هم مادرو کردم هم دخترشو

سلام.

اسم من علي هستش . من ٣٥ سالمه و قضيه بر ميگرده به تابستان سال ٩٢ . من يه زن بيوه رو صيغه كرده بودم به اسم شهلا كه اونم ٣٥ سالش بود كه از شوهر معتادش جدا شده بود و به همراه دخترش نگار كه ١٦ سالش بود تنها زندگي ميكرد و من كم و بيش از نظر مالي بهشون ميرسيدم و نگار هم با قضيه من و مامانش كاملاً كنار اومده بودو منو خيلي دوست داشت از اندام و هيكل و نحوه سكس كردن با شهلا هرچي بگم كم گفتم . نگار هم مثل مادرش قد بلند و هيكلي بود يه بار كه اونجا بودم نگار ميخواست بره عروسي و داشت لباسهاش رو امتحان ميكرد كه با يه دامن خيلي كوتاه و يه ركابي اومد پيش من و مامانش كه اينها خوبن بپوشم واسه عروسي ؟ منم با ديدن اون هيكل و رانهاي تپل و كشيده و سفيد حسابي رفتم تو فكر نگار و همش در پي رابطه باهاش بودم . هروقت هم كه ميرفتم خونه شهلا من و اون تو يه اتاق نگارميخوابيديم و نگار تو هال ميخوابيد . خلاصه شهلا تيرماه سال ٩٢ زانوي پاشو عمل كرده بود و تازه از بيمارستان مرخصش كرده بودن كه به من پيام داد كه شب برم پيشش . شهر ماهم چون يه شهر كوچكه و همه بخاطر شغلم منو ميشناسن كمي رفت و آمدهام به خونه شهلا مشكل بود و اكثراً شب ساعت ١١ به بعد كه خلوت بود ميرفتم خونش .

 

اونشب طبق معمول ساعت يازده به پدر و مادرم گفتم ميرم خونه دوستام و شب نميام و رفتم خونه شهلا . كمي نشستيم و من و شهلا رفتيم توي اتاق بخوابيم ( البته قرار نبود سكس كنيم ولي خوب چون تابستون بود كنار هم لخت ميخوابيديم و حال ميكرديم . نگار هم از موقعي كه من رسيدم هي ميگفت كمرم درد ميكنه و شهلا با اون حالش گاهي كمي ماساژش ميداد خلاصه ما رفتيم تو اتاق و يه ساعتي بود كه داشتم با كون بزرگ و كوس شهلا عشق بازي ميكردم كه نگار مادرشو صدا زد و گفت مامان كمرم خيلي درد ميكنه . شهلا هم از من خواهش كرد كه برم و كمي ماساژش بدم چون خودش به سختي ميتونست حركت كنه ، منم شلوارك و ركابي رو تنم كردم و از خدا خواسته اومدم پيش نگار . ديدم نگار به شكم خوابيده و يه شلوارك مشكي كه تا زانوهاش بود تنشه با يه تاب منم كنارش نشستم و دستي به موهاش كشيدم برگشت خواست بلند بشه كه گفتم راحت باش ميخوام كمي كمرتو ماساژ بدم دستي به موهاش كشيدم و شروع كردم از روي تاپ كمرشو ماليدم كه ديدم وقتي به گودي كمرش رسيدم گفت اونجا بيشتر درد ميكنه منم كه كيرمو براي كون درشت و كشيده نگار شق كرده بودم اروم اروم گاهي دستمو بيشتر پايين مياوردم تا به كونش بخوره وااااي چه كوني بود وقتي ديدم چيزي نميگه تماسهاي دستمو با كونش بيشتر كردم و بعد ازيك ربع ديدم كه دارم فقط كونشو ميمالمو نگار چيزي نميگه . حالا نگار رو كه تا اون لحظه صورتش به سمت ديگه بود برگردوندمش به طرف خودم و لي ديدم چشماشو بسته تا منو نبينه كه بعداً خجالت بكشه منم كه ديدم مايله دستشو گرفتم و از روي شلوارك گذاشتم رو كيرم ديدم كه اروم داره كيرمو فشار ميده و خوشش اومده.

منم جرأت پيدا كردم و كمي شلواركمو كشيدم پايين و كير شق شده ١٧ سانتي ام رو دادم دستش كه ديدم داره با دستش همه كيرمو و خايه هامو لمس ميكنه تو همين حال شهلا گفت علي خودتو خسته نكن و بيا بخواب من و نگار هم خمار مونديم و رفتم و گرفتيم خوابيديم و صبح وقتي رفتم اداره نگار خواب بود . دوسه روز گذشت و من شديداً تو فكر كون نگار بودم كه حدوداي ساعت ٣ بعد از ظهر كه هوا خيلي گرم بود يكسره از اداره رفتم دم در خونه شهلا و بهش زنگ زدم تا درو باز كنه كه گفت با نگار تازه رسيدن بيمارستان براي ويزيت زانوش كه منم با ناراحتي گفتم پس ميرم خونه و شهلا كه منو خيلي دوست داشت گفت يه چرخي اون دورو بر بزن الان نگار رو ميفرستم بياد خونه من خودم با آژانس يه جوري بر ميگردم كه با اين حرفش انگار دنيارو بهم داد . بعد از ده دقيقه نگار اومد و رفتيم تو خونه . تا رسيديم نگار گفت علي آقا تا شما لباس راحتي بپوشي منم لباسامو عوض ميكنم و يه شربت خنك ميارم بخوريم . منم رفتم تو اتاق نگار لباسامو عوض كردم و ديدم هنوز رختخوابشو جمع نكرده نشستم و بهش گفتم شربتو بياره تو اتاق بخوريم

اومد و ديد كه من تو رختخوابش لم دادم كنارم نشست و باهم شربتو كه ميخورديم ديدم فقط داره به كيرم نگاه ميكنه كه نيم خيز شده بود و از زير شلوارك معلوم بود . دل رو زدم به دريا و گفتم نگار جان قضيه اون شب بين خودموم ميمونه ديگه ؟؟؟زودي گفت علي اقا منم ميخواستم همين سوال رو از شما بپرسم ؟؟؟ منم بهش اطمينان دادم كه هر كاري كه بين ما اتفاق بيفته تا ابد مثل يه راز بينمون ميمونه كه با شنيدن اين حرف خيلي راحت شد دستشو گرفتم و گفتم حالا بيا كمي دراز بكشيم تا مامانت بياد كه خيلي ريلكس با همون شلوارك و تاپ اون شبش كنارم دراز كشيد و من دستمو حلقه كردم دور گردنش و لبامو گذاشتم رو لباش كه ديدم باز چشماشو بسته و منم ديدم اينجوري راحتترم شروع كردم لباشو خوردم كه متوجه شدم خيلي ناشي هستش وو چيزي بلد نيست ولي هر كاري من ميكردم تكرار ميكرد كمي كه لباشو خوردم ازش جداشدم و به پشت خوابوندمش و شروع كردم به ماليدم سينه هاش كه سايز ٧٥ و سفت و مثل توپ بود ديدم داره نفساش تندتر و تندر ميشه تاپشو بالا دادم و خدااااي من چي ميديدم ؟ نوك خيلي كوچيك اون سينه هاشو ميخوردم و اون فقط با شدت زياد از بيني نفس شهوت آميز ميكشيد و حال ميكرد اومدم پايينتر و شكمشو ليس ميزدم و اون با دستاش به موهام چنگ ميزد و هرلحظه حشرش بيشتر ميشد…

كمي اومدم پايين تر دست بردم كه شلواركشو در بيارم ديدم خودش كونشو بالا داد كه راحتتر در بياد يه شورت سفيد كه توي سفيدي لمبراي كونش گم بود با يه اندام بي مو داشت ديوونم ميكرد از روي شورتش كوسشو بو كردم و اروم از گوشه شورتش يه بوس از كوسش برداشتم ولي نگار حرفي نميزد فقط داشت آآخ و اوووخ ميكرد و نفسهاي عميق و شهوتي ميكشيد حالا ديگه شورتشم دراوردم و چون نگران اومدن شهلا بودم كمي اون كوس ناز و سفيدشو ليس زدم و برش گردوندم رو شكم خوابوندمش واااي عجب كوني باورم نميشد يه كووون استثنائي كمي با زبونم سوراخ تنگ كونشو ليس زدم و و نشستم روي رانهاش كه حركت نكنه ازروي ميز ارايشش كه نزديكمون بود يه كرم اوردم و كمي ماليدم به سوراخ كونش و كمي هم زدم به سر كيرم زير كيرمو مماس گذاشتم روي خط كونش و اروم روش خوابيدم كه ديدم ازاينكه وزن منو رو خودش حس ميكنه خيلي حال ميكنه كمي اونجوري بوديم كه دوباره نشستم رو رانهاش و با يه دستم كمي كونشو باز كردم و با يه دستم سر كيرمو گذاشتم رو سوراخ كونش خيلي تنگ بود و مطمئن بودم كه اشكشو در مياره ولي اروم و خيلي حرفه اي ( چون كون مادرشو اونقدر كرده بودم كه كاملاً تو كون گايي حرفه اي بودم ) سرشو هل دادم تو كونش كه دهنشو محكم به بالش فشار داد و يه جيغ خفيف كشيد و كمي هم كونشو كشيد جلوتر كه نشد در بره چون روي پاهاش نشسته بودم كمي ديگه هم فشار دادم و اروم اروم در حالي كه حركت شونه هاش كه ناشي از گريه بود رو ميديدم تا ته گذاشتم تو كونش و اروم اروم شروع كردم به تلمبه زدن…

يه پنج دقيقه اي كه اونجوري تلمبه زدم ديدم راحت تر شده ودو باره داره حال ميكنه منم از ترس اومدن شهلا تلمبه هامو تندتر و تندتر كردم وبا فشار خالي كردم تو كونش و همونطوري كه كيرم تو كونش بود روش دراز كشيدم و بعد از لباش يه بوس گرفتم و پاشدم رفتم خودمو شستم برگشتم ديدم لباسهاي منو گذاشتو تو هال و در رو بسته كه خودشو تميز كنه من لباسامو پوشيدم كه ديدم از اتاق اومد بيرون و يه لبخندي بهم زدو رفت تو آشپزخونه و تا اومدن شهلا بيرون نيومد وقتي مادرش اومد پرسيد نگار چرا رنگت پريده كه گفت مامان از بوي بيمارستان و گرماي هواست و يه نگاه به من كرد و لبخندي زد …. از اونروز تا حالا وقت نكرديم كه سكس كنيم ولي هروقت خلوت ميشه لب و سينه اي ميگيريم و خودش گفت كه اونم مثل من منتظر فرصته كه دوباره بكنمش ….

نوشته:‌ علی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

7 دیدگاه دربارهٔ «هم مادرو کردم هم دخترشو»

    1. امیر رضا

      زن بیوه سمت تهرانپارس
      0936XXXXX094
      اینم ایمیل منه اگه این خانومه خواست از من شکایت کنه شاید بتونه پیدام کنه. آخه کونم می‌خاره [email protected]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا