تلمبه به قلمبه ی خواهرم

سلام امیر هستم۱۹ ساله از اردبیل میخوام داستان سکسم با خواهرم رو براتون تعریف کنم
خودم هیکل و قیافه معمولی دارم تو یه خانواده ۵ نفره زندگی میکنم برادر بزرگم که ازدواج کرده و به خاطر شرایط کارش تهران زندگی میکنه و یه خواهر دارم که ۲ سال از خودم بزرگتره و تو شهر خودمون دانشجو اسمش الهام قد متوسطی داره با سینه ها و باسن نسبتا بزرگ پوست سفید که کلا خیلی سکسی و تو دل بروهه منم سرکار میرم و تویه مکانیکی مشغول کارم داستان از اونجایی شروع شد که پدر و مادر من هردو معلم هستند ویه تایم از روز رو خونه نیستن اون روز هم طبق معمول اون ها سرکار بودن و منم سرکار بودم که حالم زیاد خوش نبود و از اوستا اجازه گرفتم و رفتم خونه خواهرم چون اون روز کلاس نداشت خونه بود رفتم خونه و همه چیز خیلی عادی بود

 

رفتم تو اتاقم که یهو خواهرم گفت من میخوام برم حموم گفتم باشه و اون رفت حموم منم گفتم چند تا داستان بخونم واسه خودم چند تا داستان سکس با خواهر و محارم خوندم خون جلو چشامو گرفته بود قبل هم از این داستان ها زیاد خونده بودم اما این دفعه فرق داشت خیلی حالم بد شده بود و کیرم مثل علم یزید بلند شده بود که صدای دره حموم رو شنیدم رفتم دیدم خواهرم حوله تن کرده و داره میره تو اتاقش خلاصه خواهرم رفت تو اتاق و درو بست منم که کیرم داشت شلوارو پاره میکرد دلو زدم به دریا رفتم تو اتاق حوله اش رو دراورده بود که لباسشو بپوشه و لخت مادر زاد جلوم بود چسبیدم بهش و ازش لب میگرفتم جیغ میزد و فوشم میداد که من خواهرتم و از این حرفا منم اصلا گوشم بدهکار نبود گردنشو گاز میگرفتم لبشو میخوردم و با دستام با باسن و سینه هاش ور میرفتم یواش یواش دیدم داره از تقلا میفته و نفس هاش تند تر شده بود و با صدای لرزان میگفت نکن منم فهمیدم که حشری شده پرتش کردم رو تخت و بازم شروع کردم به خوردن تمام بدنش همه جاشو لیس میزدم تا رسیدم به کصش یه کص صورتی و تپل داشت که حسابی باد کرده بود شروع کردم به لیس زدن کصش صدای اه و ناله اش اتاقو پر کرده بود

 

موهامو چنگ میزد و جیغ میکشید کصش حسابی خیس شده بود بلند شدم و شلوارمو دراوردم بازم شروع کردم به خوردن سینه هاش نک صورتی سینه اش باد کرده بود و بزرگتر شده بود هیچ حرفی نمیزدیم فقط اه و ناله میکردیم بلند شدم و با اشاره و حرکتم بهش فهموندم که به شکم بخوابه و یه بالشت گذاشتم زیر شکمش واااااای که چه کوونی داشت سفید مثل یه تکه برف مثل پنبه نرم بود و سفید کونش سوارخ قهوه ای کونش رو کمی لیس زدم با صدای لرزان میگفت ااااههه و ناله میکرد و نفس نفس میزد یکم تف زدم و سوراخ کونش و سر کیرمو خیس کردم و سرکیرمو رو سوارخش تنظیم کردم یکم ترسیده بود و خودشو حمع کرد با دستام سینه هاشو میمالیدم و اه میکشید یواش یواش سر کیرمو کردم تو کونش واااای که چقدر تنگ بود منم اروم فشار میدادم اونم داشت جیغ میکشید و اه و ناله میکرد خیلی دردش میومد انگار بلاخره کامل کیرمو تو کونش جا کردم و شروع کردم به تلمبه زدن خایه هام به رونش میخورد و صدای اه و ناله جفتمون اتاقو پر کرده بود بلاخره اولین حرفو تو حین سکس اون زد هی میگفت بکن منو ‌‌…واااااایییی جر خوردم کیرتو بکن تو کوووونم داداشی

 

منم حسابی کیف میکردم و محکم تر تلمبه میزد #یهو #احساس کردم ابم داره میاد چتد تا #تلمبه محکم زدم و ابمو با فشار تو کونش خالی کردم اونم هی #جیغ میزد و میگفت سوختم #داداشی اااههههه
چه داااع بود دارم اتیش میگیرم منم کیرمو دراوردم و چندتا لب از هم گرفتم بهش گفتم #چطور بود؟ اونم گفت کاش زود تر از این ها بهت میدادم خیلی #عالی بود یه #بوس از لبش کردم و بلند #شدیم لباس پوشیدیم و از اون #روز به بعد با هم سکس داریم و #خیلی هم از هم لذت #میبریم

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «تلمبه به قلمبه ی خواهرم»

  1. غلامرضا

    سلام رضا هستم منم اردبیل میشینم اکثرترکیه ام ترانزیت دارم میتونیم سه تای باشیم فقط خودمون بدونیم بس

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا