من و فرزانه زن همسایه

من اسمم امیره 19 سالمه بچه کرج. این خاطره که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به یک ماه پیش میشه ما تویه ساختمون 4 طبقه زندگی میکنیم که حدود 3 ماه پیش همسایه طبقه چهارم از ساختمون رفت و یه خانوم تنها جاش اومد مادر من هم بعد از چند روز با این خانوم آشنا شدن و فهمیدیدم که اسمش فرزانه است و 28 سالشه و دو ساله از شوهرش جدا شده و زندگیش رو با مهریه ای که از شوهرش میگیره میگذرونه خلاصه بعد از آشنایی بیشتر مادرم با این خانوم رفت و آمدش به خونه ما زیاد شد بعد از چند بار رفت و آمد دیدم خیلی زن جذابیه و منم توجهم بهش بیشتر شد و خواستم که یکم باهاش صمیمی تر بشم به خاطر همین هروقت میومد خونمون منم شروع به خوشمزه بازی و جوک گفتن میکردم اونم بعد از چند دفعه دیگه باهام راحت شده بود و دیگه بهم آقا امیر نمیگفت و میگفت امیر جون مادرم هم چیزی بهش نمیگفت که اینجوری منو صدا میکرد یه روز مادرم رو دعوت کرد خونشون منم به زور و هزارتا بهونه با مادرم رفتم اونم فک نمیکرد که منم همراه مادرم باشم به خاطر همین تا در رو بازکرد دیدم با یه شلوار و پیرهن و بدون روسری اومد دم در که یهو هر دو جا خوردیم و منم گفتم ببخشید و اونم در رو بست و رفت چادر سرش کرد و اومد و در رو باز کرد بعد از اینکه رفتیم تو خونشون دیدم از خجالت سرخ شده و مادرم گفت فرزانه جون ببخشد دیگه بچگی کرد.
 
 
منم بهم برخورد و بعد از چند دقیقه از خونش رفتم بیرون سه روز بعد منو تو راه پله ها دید و گفت که بابت اون روز ناراحت نشده و منو خیلی قبول داره و اصلا براش مهم نیست منم که داشتم از خجالت میمردم هی ازش عذر خواهی میکردم و از اون روز به بعد رابطش با من خیلی خوب شده و هروقت میومد خونمون از من تعریف میکرد منم کلی حال میکردم یه روز اومد جلوی خونمون و ازم خواست چندتا آلبوم آهنگ جدید براش بریزم منم ریختم و فلش رو دادم بهش بعد از نیم ساعت زنگ زد خونمون و گفت که کامپیوترش آهنگ ها رونمیخونه منم وقتی رفتم جلوی خونش در زدم و دیدم ایندفعه با چادر اومد دم در و منم رفتم تو و جلوی کامپیو تر نشستم و دیدم که پلیرش مشکل پیدا کرده بعد از اینه درستش کردم آخرین چیزی رو که پخش شده بود زدم و دیدم فیلم سوپره منم به روی خودم نیاوردم و صداش کردم و گفتم که درست شد و وقتی اومد تو اتقا گفتم درست شد نگاه کنید بعد دوباره فیلم رو پخش کردم و گفتم اینم آخرین چیزی که پخش شده تا فیلم شروع شد و دید یهو جا خورد و دهنش باز موند منم خودم رو زدم به اون راه و با تعجب نگاهش کردم اونم سریع فیلم رو قطع کرد و گفت خیلی ممنون و یه جورایی منو از خونه اندخت بیرون منم که یه آتو ازش گرفته بودم خیلی خوشحال رفتم خونه بعد از یه ساعت گوشیم زنگ خورد جواب دادم دیدم خودشه گفتم چرا خونه زنگ نزدی گفت نمیخواستم مادرت بفهمه منم گفتم خوب چیکار دارید گفت اگه میشه به یه بهانه ای از خونه بیا بیرون و بیا پیشم باهات کار دارم.
 
 
من از خدا خواسته به مامانم گفتم با بچه ها میرم پارک و رفتم خونه فرزانه تا رفتم تو خونشون گفن بیا بشین رو مبل کنار من بعد دستش رو گذاشت روی پام و گفت ببین امیر جون میخوام باهات راحت حرف بزنم اون چیزی که تو کامپیوتر دیدی من فقط بعضی وقتا نگاه میکنم چون که مجبورم اینجوری خودم رو ارضا کنم منم که دیگه پر رو شده بودم گفتم خوب منم بعضی وقتا نگاه میکنم اما خونمون خیلی سخته چون مادرم خونس اونم گفت اصلا عیب نداره هر وقت دوست داشتی بیا اینجا و نگاه کن من مشکلی ندارم منم گفتم باشه اگه مشکلی نداری من میام و گفت که من بهت اعتماد دارم گفتم منم همینطور بعدش رفتم خونه و اون شب تصمیم رو گرفتم که فردا برم خونه فرزانه و بکنمش فردا صبح ساعت یازده به یه بهانه از خونه رفتم بیرون و رفتم خونه فرزانه در زدم اومد جلوی در و گفتم میخوام فیلم ببینم سر قولت هستی گفت آره. منم رفتم تو خونه و نشستم پای کامپیوتر و شروع کردم به دیدن ولی اون نیومد بعد از چند دقیقه صدای فیلم رو زیاد کردم و زیپم رو دادم پایین و کیرم رو گرفتم تو دستم بعدش اومد تو اتاق و گفت آروم تر صدا میره بیرون و یهو کیرم رو دیدم منم سریع روی کیرم رو پوشوندم و گفتم تو فیلم نمیبینی گفت حسش نیست گفتم حالا بخاطر من بیا با هم نگاه کنیم بعد از چند ثانیه فکر گفت باشه ولی فقط یدونه بعد اومد و پشت سرمن وایستاد و فیلم رو نگاه کردیم وسط های فیلم برگشتم دیدم داره با کسش ور میره و منم چیزی نگفتم بعد از فیلم بهش گفتم فرزانه جون یه چیز بگم ناراحت نمیشی گفت نه بگو گفتم تو کیر من رو دیدی ولی من هنوز تو رو بدون لباس ندیدم گفتم خیلی دوست داری بدن منو ببینی گفتم آره گفت باشه بیا خودت لباسام رو دربیار منم از خدا خواسته رفتم و بغلش کردم و شروع کردم به لب گرفتن بعدش پیرهنش رو درآوردم و بعدش کرستش ور درآوردم و شروع کردم به خوردن سینه هاش بعد آروم آروم رفتم پایین و شلوارش رو در آوردم و تا اومدم شرتش رو در بیارم گفت نه دیگه بسه نمیخوام بیشتر از این پیش بریم منم خورد تو پوزم گفتم چرا گفت نمیخوام رابطمون سکس داشته باشه (نمیدونم همه اولش اینجورین یا نه فقط این اولش هی میگفت سکس نباشه؟؟؟) منم که ول کن نبودم گفتم پس رو تخت بخواب تا یکم همین حال کنیم اونم قبول کرد و رفت و دراز کشید روی تخت منم رفتم نشستم جلوش بعد شروع کردم به مالوندن سینه هاش اونم هی اوف اوف میکرد و با کسش بازی میکرد بعد از چند دقیقه دست منو گرفت و برد سمت کسش و ازم خواست تا کسش رو بمالونم منم شروع کردم به مالوندن
 
 
بعد آروم دستم رو کردم تو شرتش و دستم رو رسوندم به کسش و باهاش بازی میکردم و همینجوری باهم حرفای سکسی میزدیم (که الان اگه بگم طولانی میشه بعد) از چند دقیقه آروم شرتش رو کشیدم پایین و اونم گفت داری چیکار میکنی قرارمون بدون سکس بود منم همون موقع انگشتم رو کردم تو کسش که یه آهی کشید و منم گفتم دلت میاد کیر من نره تو این کس نازت بعد هی انگشتم رو میکردم تو و در آوردم که اونم دیگه کاملا حشری شد و گفت باشه ولی فقط همین یه بار منم سریع شرتش رو از پاش درآوردم و کیرم رو آروم کردم تو کسش که انصافا هم تنگ بود چون دوسال بود کسی نکرده بودش بعد آروم آروم شروع کردم به جلو عقب کردن و اونم هی آه میکشید با دستش بالای کسش رو میمالوند بعد پاهاش رو انداخت روی شونه های من و منم همینجور جلو عقب میکردم بعد از چند دقیقه داشت آبم میومد بهش گفتم داره آبم میاد کجا بریزم گفت بریز رو سینه هام منم کیرم رو در آوردم و آبم رو ریختم رو سینه هاش بعد دیگه شل شدم و افتادم روش و شروع کردیم به لب گرفتن بعد از چند دقیقه که دوباره کیرم راست شد گفت تو ارضا شدی ولی من هنوز ارضا نشدم باید منم ارضا کنی گفتم باشه بعد من خوابیدم روی تخت و اونم نشست جلوی من و کیرم رو کرد تو کسش و بالا و پایین میکرد بعدش من بلند شدم و گفتم برگرد میخوام بکنم تو کونت اونم گفت نه درد داره آخه دوساله از کون ندادم منم گفتم عیب نداره کیرم که بره بعدش عادت میکنی اونم هی نق میزد تا اینکه خودم برگردودمش و کیرم رو محکرم کردم تو کونش که یهو جیغ زد و با مشت کوبید روی پام و گفت کثافط آروم مگه داری جنده میکنی منم گفتم ببخشید ولی تقصیر خودته که نمیذاری بعد آروم آروم کیرم رو جلو عقب میکرم تا عضله های کونش شل بشن اونم فقط آخ و اوخ میکرد بعد بهش گفتم که بشین رو زانوهات و کونت رو بده سمت من اونم همین کارو کرد و منم میکردم تو کونش هم با دستم کسش رو میمالوندم اونم دیگه خیلی حشری شده بود گفت امیرجون خواهش میکنم بکن تو کسم دیگه طاقت ندارم…
 
 
منم برگردودمش و کیرم رو کردم تو کسش و تند تند میکردمش بعد دیگه کم کم داشت جیغ میزد و یهو حس کردم کسش داره تنگ میشه که کیرم رو کشیدم بیرون و آب از کسش میریخت بیرون و اونم هی آه و ناله میکردو بعدش شل شد ولی من دوباره حشری شده بودم و گفتم که دوباره میخوام ارضا بشم خواستم بکنم تو کونش که نذاشت و کیرم رو گرفت و دوباره شروع کرد به ساک زدن و هی با زبونش زیر کیرم رو لیس میزد و میکرد تو دهنش منم دوباره داشت آبم میومد و کیرم رو از تو دهنش در آوردم و گذاشتم لای سینه هاش و آبم اومد و ریخت روی صورتش و بعد دوباره شروع کردیم به لب گرفتن و بعد از چند دقیقه بلند شدیم و لباسامون رو پوشیدیم و من خواستم برم خونه. فرزانه گفت امیر جون از این به بعد هر موقع دلت واسه من تنگ شد میتونی بیای پیشتم الان یه ماه که موقعییتش پیش نمیاد که برم خونش ولی حتما دوباره میرم.
 
 
نوشته:‌ امیر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا