مشکلت حل میشه بهتره با مادرت هم مشورت کنی اگه طرفت واقعا دوست داشته باشه درکت میکنه ولی امید وار باش هر کی ندونه اون بالایی میدونه کی مقصره پس بازم میگم امید وار باش شاید هم بتونی پردتو دوباره……. کنی از ته دل برات دعا میکنم امیدو به دلت راه بده خدا بزرگه………….. شک نکن.

  6. پرنیان

    سلام عزیزم من این اتفاق برام تو سن 26 سالگی افتاد کاملا حستو درک میکنم اگر خراش برداشته مطمئن باش بار اول خون لکه ای داری نگران نباش و به خدا توکل کن اگر همسرتو دوست داری ادامه بده مطمئن باش چیزی پیش نمیاد

  7. Slm doste man khodeto narahat nakon va Aslan behesh nago ke behtar nemishe faghat ye kari ya kasi ro tahrike kone namzadeto be khordan mashrob shabe ke mikhay sex konid va tariki ke man khejalat mikesham va ye sozan to dastet bezan badaz avalin harekat va khodeto ba angoshte khoni ke ba sozan ya tigh vali tighe ziyad mibore feshar bede vazhaneto ke khoni bashe dar hade ghatre bashe ham motevajeh nemishe khosh bakht beshiiiiiiii

  8. Ta…
    سلام,واقعا متاثر شدم و از خدا ميخوام خوشبخت بشي,كاش منم مثله تو دلپاك بودم

  9. ناشناس

    بعد از خوندن ماجرات واقعا يه لحظه از پسر بودن خودم بدم اومد اون حيووناي بي شرفي كه بهت تجاوز كردن يه روز تقاص كارشونو پس ميدن به نظر من بهتره بري پيش يه متخصص زنان تا عمل ترميمي انجام بده رو پردت تا درست شه گفتن اين ماجرا به مادرت يا نامزدت هيچ نفعي برات نداره اگه به نامزدت بگي احتمال خيلي زياد باهات بهم ميزنه اميدوارم اون كثافتايي كه آزارت دادن به درك واصل شن و واسه خودتم آرزوي خوشبختي ميكنم

  10. غصه نخور درست میشه با یک عمل حراحی ترمیمی ساده به هیچ کسی چیزی نگو گاهی وقتها باید انسان دردشو به خدا بگه نه به بنده ی خدا.و اما آن دو نفر باید بگیرنشون و با سیم پیانو از بیضه هاشون دارشون بزنن و بدون تقاص پس میدن .به قول شاعر:سپهر آیینه ی عدل است شاید که هرچه از تو بیند وا نماید. موفق باشی.

  11. slm
    az inke in moshgel vasat pish omade moteasefam vali mitonesti bedon
    etelae khonevadat
    beri ghesmate moshavere polis vaham shekayat koni va ham moshavere begiri motmaen bash ona komaket mikonan
    baraye azabe vojdanetam ghose nakhor khoda midone to pak bodi pas komaket mikone
    ye tosiye ham
    daram
    on inke ayatol korsi bekhon bad daaye ganjol arsh
    motman bash ye rahhehal vasat
    peyda mishe
    khodeto bespar dast khoda

  12. یه هنرمند بزرگ

    تو چقدر دیونه هستی که انقدر سخت می گیری
    انقدر احمق نباش

  13. سلام عزيزم
    خيلي از اين حادثه ناراحت شدم
    دوستانه بهت مي‌گم طرف ميره سالها لذت مي بره و بعد ازدواج مي كنه همچين ناراحت نيست تو هم صد در صد مطمئن باش شب اول خونريزي خواهي داشت و كسي بهت شك نمي كنه الكي بابت چيزي هم كه وجود نداشته خودتو بدنام نكن

  14. سلام خانمی، نمیدونم دیره یا هنوز وقت داری .من خودم با یه دختر خانمی که البته الان 9 سال با هم هستیم رابطه داشتم بار اول خیلی کوچیک بودم حدود 16 17 سالم بود وقتی باهاش س کردم هیچ خونی ازش ندیدم و حتی تا الانم باور نمیکنم که من این کارو کردم ولی چون عاجزانه قسم میخورد که تو خونه یک ساعت بعد از س خون دیده من قبول کردم و خداسرشاهده خودم با وجود اینکه سنم کم بود ولی ، از قدیم میگن از خود گویی، بیخود گویی.
    ولی نیازی به قسم خوردن نیست، خودم از بچگی خیلی تخث بودم ، خلاصه اینکه بعد از این که به اصطلاح قبول کردم رفتم خونشون و با ترسی که بهش غلبه کرده بودم به مادرش گفتم که من دخترتونو میخوام و به خونوادم میگم برسن خدمتتون .( ببخشید که دارم همه اینا رو با جزیات میگم، آخرش متوجه میشی ،چرا) خلاصه مادرش که خندش گرفته بود بهم گفت بیام داخل، باباش، 3تا داداشش . خواهرش که کوچکترین داداشش 7 سال ازم بزرگتره. وقتی مامانش گفت که من چی بهش گفتم همشون خندشون گرفت و مسخره کردنم، دو دقیقه از مسخره بازیشون نگذشت که گفتم من با مهشید رابطه داشتم و الانم دخترتون زن هست .
    خدا نشون دشمنم نده، تا اینو گفتم 4،5 تایی ریختن رو سر من و با وجود اینکه سنیم نداشتم از زنجیر ، کمربند و … واسه زدنم استفاده کردند به هر حال بعد از اون نزاشتن ازدواجم کنم باهاش ولی خدا میدونه بازم وجدانم راضی نبود، و پول دوختنشو بهش دادم.
    عزیزم اینا رو گفتم نه واسه اینکه فکر کنی میخوام از مردونگیو این حرفا حرف بزنم، خواستم بگم من بچه شیرازم و نه میتونم راهنماییت کنم و نه کاری از دستم بر میاد، تنها کاری که میتونم برات کنم اینه که اگه میخوای زجر کشیدنشون رو ببینی و اینکه خودشون بیان به خونوادت بگن چیکار کردن کافیه آدرسشونو بهم بدی بازم میگم نیازی نیست قسم بخورم ولی اگه خودت خواستی به من که خبر بدی خودت میبینی چه اتفاقی براشون می افته.
    تو رو که بهت ظلم شده مثه عزیزم میدونم.
    (یاداشت ادمین: این نظر رو منتشر کردیم با همه ببینید حتی موجودات به اصطلاح مهربان ‌ایرانی هم چقدر وحشی تشریف دارند. یک احمق کتک خورده که فقط برای رفع نیاز طبیعیش تا حد مرگ پیش رفته و دختری که معلوم نیست قبلا به کی‌ داده رو به قول خودش ۹ ساله باهاشه حالا برای یه دختر دیگه که هرگز ندیده میخواد بره قتل و خونریزی راه بندازه و میگه آدرس بده! متاسفانه اسلام اینقدر همه رو تحت فشار گذاشته که احتمال می‌دم بالای ۹۰ درصد ‌ایرانی‌ها روانی‌ باشند مثل این نظر گذار شیرازی ما. امیدوارم ما دست اندر کاران سایت شهوتناک بتونیم با شکستن این تابوها سهمی در از بین بردن خشونت و وحشی گری اسلامی افسار گسیخته در سطح ایران داشته باشیم. به امید نابودی اسلام وحشی پرور در سراسر جهان )

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا