باورم نمیشد مامانم کس بده

سلام من رهاهستم 18سالمه.

پدرومادرازهم جداشدن ماتورامسرزندگی میکردیم. یه همسایه مردداشتیم که زنش فلج هستش بزاریدازمامانم بگم 38سالشه اندامش خیلی سکسی هستش سینه های سایز85وکون گردئتپل وسفیدی داره بیشترهم ساپئرت میپوشه ومانتوکوتاه جوری لباس میپوشه که تومجلس ها مردهاروش زوم میشن همین همسایه ما شرکت مهندسی داره یه روزبه مادرم گفت اگردنبال کارمیگردی بیاشرکتم مادرمم قبول کرد صبحادنبال همسایمون میرفت وشب هاباهاش برمیگشت بودتا یه شب گوشی مادرم دستم بود پیام فرستاد بیازنم ببریم حموم منم خودم زدم به اون راه تامامانم گوشی برداشت گفت رهامن میرم خونه همسایه برمیگردم گفتم باشه خونه ماوهمسایمون بهم چسبیده است با نردبون رفتم توحیاطشون بعدم رفتم توساختمون

 

دیدم مامانم گفت عیسی(همون مردهمسایه)زودباش الان رهاشک میکنه اونم گفت باشه بابایه دفعه خواستیم بکنیمت مامانم گفت نه اینکه هرروزتوشرکت نمیکنی بعددیدم ازوسط درکه مادرم خوابوند اول لباش خورد بعدازصورتش گرفت تاانگشت پاش لیس زد بعدش رفت سراغ سینه هاش وشروع کردبه خوردن بعدچنددقیقه رفت سراغ کس مادرم ولیس میزدمامانمم سرش چسبوندبه کس اش هعی گفت بخور جووون برای خودته جر اش بده دارم اتیش میگیرم بعدیه دفعه کیرش کرد مادرمم جیغ زد اونم بادستش هعی میزدروکس مادرم که ارضانشه یه دفعه تلمبه اش زیادکرد مادرم گفت ابت نریزیاگفت توصیغه منی چی میشه ازمن حامله بشی اینجاکه کسی نداری وتاقطره اخرابش ریخت توکس مادرم بعدش مادرم بلندشدلباسش وپوشیدویه لب به عیسی دادوخواست بیادبیرون که من سریع اومدم توخونه

 

توداستان های بعدی بقیه سکس هاشون براتون میگم…

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «باورم نمیشد مامانم کس بده»

  1. همشهری هستیم که / دلت میخواد منو تو و مامانت با هم اشنا شیم ؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا