زنم فانتزیمو به واقعیت تبدیل کرد

سلام .امیر علی 26 ساله هستم خانمم نرگس 24ساله…

یکمی از گذشته میگم و بعد بر میگردم سر اصل داستان. منو نرگس از دوران دبیرستان با هم دوست بودیم البته اون دوسال کوچیک تر بود و به مرور زمان عاشق هم شدیم که دوستبمون تا پنج شیش سال طول کشید و با مشکلات فراوان ازدواج کردیم الان چهار سالو نیمه ازدواج کردیم خب زیاد از گذشته نگم برم سر داستان اصلی شب اول چون خیلی تو کفش بودم چون واقعا این پنج سال دوستی هیچ کاری نکردیم جز بوسیدن شب اول عروسی زیاد کاری نکردیم سطحی بود ولی شب دوم خیلی چسبید و روزای خوبی داشتیم به قول خودمون لاو میترکونیدم ی مدتی گذشت انقد محو مطالب سایتا که زنت با کس باشی وسکس کنه شده بودم که واقعا کیرم سیخ میشد ولی از ی طرف غیرتم اجازه نمیداد دیگه از سکس خودمون زده شده بودم موقع کردم کیرم میخوتبید من خیلی دیر ارضام بدون تاخیری و اسپری بیست مین میکنم وای زمانی که میخواستم نرگسو بکنم به این فک میکردم که یکی روشه و داره زنمو جر میده و کیرش از من خیلی بزرگ تره و نرگس قربون صدقه کیرش میره مدام این فکر من شده بود و ازطرفی نمیدونستم بدونم نرگس دوس داره بک بار به کسی بده یا نه…

 

از خودم بی خود شده بودم غیرتو گذاشته بودم کنار من که مخالف لباسای باز بودم به اجبار لباسای باز میگرفتم برا مراسما و ازادش گذاشتم ولی فایده نداشت و بعد کلی فکر از خیرش گذشتم یک بار زنمو زیر ی ابر کیر ببینم من کیرم کوچیک هفده سانته ولی از بچگی دویت داشتم بیستو یک باشه و بیشتو تا بتونم نیاز زنمو رفع کنم ولی خب نیاز نرگس رفع میشد ولی فانتزی من بود ،کسایی که چنین فانتزی دارن میفهمن من چی میگم ،زیاد کس شعر ننویسم سرتون دربیاد ی روز از سر کار امدم دیدم عشقم تو اتاقه اخه همیشه میومد ماچم میکرد رفتم جلو در اتاق تنها چیزی که شنیدم این بود …باشه عزیزم فردا میبینمت الاناس شوهرم بیاد مجبورم قطع کنم فعلا بوس بای اصلا داغون شدم گفتم یعنی با پسر حرف میزد یعنی دوست پسر داره یعنی… که یهو در باز کرد دید پشت درم گفت گوش وایساده بودی و این حرفا با من قر کردو شبمون تخمی گذشت صبحم چهار شنبه بود به همکارم اس دادم برام یجوری مرخصی بگیره از سرپرست و اصلا برام مهم نبود کار و زدم بیرون ومنتظر نرگس بودم تا ببینم کجا میره.

 

گذشتو گذشت دیدم ظهر شد گفتم برم ی چی بخورم دیدم خانم داره میره وووو افتادم دنبالش دیدم بله ی اقا پسری مخ خانمو زده امدم برم جلو که خوار شو بگام که یاد فانتزیه کیریم افتادم دست نگه داشتم گذشتو گذشت نرگس از من دور تر ولی من نقشه میکشیدم تا اینکه گفتم نرگس جان من میرم باز دید از چند شرکت از شرکت خودمون دعوتم ی هفته طول میکشه اگه مشکلی داری بگم خواهرم بیاد پیشت که دیدن نه از خداشه برو عزیزم لازم نی اون بیاد از این کس شعرا خلاصه روز مشخص شده رسید ما زدیم بیرون چون زوست نداشتم ابرومون بره باید همه کارارو میکردم و مجبور بودم خودم نگه بانی بدم رو به رو خونه ی ما ی خونه نو ساز بود که با خواهشو التماس ازش ی ماه گرفتم که راحت تر باشم و زنمو بپام دو سه روزی گذشت و زنم ی زنگ نزد منم بیخیال شدم گفتم اتفاقی نمیافته که روز چهارم زنم رنگ زد کجایی کی میای دلم تنگه و این حرفا تو دلم گفتم میخواد کس بده کسشعراش شروع شد و خوشحال از این موضوع که بعد از ظهر شد دیدن اقا پسره امد و رفت بالاحول شده بودم نمیدونستم چی کار کنم تقمیم گرفتم برم خونمون ولی ضایع بود من سکسشونو میخواستم ببینم بالاخره به مغزم خطور کرد برم پشتبوم صداشونو از کانال کولر بشتوم شاید اکی بود

 

خلاصه رفتم دیدم دیر رسیدم دارن ماچ موچ میکنن که نرگس گفت مهدی بریم اتاق میخوام رو تخت منو امیر منو بگایی که هر وقت باهاش سکس کردم یاد تو باشم دیدم که رفتن و صداشون واضح نی کلید انداختم رفتم تو خونه کفشامو گومه گور کردم دیدم اونام داغ کردن اصلا نمیفهمن رفتم اتاق بقلی از پنجره به اتاق نگاه کردم چون اینه داره اون اتاق من مبتونستم اونارو ببینم ولی اونا نه گفتم اگه خواستن بیان بیرون میرم داخل کمد خلاصه داشتم زنده سکس زنمو میدیدم وقتی خودم میکردمش انگار استیلو حرکتاش ایتطور نبود یا من دقت نمیکردم مثل زنای جنده حرف میزد هم دیگرو میمالیدن که نرگس گفت کیر میخوام نشنیدی کیر میخوام که دستشو برد رو شلواره پسر و دکمه هاشو باز کرد دیدم کیرش بزرگ تر از منه یکم کلفت تر از من شروع کرد ساک زدن صدا اوق اوقش نیومد من کیرم راست شده بود کافی بود سرشو لمس کنم که بپاسه تو شورتم ولی نکردم قربون صدقه کیرش میرفت میگفت اخ چه کیری تنه درخته جوووون قربونش برم داری چیو نگاه میکنی بدش تو و چوچولمو بمال همین که اینارو تکرار میکرد کیرم ارضا شد و تماشا میکردم سینهای نرگسو فشار میدادو بالاخره کرد تو کس زنم که چشای نرگس خمار شده بود ومیگفت اخ کیرشو قربون تاحالا شوهرم اینطوری نکرده بود منو بازم میخوا کیر مبخوام منو بکن دوست دارم مهدی تو مال منی…

 

مهدیم غرق لذت و میگفت شوهر کس کشت بگو بیاد ببینه زنشو گاییدم میخوام بازم بگام که نرگس گفت من عاشق سرپا ییم رفتن گوشهدیوار که من از اینه نمیدیدم فقط صداهاشون میومد تا این که نرگس جیغ کوتاهی کشد گفت بسه شدم که مهدی ولش نکرد اندختش رو تخت وحشیانه میکرد نرگسو و نرگس فقط میگفت اه اه اه بریز تو بریز تو کسم که مهدی چنگ زد رو ینهاش و داد زد جنده خانوم داره میاد و ریخت تو کس نرگس منم سه باری ارضا شدم و از خونه زدم به چاک رفتم خونه اجاره ایم زنگ زدم خونه ج نداد زنگ زدم گوشیش که بعد بیس ثانیه با صدایی گرفته گفت جانم گفتم کجایی چرا بر نمیداری گفت خواب بودم منم گفتم شب میام کارم تموم شع که هول شد و سریع خدافظی کرد شب رسیدم خونه گفتم وقته کردنه برمم بینم حال داره یا نه هرکاری کردم پا نداد ومیدونستم حسابی جر خورده و تو بغلم خوابید و گفت دوست دارم،این فانتزی من بود که به واقعیت تبدیل شد داستانم زیاده میدونم ولی از اول زندگیم و رابطم گفتم امید وارم خوشتون امده باشه.

 

پایان

نوشته: امیر علی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «زنم فانتزیمو به واقعیت تبدیل کرد»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا