مامانم و حسین آقا

من 24 سالمه و اسم مستعارم میثم
یک خواهر26 ساله دارم و یه خواهر 18 ساله…
مادرم زن خوب مهربون خوش تیپ و زیباییه و کدبانوی خوبیه .اسم خواهرها و مادرمو نمیگم .
قصد ندارم با حرفای دروغ جلب توجه کنم فقط بخونید و نظر با خودتون.
 
از وقتی یادمه مادرم به لباس و آرایشش اهمیت زیادی میداد و توی فامیل از همه زیباتره .یه زن 46 ساله نسبتا تپل ..پوست سفید و سینه ها و پاها و پوستش مثل یه دختر جوونه و لیپوساکشن هم کرده که فرم شکمش زیبا شده
بابام مرد ساده و متدینه و زیاد به مادرم گیرنمیده و حریفش نمیشه ….خیلی خاطره ها از بچگی تا الان هست فقط یه مختصرو کوتاهش رو میگم …مامان با طلافروش محل زیاد بده بستون داشت و همش طلا معاوضه میکرد …بارها توی مغازه دیده بودمش ….حسین آقا طلا فروش مرد هیکلی زیبا و جذابی بود…حدودا 50 ساله و مادرم 46 ساله
من خیلی به روابط مادرم با اون و چندنفردیگه شک داشتم ولی جرات نمیکردم حرفی بزنم و فقط حرص میخوردم
بارها متوجه شده بودم مامان دروغ میگه میرم خونه خاله اما تیپ زده و انگار عروس شده و همزمان مغازه حسین اقا تعطیله.
 
اون روز مادرم موهاشو مش زیتونی کرده ب.ئ و زیبا شده بود و فرداش رفت ارایشگاه برای اپیلاسیون …البته شب که دست و پای براقش رو دیدم اینو فهمیدم ….صبح ساعت 11 مامان رفت خریدو زود برگشت و این ساعت همیشه تازه بیدار میشد….یه نایلون مشکی گذاشت حموم و بعد از چندلحظه حموم رفت و 40 دقیقه بعد اومد بیرون و بمن گفت سشواربکشم و منم کمک کردم موهاش خشک بشه و بعد یه ارایش زیبا و لایت کرد و معطر کرد و لباس پوشید و یه نایلون هم لباس برداشت و گفت میرم تولد یکی از دوستانم و زود برمیگردم ….بعد از رفتنش به هوای توالت رفتن آمار حموم رو گرفتم و دیدم وسایل رنگ زدن به مو توی حمومه …اما مامان 2 روز قبل موهاشو رنگ کرده بود ….فوری رفتم سر کوچه و مغازه حسین آقا که حداقل باید یکساعت دیگه باز باشه بسته بود…..میدونستم مامانم قرار داره اما چکار میشد کرد …
 
 
حدود ساعت 3 عصر مامانم خسته و پریشون و شتاب زده اومد و من در حال خوابیدن بودم اما هنوز خوابم نبرده بود …مامان صدا زد و جواب ندادم و رفت سر وقت کمد و لباس عوض کرد و دوباره رفت حموم …..من فورا رفتم سروقت کمد…توی نایلون لباس خیلی باز مجلسی بود به همراه لباس زیر سبز فسفری ست ..اما بوی عرق میداد و باز حدس زدم شاید واقعا مهمونی بوده …فقط لباس زیر منو مشکوک کرده بود…آروم رفتم تا وسط کوچه دیدم حین اقا خونه نرفته و توی اون گرما اومده مغازه ….برگشتم اتاقم و مامان بیرون اومد و نیم ساعت بعد رفت اتاقش چرت بزنه
منم مجدد به بهانه توالت رفتم حموم و دیدم کف حموم موهای کوتاه و قرمز رنگ هست که روی سرامیک ها تابلو بود….کاملا شکم به یقین تبدیل شد که رنگ مو و اپیلاسیون واسه حسین اقا بوده و امروز صبح هم موهای اونجاشو رنگ کرده که حسین اقا حال کنه و الان هم شیو کرده تا بابام متوجه چیزی نشه …..این فقط یکی از مواردی هست که متوجه شدم و مامانم برخلاف مهربونی و زیباییش دوست پسر داره و خواهرهام هم از اون الگو گرفتند …..همش میخوام به خودم بگم که اشتباه میکنم اما …
 
نوشته:‌ میثم.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «مامانم و حسین آقا»

  1. من عاشق سکسم هر کس دوست داره در خدمتیم09301109095در ضمن اگر زحمتی نیست به ایمیلم داستان سکس بفرستید مرسی در ضمن این سایت خیلی با حال دمتون گرم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا