دارم به آرزوم میرسم

سلام دوستان .

داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به تیر امسال.من اسمم نیما و زنم مرجان زنم 26 سالشه و خودم 29 سال. زنم در یک شرکت خصوصی کار میکنه و خودم کار ازاد انجام میدم. یک روز با زنم داشتیم میرفتیم خرید کنیم که میخواست مانتو و شلوار بگیره از اونجایی که زنم خیلی سخت پسندمیکنه مجبور شدیم بیست تا مغازه بگردیم تا جنس مورد علاقه اش را پیدا کنه وقتی داخل مغازه شدیم یه پسر خوشتیپ که صاحب مغازه بود از همون نگاه اول دل زنمو برد بد جور به زنم خیره شده بود از اونجایی که زنم هم همیشه چشم چرونی میکرد اونم با پسره که اسمش حمید بود شروع کرد به ناز کردن وحرف زدن.خلاصه یه مانتو داد دست زنم که بپوشه زنم هم اتاق پرو رفت و مانتو را پوشید خیلی بهش میومد یه مانتو خیلی کوتاه و تنگ!یادمه حتی در اتاق را هم کامل نبسته بود من که داشتم کم کم کیرم راست میشد فروشنده هم که از من بدترزنم وقتی بیرون اومد رو به من وفروشنده کرد و گفت خوبه که هر دو گفتیم خیلی شیکه راستش زنم همیشه تو کف کیرکلفته و با کیر من سیر نمیشه همیشه اینو خودش میگه منم از خدامه که یکی بیاد و کوسشو جر بده…

 

خلاصه موند شلوار که فروشنده چند تا ساپورت بهش داد که بپوشه و زنم خیلی خوشحال شد منم به زنم گفتم تا تو اینها را بپوشی من بیرون یه زنگ میزنم و میام که اونم از خدا خواسته گفت باشه من اینم امتحان میکنم و میام بیروم خواستم عمدا برم بیرون ببینم فروشنده تا برگردم مخشو میزنه یا نه که ده دقیقه با گوشیم ور رفتم و دوباره رفتم داخل مغازه که دیدم فروشنده سرشو برده داخل اتاق پرو م کمرشو اندازه میگره غافل از اینکه زنم دو تا شلوار دیگه هم عوض کرده تا رفتم داخل فروشنده اومد بیرون و من وقتی کیرشو دیدیم خیلی تابلو بود که سیخ شده بنده خدا حق داشت همچین کون و کوسی را ببینه و سیخ نکنه خلاصه اونروز خریدهامون تموم شد و برگشتیم خونه م من همش اون صحنه که فروشنده سرشو برده بود داخل اتاق از یادم نمیرفت مطمئن بودم فروشنده خیلی دست مالیش کرده حتی وقتی اومدیم بیرون فروشنده و زنم یه خنده ای به هم کردن که نشان از رضایت هر دوشون بود

خلاصه یک ماه گذشت و من هر کاری میکردم نمیتونستم بفهمم زنم با کسی رابطه داره یا نه تا اینکه تصمیم گرفتم وقتی که نیستم خونه یه گوشی اضافه داشتم و اون را رو ضبط صدا گذاشتم و زیر مبل گداشتم و با خیال راحت هر چی صدا بود ضبط کنه هر روز میومدم خونه صدا را رو گوشی خودم میزاشتم و روزها سر کار گوش میدادم البته زنم همش ساعت قبل از من خونه میومد ولی گوشی میتونست تا ده ساعت هم صدا را ضبط کنه خلاصه چند روز همینجوری گذشت و زنم نشنیدم با کسی حرف بزنه تا اینکه گفتم جمعه ک اتفاقا پریودش هم تموم میشد میرم سر کار و مجبورم جمعه را دیر بیام که اونم اولش نارحت شد اما مطمئن بودم از خداشه.خلاصه پنج شنه حدودا غروب بود من اینو به زنم گفتم و گوشی رو رو ضبط گذاشتم و به زنم گفتم میرم کمی میوه بگیرم و بیام.

 

وقتی رفتم به بهانه میوه خریدن بیرون مطمئن بودم که اگر دوست پسر داشته باشه بهش خبر میده خلاصه بعد از یک ساعت برگشتم خونه و گوشی را دزدکی برداشتم و ضبط صدا را با خودم بردم اتاق خواب و بهانه اینکه یک ساعتی با هندسفری اهنگ گوش میدم رفتم تو اتاق خواب وقتی صدا را گوش کردم شنیدم که زنم به یه پسره که اسمش حمید بود داره زنگ میزنه و بهش میگه صبح شوهرم میره سرکارتاغروب نمیادهر چند من صداپسره را نمیشنیدم اما تو کونش عروسی بود برای کردن زنم.خلاصه من هفت صبح از خونه زدم بیرون و گوشی را رو ضبط گذاشتم و خودم یه جا که زنم دید نداشته باشه نشستم و منتظر اون مرد خوشبخت که میخواست زنموبکنه نشستم.ادامه داستان را سری بعد براتون تعریف میکنم که چجوری ترتیب زنمو داد.

 

نیما

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «دارم به آرزوم میرسم»

  1. ..سلام. نیما جون سیاوش هستم. مهندس عمران و شرکت ساختمانی دارم.
    استاد سکس.اگه تمایل داشتی پیام بده تا بهترین فانتزی ممکن رو برات عملی کنم…
    فداات

  2. منم کیر خوبی دارم اگه زوجها مایل بودن ادید تلگرام بزارید پی میدم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا