کمک درسی به دختر همسایه

سلام به همه.

18 سالم بود و یه دختر همسایه داشتیم به نام سحر ، دختری شیطون بود لباسای معمولی می پوشید و با خانواده ما رفت و آمد زیادی داشتن ، یه روز که اومده بودن خونمون اومد تو اتاق من که من یه مساله فیزک رو براش حل کنم ، اومد نشست و من براش توضیح دادم و گفتم که اگه یاد گرفتی این سوال رو حل کن داشت حل میکرد و من حواسم به بندش بود و داشتم دید میزدم . همینجوری که کنارش بودم دستمو گذاشتم رو شونه هاش و گفتم حواستو جمع کن که اشتباه نکنی ، متوجه کار من نبود و غرق حل مساله بود آروم دستمو کشیدم رو بازوش و وقتی دیدم هیچی نمیگه دستو انداختم گردنش و نزدیکش نشستم و باز رو بازو هاش دس کشیدم دیدم اونم انگار بدش نمیاد و الکی داره رو برگه مینویسه …

 

صورتمو بردم نزدیک و صورتشو بوسیدم بازم هیچی نگفت من که دیدم انگار راضیه کشیدمش تو بغلم انداختمش رو پاهام ، دختره سفید بود و قیافش هم معمولی اصلا حرف نمیزد منم هیچی نمیگفتم داشت سقفو نگاه میکرد لبشو بوسیدمو ازش لب گرفتم ، یه تیشرت تنش بود ، دستو گذاشتم رو سینه کوچیکش و شروع کردم به مالیدن دیدم چشاشو بست ، تی شرتو سوتینشو دادم بالا و سینه هاشو بوسیدمو مالیدم نوکش قرمز شده بود معلوم بود حشری شده ، یواش یواش دستو رو بدنش کشیدمو رسوندم به کسش و مالیدم دیدم کسش خیسه منم مالیدم براش و شلوارشو دادم پایین و کسشو مالیدم داشت تند تند نفس میزد و احساس کردم داره ارضا میشه ، هیچ کاری نمیکرد دستشو گرفتم گذاشتم رو کیرم و مالیدمش آروم خوابیدم روش و کیرمو مالیدو لای پاهاش و کیرمو زدم به کسش دیدم دستشو انداخت گردنم و بغلم کرد منم میمالیدم رو کسش تا آبش اومد و آب خودم رو هم ریختم رو شکمش.

 

نوشته:‌ رامین

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا