خاطره ی باور نکردنی

با سلام
میخوام یه خاطره ی باور نکردنی رو واستون بگم
میدونم کار خیلی احمقانه بوده ولی دیگه کاریه که شده

تازه خونمون رو فروخته بودیم و یه خونه توی محله های بالای شهر گرفته بودیم
من چون بدنسازی میرم هیکل خیلی قشنگ و تراشیده ای دارم
توی باشگاه بدنسازی با چند نفر از بچه ها زود دوست شدم و چون آدم خیلی اجتماعی و خوش برخوردی هستم زود با دوستام پسر خاله شدم
اسمم سینا هستش و الان بیست و پنج سال دارم
یه خواهر دارم که دو سال از خودم کوچیکتر هست و الان سال آخر معماری میخونه
اسمش ایلاره
خداییش خیلی خوشگله و لوند
نمیشه یه پسر ببسندش و نخواد باهاش رابطه داشته باشه
خلاصه یه شب توی باشگاه دوستای تازه ام که اسم یکیشون مجید بود و یکی دیگشون هم سیامک بهم گفتن که واسه پنج شنبه یه پارتی تو خونه سیامک دارن
منم خیلی دوست داشتم باهاشون باشم ولی مجید بهم گفت که باید حتما با دوست دخترت بیای
منم که به خاطر جابجایی خونه و یه سری مشکلات دیگه با دوست دخترم کات کرده بودم خیلی ناراحت بودم که نمیتونم برم پارتی
خلاصه داشتم فکر میکردم که یه بهونه ای بیارم و بپیچونم
پنج شنبه صبح بود که تو فکر بودم یهو خواهرم گفت چیه سینا عاشق شدی ؟؟؟…
تو فکری؟
بگو شاید مشکلتو حل کردیم
منم گفتم بشین بابا تو برو مشکلات خودتو حل کن
اونم یکم حرصش گرفتو گفت حالا تو بگووووووووو
 
خلاصه بهش گفتم که امشب بچه های باشگاه یه پارتی دعوتم کردن منم خیلی میخوام برم
گفت خوب چرا نمیری؟
گفتم آخه باید با یه دختر برم
همه با دافاشون میان
منم که با دوستم تموم کردم
گفتش خوب اینکه مشکلی نیست
میخوای من دنبالت میام
دوستات که منو نمیشناسن ، تازه منم از وقتی اومدید خونه جدیدی دوستای قبلیمو ندیدم و حوصلم سر رفته
میریم یکم میرقصیمو میایم
من گفتم که زشته من خواهرمو ببرم پارتی؟
گفت مگه حالا قراره چی بشه مگه میریم تو هم هواست بهم هست
خلاصه با کلی کل کل کردن راضی شدم که ببرمش
بعدالظهر شد و لباس پوشیدیم که بریم
آیلار خواهرم یه لباس نیمه باز پوشیده بود که گفتم برو درش بیار زشته
گفت مگه کسی میدونه من خواهرتم که زشته، میخوای بگن عجب دوست دختر عمملی داری؟
منم قبول کردم
رفتیم خونه ی دوستمو در زدیم که دیدم ده تا از مهموناشون اومده بودن
خلاصه تو همون نظر اول یه دختری رو چشم گرفت که اونم با یه پسر اومده بود ولی پسره از اون الوس های درجه یک بود
 
خلاصه نشستیمو مجید شروع کرد به ریختن مشروب واسه همه
ما هم شروع کردیم به خوردن
آیلار هم میخورد و با نگاهش میخواست بگه که بزار بخورمو اذیتش نکنم
منم گفتم حالا یه شب خواهرم باهام اومده اذیتش نکنم
مهمونای دیگه هم یواش یواش اومدنو مجلس شلوغ شد
منم کم کم داشت کللم داغ میشد که نور رو کم کردنو یه آهنگ گذاشتنو همه شروع کردن به رقصیدن
دو تا رقص نور هم گذاشته بودن که چه فازی میداد
منو خواهرم شروع کردیم با هم رقصیدن ولی چی بگم که حال نمیداد
خلاصه یکم که رقصیدیم آیلار نشستو منم اون دختررو که نشون کرده بودم رفتم سمتش و شروع کردم باهاش رقصیدن
اونم هی کونشو به کیر من میمالید
در همین حین گاهی یه گیلاس مشروب هم میخوردیمو میرقصیدیم که واقعا مست مست شده بودم
تو حال مستی نگاه کردم دیدم آیلار داره با یه پسر بدنساز که خداییش هیکلش دوتای من میشد میرقصه
منم چون مست بودم گفتم اشکالی نداره بزار برقصه الان مهمونی تموم میشه و میریم خونه
دوباره شروع کردیم به رقصیدن
دیگه اینقدر با کس و کون دختره ور رفته بودم که کیرم راست شده بود
خیلی خیلی مست شده بودم
نگاه کردم دیدم آیلار نیست
از مجید پرسیدم داف ما کو
گفت رفته دستشویی الان میاد
منم که خسته شدم روی مبل نشستم و داشتم کس و کون هارو دید میزدم که دیدم آیلار هم اومد و خیالم راحت شد وقتی دیدمش
 
خلاصه اینقدر مست بودم که هی چرتم میبرد
یبار که چرت برد چشامو باز کردم دیدم دوباره آیلار نیست رفتم در دستشویی دیدم بازم نیست
رفتم در اتاق خابو باز کردم دیدم اون پسر هیکلیه داره با خواهرم حال میکنه
توی اتاق های دیگه هم هر کی با دوست دختر خودش داشت حال میکرد
نصف مهمونا هم رفته بودن
حالا نگو که یه ساعتی بوده که خواب بودم
رفتم برم جلو دیدم اون دختره که باهاش میرقصیدمو لاس میزدم اومد پیشمو گفت رفتم دوستمو پیچوندمشو به خاطرت برگشتم
نمیخوای چیزی بهم بگی
من مونده بودم که برم خواهرمو از دست طرف نجات بدم یا با دختره که اسمش مینا بود حال کنمتو همین حین دختره شروع کرد به لب گرفتن ازم
منم همینطور داشتم حال کردن خواهرمو با پسر هیکلی از پشت در نگاه میکردمو از مینا لب میگرفتم
نمیدونم وقتی دیدم خواهرم هم داره حال میکنه یه جوری شدم
میخواستم خودم به جای پسر هیکلی باشم
داشتم نگاه میکردم که مینا زیپ شلوارم رو باز کردو شروع کرد واسم ساک زدن
تو همین حین دیدم یکی بهم میگه خسته نباشی
دیدم مجیده
 
گفت دوست دخترش باهاش قهر کرده و رفته
اومد دید تو اتاق داره ارش با خواهرم حال میکنه
گفت ای ناقلاها ، ضربدری زدین
چرا پشت در ایستادی بیا بریم تو
خودش درو باز کردو رفت سراغ خواهرم
تازه فهمیدم که با آرش کار همیشگیشونه که یه دخترو دوتایی بکنن
رفت و شروع کرد مالوندن خواهرم
نمیدونم چرا زبونم قفل شده بود و هیچ کاری نمیتونستم بکنم
فقط مینا داشت واسم ساک میزد
اونا هم دوتایی چه حالی با آیلار میکردن
یه دفعه آیلار سرشو برگردوندو منو تو اون حال دید
اولش فکر کنم ترسید ولی وقتی دید من عکس العملی نشون نمیدم چشاشو بستو دیگه آخ و اوخ میکرد
یه دفعه مینا بلند شد و دستمو گرفتو بردم توی اتاق
گفت اینجا بدنمون درد میگیره بریم روی تخت
خدایا چی میدیدم…
 
دو نفر روی خواهرم داشتن همه جاشو میخوردن
اونم چه آه آهی میکرد که بد جور منمو شهوتی میکرد
مینا خوابید روی تختو پاهاشو باز کرد
منم رفتم روشو کیرم آروم میکشیدم لای کسش
یه دفعه آیلار چشاشو باز کردو و انگشتشو کرد تو دهنشو میمکید
مجید داشت کسشو میخوردو و آرش هم با سینه هاش بازی میکرد
من کیرمو هل دادم تو کس مینا و تا ته جا کردم که مینا یه جیغ شهوتی کشید
آرش بلند شدو کیرشو گذاشت لای کس خواهرمو هل داد تو
عجب کیر گنده ای هم داشت
آیالار جیغ زد و آرش شروع کرد به تلمبه زدن
مجید رفت روی آیلارو کیرشو کرد تو دهن آیلارو خودش عقب جلو میکرد
منم که مشغول تلمبه زدن بودم
دیدم مجید اومدو گفت برو بالا منم یکم بکنم
منم مینا رو حالت سگی کردم و مجید رفت پشتش و شروع کرد به کردن کسش
منم از جلو دادم واسم بخوره
یکم که گذش مجید گفت اونور نمیری؟
دوست دختره خودته ها مثکه یادت رفته
تعارف نکن
منم دیدم اگه آیلارو نکنم اینا شک میکنن و ممکنه تابلو بشه که رفتم جلوی آیلار
یه لحظه به خودم گفتم حالا که کار از کار گذشته فکر کن واقعا دوست دخترته
 
 
رفتم جلوی آیلارو کیرمو گرفتم جلوی صورتش
اونم یه نگاه توی چشام کردو کیرمو کرد توی دهنشو شروع کرد به ساک زدن
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای یه جوری میخورد انگار آرزوش بوده میخواسته با من سکس کنه
یهو آرش که همچنان داشت کس خواهرمو میکرد شروع کرد به داد زدنو سریع تلمبه زدن که کیرشو در آوردو آبشو ریخت روی شکم آیلار
آیلارم با ملافه شکمشو پاک کردو من رفتم روی کسش
یواش گذاشتم دمه سوراخه کسش و بازی بازی میکردم
یه دفعه با صدایی داغون گفت سییییییییییییییییییییییییییییییییینااااااااااااااااااااااااااااا اذیت نکن
تمومش کن
منم کیرمو تا ته کردم توی کسش وعین وحشی ها شروع کردم به تلمبه زدن
تو همین موقع بود که مجید هم آبش اومدو ریخت توی کونه مینا
فقط من مونده بودمو خواهر خودم
خود آیلار بلند شده=و منو خوابوند
اومد رومو کیرمو گرفت و با انگشتاش تنظیم کرد توی کسش
کرد توی کسش و خودشو بالا و پایین میکرد
 
هی جیغ میزد
یه دفعه لرزید و چند تا تکون شدید خورد و آبش اومد
نمیدونم هنوز چرا آب من نیومده بود
شاید چون خیلی شگفت زده شده بودم
خواهرمو از پشت خوابوندمو کردم توی کونش
خیلی راحت رفت توی کونش که تازه حالا فهمیده بودم که خواهرم هم اوپن بوده و من نمیدونستم
هم چقدر کون داده که راحت کیرم رفت توش
خلاصه شروع کردم کونشو کردنو از پشت گوشاشو میخوردمو هی میبوسیدمش
واااااااااااااااااااااااااااااای ضربه هام روی کونه نرمش عجب حال میداد
که آبم اومد همشو ریختم توی کونه آیلار
همونطوری روش خوابیدمو باهاش لاس میزدم
 
نمیدونم خجالت میکشیدم از روش بلد بشمو تو چشاش نگاه کنم یا نمیخواستم لذت لخت روی خواهرم خوابیدنو از دست ندم
چه بدن نرمی داشت
کونش خیلی نرم بود
از روش غلتیدمو همو بغل کردیمو خوابمون برد
فرداش ساعت یازده از خواب بیدار شدمو دیدم همه هنوز خوابن ولی آیلار بیدار شد بود
بلند شدیمو لباس پوشدیم که مجید بیدار شدو بهش گفتم ما داریم میریم
شنبه توی باشگاه میبینمت
اومدیم بیرون اصلا با هم حرف نمیزدیم
انگار هیچ اتفاقی نیفتاده
وقتی رسیدیم خونه بابام رفته بود سر کار
مامانم پرسید دیشب کدوم گوری بودید هرچی زنگ زدم گوشی هاتون خاموش بود یا جواب نمیدادین
گفتم رفته بودیم مهمونی کرج دور بود همونجا خوابیدیم
مامانم گفت خونه دوستت چجوری بود که اینقدر باهاش راحتی
نترسیدی با خواهرت ب خونه دوستت موندی
گفتم مامان نگران نباش من هوای خواهرمو دارم
نمیزارم کسی نگاه چپ بهش بکنه که دیدم آیالار گفت البته
خندیدو رفت تو اتاقش

دیگه ازون به بعد اون با من یکی شده و هر وقت میخواد دوست پسراش رو بیاره خونه با من راحته و وقتی من هستم میرم توی اتاق اونم دوستاشو میاره با هم میرن توی اتاقه خودشونو حال میکنن
چند وقتی یه بار وقتی تنها میشیم با هم یه سکس خوب میکنیم
امیدوارم شماها هم فکر نکنید خواهراتون خیلی پاکدمن هستن و خودتون ازین نعمت خدادای بهره ببرید
خداییش خیلی باحاتر از دوست دختر هستش
یه بار هم که شده امتحان کنید 🙂

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «خاطره ی باور نکردنی»

  1. عالی بود
    منم یه خواهر دارم اسمش سیما،
    بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که بکنمش، همیشه بخاطرش جق میزنم

  2. علیرضا علیزاده (عماد)

    کیر سگا‌ی ولگرد تو کس زن سید علی‌ خامنه‌ای ( ادمین حذف نکن دلم واقعا پره) علیرضا علیزاده

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا