مریم، همکار دوست داشتنی من

داستانی را که میخواهم تقدیمتون بکنم مربوط به دو سال پیشه.من سالار با 190 سانت قد و 90 کیلو وزن،مجردم و مجردی در یک آپارتمان در صادقیه زندگی میکنم.خوش چهره و خوش برخوردم طوری که در هر جمعی باشم اصطلاحاً تعزیه گردان اون جمع خواهم بود.در بین زنان و دختران نیز از محبوبیت زیادی برخوردارم و در نگاه اول همه شیفته اخلاق و منشم میشن.
 
خلاصه در بین دختران و زنام مخصوصا همکاران محترمم طرفدار و خاطرخواه کم ندارم که تعدادشونم کم نیست اما در بین تمام اونا من تنها عاشق و خاطر خوای یکی از اونام که برام عزیزترین و بهترین دوست و همکار بوده و خواهد بود.مریم همیشه هوای منو داره و از ته دل منو دوست داره.اونم دختری فوق العاده زیبا و خوش هیکل و خوش سکس است که بعداً به خوش سکسیش پی بردم.میرم سر اصل موضوع و سرتون رو درد نمیارم.سال 90 مریم جان دو روز سر کار نیومد و من حسابی دلتنگ و دلواپسش شدم این بود که باهاش تماس گرفتم و گفت دچار گرفتگی عضله شده و نمیتونه تکون بخوره و کمرش رگ به رگ شده و از این حرفا.
 
من که استاد ماساژ درمانیم و دوره ماساژ درمانی رو پیش دوست عزیزم که ید طولائی در این کار داره گذروندم بهش پیشنهاددادم که حتما ماساژ درمانی بره و اون گفت که میخواد بره اما کسی رو سراغ نداره که بلافاصله فرصت رو غنیمت شمرده و بهش گفتم مگه من مردم من استاد این کارم.ظاهراً بدش نیومد و من من کنان تلفن رو قطع کرد و قرار شد بهم خبر بده.فردای اون روز دیدم که لنگ لنگان اومد سرکار و حسابی ضعیف شده بود و نمیتونست کمرشو راست کنه.به گرمی به استقبالش رفتم و جویای حالش شدم که کلی از کمر درد شکایت کرد.حوالی ظهر بهم گفت که میشه اون پیشنهادی رو که بهم دادی عملی کنی آخه دارم از درد می میرم.با خوشحالی قبول کردم و ساعت یک از شرکت زدم بیرون که ملزومات کار مثل روغن زیتون و بادکش و دیگر لوازم رو آماده کنم و بهش آدرس خونه رو دادم که خودشم راس ساعت 4 با اژانس اومد در خونه.انگار دنیا رو بهم داده باشن.عزیزترین و دوست داشتنی ترین فرد زندگیم مهمونم شده بود.ابتدا از پذیرائی سنگ تموم گذاشتم و اصلاً بهش نزدیک نشدم اولین باری بود که به خونه من میومد و گذاشتم تا احساس راحتی و امنیت بکنه.
 
ازم خواست که کار رو شروع کنم و من نشستم جزئیات کار را براش توضیح دادم که میباید کاملا لخت بشه تا من عملیاتم رو شروع کنم و اون با کمال میل پذیرفت و گفت :با تمام وجود در اختیارتم آقای دکتر.کار من شروع شد و ابتدا بهش گفتم که باید با آب گرم یه دوش حسابی بگیره تا بدنش آماده ماساژ بشه.ده دقیقه طول کشید تا از حموم اومد بیرون .با یه شرت قرمز و یه سوتین به هموم رنگ.داشتم دیوونه میشدم.هوش و عقل از سرم پریده بود دست و پام میلرزید و صدام در نمیومد و هاج و واج اونو نگاه میکردم که یهو بهم گفت چته آدم ندیدی؟گفتم آدم دیدم فرشته ندیدم.بی اختیار آغوشم رو براش باز کردم و اون با خوشحالی در آغوش من جا گرفت و آتش و حرارت از تموم وجودش میبارید.لبامو با شدت هر چه تمومتر میمکید و منو هول داد سمت اتاق خواب و دیوانه وار با من بازی میکرد.نمیدونستم چکار بکنم و در شرایط قرار گرفته بودم که هرگز فکرشو نمیکردم.تا به خودم اومدم دیدم لخت مادر زاد افتادم رو تخت تموم لباسامو کنده بود یعنی بهتره بگم پاره کرده بود.رفت سمت یخچال دو لیوان آبمیوه خنک اورد و فرصتی شد تا من خودمو پیدا کنم.در حین خوردن شربت یادم افتاد که انگار دیگه کمرش درد نمیکنه و مجبور شدم که ازش بپرسم که نگاه شیطنت آمیزی بهم کرد و گفت همه اینا فیلم بود و چون میدونستم تو کار ماساژ دستی بر آب داری کمر دردو بهونه کردم که خوشبختانه خودت ماساژ رو پیشنهاد دادی و آلان من هم به آرزوم رسیده ام و در بغل تو میخوام عصر رویائی و خوب و به یادماندنیی داشته باشم.
 
نمیدونستم خوشحال باشم بابت این موقعیت یا اینکه ناراحت و دلگیر از اینکه بازی خوردم.من میخواستم اونو بازی بدم بی خبر از اینکه اون منو بازی داده بود و من بی خبر بودم.حالا دیگه با خیال راحت بغلش کردم و بهم گفت دربست در اختیارتم هر کاری که میخوای با من بکن .من با مریم روز استثنائی و خوبی داشتم به خاطر قداستی که برای عشقم قائلم جزئیات کار را خدمتتون توضیح نمیدم .بعد از دو سال هنوز هم با هم همکاریم و هنوز هم پنجشنبه ها بعد از تایم کاری با هم ملاقات میکنیم و خوش میگذرونیم.امیدوارم که عشق ورزیها و دوستی های شما هم برای دل خودتان باشه نه به خاطر نیم ساعت عشق و حالی که گاه میتونه تلخ و نافرجام تموم بشه.ازتون میخوام که در زندگیتون دوستدار و عاشق یکی باشید و تموم هر آنچه را که دارید به پاش بریزید که یقینا اونم میتونه جای همه نداشته هاتو تو زندگیت برات پر کنه.دوستتان دارم.موفق باشید…
نتیجه اخلاقی‌ این داستان اینه که “تعریف از خود کردن گوه خوردن است” نویسنده بیچاره این داستان که یه کامیون گوه رو تنهایی خورده.آخی
نوشته:‌ موری کس مشنگ

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا