نقشه برای سكس دوستم با زنم

منو علی حدودا يكسال و نيم بود باهم ازطريق سايت آشنا شده بوديم تو اين مدت خيلی باهم بوديم و رو هم شناخت پيدا کرده بوديم ؛ يه روزكه سپیده نبود ومن علي رو به خونه دعوت كرده بودم تا گپ بزنيم تصميم گرفتیم رابطه با زنهای همديگه رو شروع كنيم و هر دو خيلی مشتاق بوديم و دوست داشتيم سكس همديگه با زنا مون ببينيم اولش قرار شد چهار تایی باهم باشيم اما من اصرار كردم كه علی اول بياد خونه ما و با سپیدهسكس كنه چند شب بعد با علی برنامه ريزی كرديم ازچند وقت قبل هم سپیده آماده كرده بودم و ميدونستم اونم دوستداره اما ازنقشه اونشب ما بی خبر بود من برای اونشب لحظه شماری ميکردم وحتی فكرش هم برام لذت بخش بود و بهم حال ميداد خلاصه اونشب رسيد به سپیده گفته بودم كه علی يكی از بهترين دوستای قديمی منه وخانمش رفته شهرستان منم دعوتش كردم بياد اينجا بهش هم گفتم كه جلوی علی لباسهای شیک بپوشه و كاملا راحت باشه ؛ ساعت حدودا ٩شب بود كه علي اومد من در رو براش باز كردم و تعارف كردم اومد تو سپیده هم از اتاق اومد بيرون و با علی دست داد و احوالپرسی يك لحظه كه به سپیده نگاه كرد خشکش زد و از خجالت سرش رو پايين انداخت
 
چون سپیده يه ساپورت نازک مشکی پاش بود كه كاملاسفيدی رونهاش بيرون زده بود وشرت صورتی رنگش هم تا بلو بود با يه بلوز نازک كه يغش باز بود ونصفه سينه هاش قلمبه شده بود بيرون ؛ علی يه كم معذب بود وسا كت رو مبل نشسته بود رفتم كنارش نشستم و آروم گفتم باب ميلت هست يه خنده كوچيک كرد و هيچی نگفت منم شروع كردم به تعريف كردن از علی جلوی سپیده ؛چند دقيقه بعد سپیده هم اومد نشست و سر صحبت رو با علی باز کرد بعد منم دوسه تا جک نيمه سوپر گفتم و هر سه باهم خنديديم يه كم كه جمع صميمی به علی گفتم بيا اتاق خواب بهت شلوار راحتی بدم تويه اون اتاق بهش گفتم با سپیده راحتر باش اون خيلی خون گرمه گفت باشه اما خيلی استرس دارم خلاصه يه شلوارك کوتاه تنگ بهش دادم که كیرش تابلوی تابلو بود اولش نمیپوشيد اما من اسرار كردم گفتم من بهت دادم تو چيكار داری بپوش اونم پوشيد ؛ اومديم نشستيم سپیده هم ميوه آورد منم رفتم ازتو كمد يه شيشه ويسکی آوردم سه تا يی باهم مشروب ميخورديم و بگو بخند ميكرديم سپیده حركات شهوت انگيزی انجام ميداد هميشه وقتی مشروب ميخورد اينطورميشد علی هم كه حالا راحتر شده بود حسابی اونو ديد ميزد دو سه پیک مشروب خوريم بعد با سپیده ميز شام رو چيديم و شام خورديم بعد از شام بازهم شروع كرديم به صحبت ؛چون هميشه سپیده بعد شام دلستر ميخورد من چندقطره تحریک کننده آمريكایی خيلی قوی ريختم تويه دلسترش اونم خورد تاثير قطره خيلی زياد بود و ده دقيقه بعد اثر ميکرد
 
من طبق نقشه 5دقيقه بعد صدای زنگ گوشیمو در آوردم و به بهانه اينكه یه كار واجب پيش اومده و همكارم اومده دنبالم رفتم بيرون بيرون هم كه رفتم سپیده زنگ زدم گفتم من كارم طول ميكشه ازعلی پذيرايی كن تا بيام ؛ رفتم دو كو چه بالاتر نشستم داخل پارک دو سه دقيقه بعد علی زنگ با هم هماهنگ كرده بوديم وقتی خبری شدبهم زنگ بزنه تا گوش كنم ؛ صدای سپیده ميومد كه به علی نزديک بود ونشسته بود پيشش شهوت تو صداش موج ميزد ؛ بعد از دو سه دقيقه سپیده به علی گفت لطفا ميشه بيای بهم كمک كنی علی روتصور كردم با اون شلوارک تنگ وكيرش كه راست شده بود خندم گرفت و سپیده رو كه وقتی حشری ميشد ديگه كسی رو نميشناخت ؛ خلاصه علی رفته بود اون اتاق گوشی رو با خودش برد سپیده بهش گفت ميشه چهار پايه رو نگه داری علی هم از خدا خواسته بود چون كس و كون سپیده رو راحت ديد ميزد سپیده هم همين رو ميخواست بعد چند لحظه ديدم سپیده گفت علی آقا چند روز خانمت رفته شهرستان اونم گفت حدود ده روز سپیده گفت پس لابد خيلی بهت فشار اومده علی گفت بله منظورتون … سپیده گفت يعنی كم مونده سرت رو بكنی تو كس و كون من بخوری درسته علی هيچی نگفت كه ديدم سپیده گفت وای اون چیه از شلواركت زده بيرون وای جون وقتی سپیده اونطوری آخ جون گفت واسه كيرعلی قلبم داشت از سينم ميزد بيرون يه حس عجيب داشتم كه نميتونم بگم چطور بود؛ بعد انگار سپیده كيره علي رو گرفته بود چون ميگفت وای چه كلفته چه باحاله من میخام وای …
 
من ديگه نتونستم طاقت بيارم پا شدم و رفتم بطرف خونه در اصلی رو بازكردم و رفتم بالا ميدونستم تو اتاق خوابن در رو آهسته باز كردم ولی نبستم كه صدا نده بعد آروم رفتم پشت در اتاق خواب صدای نفس نفس هاشون راحت شنيده ميشد يواش يواش صدای آخ و اوخ سپیده بلند شد و هر لحظه بيشترميشد منم صبر كردم تا شهوتشون به اوج برسه بعد آروم لای در رو باز کردم وای چه صحنه ای بود بدنم داغ كرده بود فكر نميكردم ديدن اين صحنه كه علی و سپیده بصورت 69 داشتن هم رو ميخوردن و برای هم ساک ميزدن یه كم نگاه كردم و يكدفعه رفتم داخل سپیده شکه شده بود ملحفه رو پيچيد به بدنش وخودش رو انداخت اونور تخت گفتم مرسی عزيزم خوب داری از مهمونم پذیرايی ميكنی مزاحم بخور بخورتون شدم كارتون روبكنيد به علی گفتم بدكه نميگذره ؛ سپیده زبونش بند اومده بود همينطور كه به من زل زده بودسعي لباساش رو از رو تخت جمع كنه ؛ گفتم چته چيکار ميكنی فقط من غريبه ام لباسش رو از دستش گرفتم گفتم راحت باشين ؛ سپیده زد زير گريه و گفت طور و خدا علط كردم چيكار ميخوای بكنی دستم رو كشیدم تو سرش گفتم هيچ كاری نميكنم نترس يادته بيشتر وقتا تو سكس ميگفتم خيلی دوست دارم سكست رو بايه نفر ببینم توهم دوستداشتی حالا موقعشه کی بهتر از علی بخواب عزيزم سپیده ماتش برده بود من خودم خوابوندمش بهش گفتم ميخوام بهترين سكسی كه تا حالا داشتی انجام بدی به علی هم گفتی ميخوام حسابی جرش بدی همونطور كه سپیده رو تخت افتاده علی از پشت پاهاش روباز وشروع كرد به خوردن كس وكونش از پشت اولش صداي سپیده درنميومد ولی بعد شروع كرد ومنم تشويقش ميكردم
 
بعد سپیده برگشت و پا هاش رو باز كرد من رفتم كنارشو تا كاملا ببينم و خوب حال كنم يه پاي سپیده رو نگه داشتم تا كسش خوب باز بمونه سپیده هم شهوتش به اوج رسيده بود به چشای من نگاه ميکردو آه و ناله ميكرد علی هم كه سفت داشت ميكرد ده دقيقه ای همونطور كرد گفتم سپیده جون حالتت رو عوض كن پاشو خم شو دستات رو بزن به ديوار اونم اينكارو كرد خمش كردم و پاهاش رو از عقب باز كردم به علی گفتم دوستدارم چنان از عقب بكنيش كه جر بخوره و صدای جيغش رو همه بشنون لمبه هاي كون سپیده رو باز كردم و نگه داشتم تا علی بذاره دره كونش چه حالی ميداد واقعا بهترين حسی بود كه تا حالا تو زندگیم داشتم ؛ همينطور كه كونش رو باز كرده بودم علی كيرش رو تندتند تو كونه سپیده جلو عقب ميکرد يه ربع هم از عقب كرد دیگه داشت واقعا جر میخورد علی كيرش رو درآورد داشت ارضاع میشد كه من سپیده رو برگردوندم و سرش رو زير كير علی گرفتم آب علی پاشيد رو صورت سپیده اونم سريع كيرش كرد تو دهنش و بيشتر آبش رو خورد ؛؛؛
انسانها همه آزاد آفریده شدن و هركس هر طور كه دوست دارد زندگی ميكند و به هر سبک و روشی بخواهد میتواند از زندگي لدت ببرد ؛ اين روش هم هيچ ضرری برای كسی نداره ؛ شما نيز قبل از هر اظهار بهتر است سری به باطن خود بزنيد.
نوشته: DUl

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا