یه اتفاق خوب تو شمال

سلام به همه

اسمم کاظم هستش 33 سالمه و زنم مهسا 25 سالشه سبزست و کون خوش فرمی داری مثل خیلی از زنهای دیگه
ما با هم رفته بودیم مسافرت شمال نزدیکای غروب رسیدم بابلسر و رفتیم یه سویت اجاره کردیم و وسایلمونو گذاشتیم پایین وچون خستع بودیم خوابدیم . صبح از خواب شدیم و بعد از صبحانه رفتیم بازار و یه کمی خرید کردیم با مهساو تو بازار خیلی از فروشنده ها دزدکی کون زنمو دید میزدن که من خیلی خوشم میومد .خلاصه اومدیم دوباره سویت و تا دم غروب کنار ساحل بودیم . مهسا زنم گفت بیا بریم یه جای خلوت تر تا باهم ابتنی کنیم . منم گفتم باشه و پیدا کنار ساحل رفتیم تا رسیدیم به یه جای که کسی به جز منو مهسا نبود…

 
خلاصه من با مایو و مهسا با همون مانتو و ساپورت مشکی نازکش زدیم به اب .خیلی داشتیم حال میکردیم لباسهای مهسا چسبیده بود به تنش و همه بدنش از زیر معلوم بود و خیلی سکسی شده بود.
یه نیم ساعتی من منو مهسا داشتیم حال میکردیم و اونو تو اب از کس و کون میمالوندم که دیدم چند تا جون میان سمتون خودمونو جمع وجور کردیم ولی چون از دور کنار ساحل افراد زیادی بودن نیمپومدیم بیرون .مهسا گفت بیا بریم خطرناکه .گفتم نه بابا با یه داد همه میریزن اینجا اگه خواسته باشن کاری بکنن مهسا هم راضی شد که بمونیم
اون سه تا جوون هم لباساشونو در اوردن و با مایو زدن تو اب و با توپ والیبالی که داشتن شروع کردن به بازی البته با فاصله کم از ما و داشتن زیر زیزکی زنمو که خیلیم سکسی شده بود دید میزدن منم خیلی حال میکردم و حشری شده بودم.خلاصه به مهسا گفتم بیا باهاشون بازی کنیم مهسا گفت اونا سه تا هستن و ما دو تا اگه یه وقت خواستن کاری بکنیم چی گفتم نه بابا بیا یکم خوش بگذرونیم مهسا هم قبول کرد و منم به یکی از اون بچه ها گفتم میتونیم منو زنم هم باهاتون بازی کنیم که اونا هم از خدا خواسته فوری قبول کردن .

 
شروع کردیم به بازی اونا توپو میدادن به من و منم به مهسا کم کم یخشون باز شد و خودشون هم توپو میدادن به مهسا و یه چند دقیقه ای ادامه داشت تا یکی از اونا گفت بیان دو گروه بشیم و اون گروه از گروه دیگه توپو بگیره قبول کردیم و منو مهسا باهم و اون سه تا هم باهم شدن وقرار شد اول توپ دست ما باشه .
خلاصه اول فقط منو لمس میکردن ولی کم کم مهسا رو هم در حین گرفتن توپ لمس میکردن .منم خیلی خوشم اومده بود مهسا هم زیاد بدش نیومده بود چون دوتا ازاون پسرا بدنای ورزشی داشتن خلاصه کم کم بعضی وقتا قشنگ مهسا رو از پشت میگرفتن و از کون میمالوندنش
و بیشتر توپ و میدادن به مهسا تا با اون حال کنن . میددین منم حرفی ندارم مهسا هم حشری شده بود منم از اون بیشتراینم بگم که چون هوا تاریک بود کسی ما رو نمیدید . تو همین حرکتا یهو یکی از پسرا منو از پشت گرفت و گفت اگه حرفی بزنم منو تو اب خفه میکنه و اون دوتا هم مهسا رو گرفتن و شروع کردن با کسش و سینه هاش بازی کردن اول مهسا مقاومت میکرد ولی وقتی دید منو تهدید کردن بی خیال شد و میدیدم خودشم خوشش اومده .

 
من به اون پسره گفتم من کاری نمیکنم تازه خوشمم میاد که اون پسره به دوستاش گفت این از خودمونه بابا .
بهشون گفتم شما که چادر مسافرتی دارین بیان چادر بزنیم بریم تو چادر بهتر حال میده اونا هم قبول کردن مهسا هم که تعجب کرده بود از پیشنهادم یه جوری به من نگاه میکرد انگار من نمیدونم که اون خوشش اومده.
رفتیم تو چادر و من فقط نگاه میکردم که زنمو چجوری میکنن ته چند ثانیه لباس های مهسا رو در اوردن و افتادن به جونش یکی کسشو لیس میزد یکی سینه هاشو و یکی هم کیرشو برده بود نزدیک صورت مهسا تا براش ساک بزنه خیلی صحنه ی سکسی شده بود . منم داشتم با کیرم بازی میکردم و اونا رو تماشا میکردم .مهسا با اینکه میخواست نشون نده که حال میکنه ولی خیلی داشت اخ واوف میکرد و از کسش کلی اب میومد اون خیالش راحت شده بود که من خوشم اومده و داشت اساسی حال میکرد با اون پسرا . ..

 

اول اون پسره که بزرگتر از همه بود مکس مهسا رو خیس کرد و کیرش که 19سانتی میشد داد رفت تو کس مهسا . مهسا از درد به خودش میپیچید ولی بعد از چند بار تلمبه زدن از صداش معلوم بود که داره حال میکنه . بعد یکی دیگه از اون پسرا که داشت با سوراخ کون مهسا بازی میکرد کیرشو گذاشت دم سوارخ مهسا که مهسا گفت نه درد داره ولی پسره بدون توجه به حرف مهسا کیرش هل داد تو کون مهسا که مهسا یه لحظه رنگ صورتش عین گچ شد . رفتم جلو و گفتم در بیار داره از حال میره ولی منو حل داد به یه طرف و دوباره شروع کرد به تلمبه زدن یکی از کس و یکی هم از کون بعد از یک دقیقه مهسا رنگش برگشت و داشت حال میکرد منم داشتم فقط نگاه میکردم و نمیتونستم هیچ کاری بکنم بعد از ده دقیقه یکی از اونا جاشو داد به دوستش و دوباره دوتایی افتادن به کس وکون مهسا حال دادن داشتن به اوج شهوت میرسیدن که همزمان با هم ارضا شدن و تو کس و کون مهسا رو پر اب کردن و مهسا هم افتاده بود روی زمین که پسر سومی اومد و کیرشو فرستاد تو کس مهسا که اب ازش میزد بیرون و اونم شروع کرد تلمبه زدن و اونم تو چند دقیقه ارضا شد و افتاد کنار مهسا .

 
مهسا لباسشو پوشید و منو وان زدیم بیرون و رفتیم به سویت خودمون .مهسا رفت حموم و یه دوش گرفت و اومد کلی از من تشکر کرد بابت حالی که کرده بود منم گفتم قابل تو رو نداره عشقم و این داستان شروع روابط بعدیمون شد که اگه خوشتون اومد بعدان براتون میزارم …

 

 

ممنون که وقت گذاشتین و داستان منو زنمو خوندین

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

12 دیدگاه دربارهٔ «یه اتفاق خوب تو شمال»

  1. عالي بود ادامه بده جذاب نوشتي فقط موقع سكس كردناشون با خانم هم قشنگ توضيح بده چه مدل و چجوري ميكردنش ممنون
    @jahan1112

  2. ممنون از همه ی دوستانی که در مورد داستانم نظر دادن متظر داستان های بدی من و زنم باشید

    1. داداش منم پایه ام بیام تو گروه خودت و زنت خواستی پیام بده
      id telegram: jth6869

  3. سلام عزیزان.اگه خانمی پایه بود برای سکس ب اینیلم پیام بده ممنون میشم.محمد هستم از تهران ی خان م تهرانی پایه..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا