حماقت با دختر همسایه

سلام_من عماد هستم22سالمه. داستاني كه ميخوام براتون تعريف كنم برميكرده به 4سال قبل روزي كه خودمو بدبخت كردم_القصه ما ي همسايه داشتيم كه ي دختر 15ساله داشت زيبا بود اما من ازش خوشم نمي اومد جند دفعه متوجه نگاه هاي سنگينش شده بودم اما محلش نميزاشتم _مادرش خيلي به خونمون رفت و آمد ميكرد و با مادرم دوست صميمي بودن اين دختره كه اسمش شیرین بود با خواهرم هم كلاس بود و براي درس خوندن خيلي به خونه همديكه رفت و آمد ميكردند روزكار ي موقعيتي رو برام رقم زد كه حالم از اون لحظه بهم ميخوره مادرو خواهرم رفتند شهرستان واس مسافرت من به خاطر امتحانات نهايي شديدا ي ماه قبل درس ميخوندم .خونه مشغول درس خوندن بودم كه زنك در به صدا در اومد از جشمي در نكاه كردم ديدم دختره هست خواستم درو باز نكنم اما كفتم شايد كار مهمي داشته باشه ,درو باز كردم ;
 
شیرین:سلام
من:عليك سلام بفرماييد
شیرین:هانيه خونست؟
من:نه رفتن مسافرت.كاري داشتين؟
شیرین:جه بد ,كي برميكردن؟
شايد 2روز ديكه,كاري داشتين؟
جند سوال رياضي داشتم ميخواستم با هم ديكه حل كنيم
 
متاسفم خونه نيست .ميشه شما برام حلش كنيد آخه فكرمو مشغول كردن.(اي بر خرمكس معركه لعنت)مادر شیرین خيلي بهم اعتماد داشت منم اصلا فكرم رو بخاطر كارهاي بيهوده مشغول نميكردم_ باشه بده حلشون كنم دعوتش كردم خونه, با اينكه خودم دانش آموز رياضي هستم اما عجب سوالاي مزخرفي بودن من مشغول حل كردن سوالا بودم لامسب فكرم هم درست كار نميكرد تو خونه خلوت با يك دختر داشتم حين حل كردن توضيح ميدادم كه متوجه شدم اصلا به درس توجه نداره فقط به صورتم نكاه ميكنه .تو دلم عصباني شدم اما خودمو كنترل كردم به آرامي بهش كفتم فكرت كجا مشغوله صورتش قرمز شد خيلي قيافه معصومانه اي داشت.كفت عماد:از طريقه صدا زدنش موهام سيخ سيخ شد كفتم بله كفت ميتونم شمارتو داشته باشم كفتم به خاطر جي؟كفت بعضي موقع خيلي احساس تنهايي مي كنم ميخوام با ي كسي دردو دل كنم كفتم با خواهرم دردو دل كن خب اما قبول نكرد التماسم كرد خلاصه شمارمو بهش دادم,كفت ممنون دفترشو برداشت و با يك خنده دلنشين ازم تشكر كردو رفت.شب ساعت 12بود داشتم حسابان رو تموم ميكردم كه ي اس اومد…
 
نوشته بود بيداري؟ كفتم شما !كفت شیرین هستم نوشتم آره_برخلاف انتظار كه فكر ميكردم الان زنك ميزنه به قول خودش درد و دل كنه ي اس ام اس عاشقانه فرستاده بود باكلي مكافات وفرستادن اس ام اس شیرین به دوستام ي اس ام اس عاشقانه به دستم اومد فرستادمش به شیرین اس داد ميتونم فردا بيام ازت كمي سوال زبان ببرسم كفتم آره ميشه_ساعت حدودا 11صبح بود كه درو زد .درو بازكردم ديدم خودشه دعوتش كردم تو رفتم دو ليوان شربت درس كردم آوردم سر ميز مطالعه داشتم سوالا رو براش حل ميكردم كه كفت عماد تو مثل اينكه ازم بدت مياد سرخ شدم كفتم جرا اين فكرو مي كني؟ كفت باهام خيلي سرد رفتار ميكني كفتم نه شما دختر خوبي هستيد جرا ازت خوشم نياد.ي نكاه عاشقانه اي برام كرد كه دلم هوري ريخت آروم دستشو كذاشت رو دستم كفت عماد من خيلي دوست دارم ميفهمي!(ناجارا)منم دوست دارم عزيزم يهو لبمو بوسيد خيلي شوكه شدم منم لبشو بوسيدم 10دقيقه اي لبمو خورد شهوت تا استخونم نفوذ كرده بود دستمو بردم سينش و باهاشون بازي كردم طوري بغلم كرده بودو فشار ميداد سينه هاش قفسمو داشت له ميكرد _
 
دستشو كذاشت رو كيرم از روشلوار باهاش بازي كرد داشتم ميمردم مانتوشو در آوردم سوتينش داشت جشامو نوازش ميكرد درش آوردمو سينه هاشو ميك زدم ي جور آه آه ميكرد كه حشرمو بالا ميبرد شلوارشو در آوردم اونم همزمان منو لخت كرد دهنمو بردم طرف كوسش, خيس بود ليسش ميزدم كه سرمو محكم به طرف كوسش فشار داد ي آه بلندي كرد مث اينكه ارضا شده بود خواستم تموم كنم كه كفت نميخواي خودت ارضا شي؟ بغلش كردم بردمش اتاق خوابم هلم داد روي تخت و كيرمو ساك زد خودمو كنترل مي كردم جشامو بسته بودم كه ي جيغ بلندي زد نكاش كردم ديدم نشسته رو كيرم تا وسط رفته بود تو كوسش تمام لذت از دهنم اومد بيرون بلند شد ديدم كيرم خونيه داشتم ديوونه مي شدم احساس ناراحتي بهم دس داد نخواستم ناراحت شه خودمو زدم به بيخيالي كاغذ دستمال آوردم و خونارو تميز كردم كيرمو كذاشتم دهنه كوسش دو تا تلمبه زدم ارضا شدم رفتيم با هم دوش كرفتيم و رفت خونشون ي ماه با هم رابطه نداشتيم كه با ي خبر وحشتناك حالم بهم خورد مث اينكه مادرش فهميده بود نميدونم از كجا سرتونو درد نيارم بعد از دعوا و شكايت و شكايت كشي دخترو انداختن بهم_
خودم كردم كه لعنت بر خودم باد_الان نامزديم اما دلم با ي دختر ديكست اما بايد به باي حماقتم بسوزم و بسازم_دوستان شايد بر اثر بي تجربيكي من بود اما شما مث من آيندتونو به خاطر 10دقيقه لذت خراب نكنيد.در ضمن این جنده رو بالاخره طلاقش می‌دم
نوشته: عماد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «حماقت با دختر همسایه»

  1. داداش تعریف از خود نباشه من دندونپزشکم و پولمم زیاده
    این اتفاق واسه منم افتاد ولی من دیه دختررو دادم اینا همشون جندن بعد از چند ماه که دیه رو داده بودم
    یه روز دیدم یه پسری بدون اجازه اومد تو مطب خلاصه دهن به دهن شدیم یه چند تا کتکم زد تا کاملا خونی شدم بعد چند روز فهمیدم اون داداششه گفته خوبه ها بجا پنجاه میلیون هفتاد میلیون دادیم بهشون حالا دعوا هم میکنن خلاصه با چند تا از رفیقام ریختیم دم درشون تا می خورد داداشرو زدیم دیدیم باباهه گریه کنان اومده دم در منو داره خواهش میکنه که نزنمش میگفت این نون اور خونستو از این کسشرا منم دلم به حال پدره سوخت یه چهارصد تومن گذاشتم تو دست پدره گفتم ببخشید عمو شما گردن ما حق پدری داری
    خلاصه گفتم طلاقش بده اینا جندن کس کشا خدا کنه تا الان حامله نباشه

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا