سکس با زندایی نسرین

سلام به همه ی بروبچ شهوتناک
من محمدم 20سالمه این داستان رو که دارم براتون مینویسم کاملا واقعیه راستش خودمم دهنم وا مونده چون سکس با زنداییم رو اصلا باور نمیکردم.بریم سر اصل داستان…

 
من محمدم اهل شمال سه تا دایی دارم که اخرین داییم یه زن داره به اسم نسرین که این نسرین جون 30سالشه الان و یه پسردایی هم دارم..نسرین قدش حدودا 168و وزنشم حدودا 50کیلو خیلی خوشم میاد از هیکلش راستش از وقتی که این اومد تو فامیلمون و من خودمو شناختم عاشقش بودم خیلی دوستش داشتم اولیی بارها ک گوشی چینی اومده بود تو بازار من خریده بودم و بهش اس دادم و بعدا فهمید منم و خلاصه اس های سکسی و عاشقونه میدادیم خیلی جنبش بالا بود ولی هیجوقت حرمت ها بینمون شکسته نشد خلاصه ماجرا من خیلی باهاش خوب بودم و شوخی میکردیم و خانواده ما ازون مذهبی ها هم نیستن و زنداییم بهم دست میده و سرلخته جلوم و استین کوتاه و شلوار استریح خلاصه خیلی کفش بودم گذشت و گذشت تا سال 1395عید من 20سالم شده بود و تولد گرفتیم و داییم اینا از تهران اومده بودن شمال و خلاصه اینکه زنداییم و داییم بحث میکردن سر چیزای بیخودی زنداییم. اصرار داشت شهر ما بمونن و برن خرید ولی داییم اصرار به گردش داشت برا من خیلی سوال بود ک زنداییم بهترین بازار تهران کنارخونشونه چرا بازار شهر ما میره اونم هر روز تو ایام عید ک نیمه تعطیله

 

ی روز داییم رفت ماهی گیری من موندم خونه رنداییم صبح به بهونه خرید زد بیرون منم دنبالش با ماشین تعقیبش کردم و دیدم ای دل غافل زنداییم رفت تو یه خونه از همسایه ها سوال کردم فهمیدم خونه مجردیه و خونه یه ویلایی کلنگی بود خلاصه اینکه از دیوار پریدم تو خونه رفتم تو دیدم زنداییم لخت مادر زاد داره میده تنها فکری به زهنم زد این بود ازشون عکس و فیلم بگیرم خلاصه اینکه به روش نیاوردم ولی عذاب وجدان داشت منو میخورد بعد 10سال به داییم خیانت کنه خلاصه امسال عید رو سر قضیه گردش با داییم بحث کردن و رفتن تهران بعد یکماه داییم زنگ زد اره نسرین اصرار ک طلاق میخام من بو بردم هوایی شده تنها کاری ک کردم این بود آمار پسره رو یه هفته گرفتم یه روز جنده برد خونشون لو دادمس ک فهمیدم غیر از جنده بازی مواد و مشروبم داشته ک براش 3سال بریدن خلاصه معلوم بوده زنداییه فهمیده پسره ولش کرده با داییم صلح کردنو مهربون تر سدن باهم یه شب بهش گفتم. دایی خوابید بیا پی وی تلگرام کارت دارم اومد و همه چیو براش تعریف کردم با عکس و دلیل. بهم گفت چی میخای از جونم گفتم فکر کن اون جوون منم. از این به بعد باس با من باشی خلاصه قبول نمیکرد یه روز پاشدم رفتم تهران.

 

 

اخرای ماه رمضون بود رفتم تونه دایی طبق معمول داییم صبح سرکار بود تا غروب خلاصه رفتم خونه زنداییم و پسرداییم رفت باشگاه با زندایی کلی کلنجاد رفتم تا قبول کرد بره تو اتاق مثلا خوابه خلاصه منم رفتم تو اتاقش و تکونش دادم فهمیدم چراغ سبزه شروع کردم به لخت سدن خودم و اون اول تیشرت قرمز شو دراوردم زیرش یه سوتین ابری پوشیده بود به رنگ زرد. سوتینشو دادم پایین دوتا سینه 75افتاد بیرون دورهالم قهکه ای کم رنگ بود تا یدمش افتادبه جون سینه هاش اینقدر خوردم که کبود شده بود رفتم یراغ شلوارش که سیاه چسبون بود اونو کشیدم پایین وای ی شورت سفید با گل های بنفش بو کردم خیلی بوی خوبی داشت اروم از روی شورت لیس میزدمش و کناره هاشو بردم تو چاک وسط کوسش یکم ک مالیدم صدای زنداییم هم دراومد شورتشو که دراوردم آب کوسش یه چسبناکی بین شورت و کوسش ایجاد کرده بود کوسشو میخوردم که دیگ احساس کردم کونشو به سمت بالا میاره و پاهاشو جمع میکنه سرمو فشار میده ک یکدفعه ی چیزی مثل اب خورد به صورتم و زنداییم افتاد رو تخت کیرم. ک بلند شده بود رو بردم جلو دهنش اولش نمیخورد به زور دادمش که خیلی حرفه ای ساک میزد خلاصه کیرمو از دهنش دراوردم و اروم گذاشتم تو کوسش خیلی بهم حال داد دهنه واژن یا کوسش انگار کیرمو هورت میکشید تنگ شده بود و بسیار داغ بود حدودا 5دقیقه ک کمر زدم زنداییم لرزید و کوسش خیلی داغ شد احساس سوختگی کردم خیلی جذاب بود با حالت جهره زنداییم و فکر اینکه کی زیرم خوابیده آبم اومد و خالی کردم تو کوسش .

 

 

این بود که زنداییم دیگ روش به روم وا شد و خیلی قربون صدقم میرفت اون یه هفته ک تهران بودم هر روز بعداز ظهر ساعت 3میکردمش بعد یه هفته ک از تهران اومدم بهم پی ام داد من عاشقت شدم و از این حرفا بهش گفتم عشقتو ثابت کن و بیا شمال اونم به بهانه ی اینکه عید فطره اومد شمال داییم هم ی روز بیشتر مرخصی نداشت فقط تونست یه شب بیاد و برگرده زنداییم هم فرداش بهم گفت یه خونه مجردی جور کن عشقم که من کلید خونه رفیقم رو گرفتم ک دانشجو بود و برا تعطیلات رفت شهر خودشون و زنداییم هم به بهونه اینکه بره خونه عموش اینا رفت تو اون خونه و پسرشم انداخت خونه خالم که پسرش اندازه پسره داییمه تا تنها باشه و من این یه هفته ای از کنارش تکون نخوردم
م لخت لخت باهم تو خونه بودیم اصلا لباس نمیپوشیدیم روزی دوبار سکس میکردیم شب تا 3صبح بعدش میخابیدیم تا 4غروب ناهار میخوردیم دوباره 6سکس میکردیم و شام میخوردیم و ساعت 12تا سه صبح کارمون شده بود ناهار سکس شام سکس خواب لخت لخت هم بودیم و جالب تر اینکه اخر همین هفته دوباره میخام برم تهران دیگه زنداییم مال خودم شده…

 
خلاصه الان دو ماهه باهمیم و خیلی هم عاشق همیم
دوست دارم نسرین جون

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

5 دیدگاه دربارهٔ «سکس با زندایی نسرین»

  1. سلام يه خانم متاهل واسه دوستي عميق و پايدار زنگ بزنه يا پيام بده اگه بتونه رضايتم جلب كنه از نظر مالي هم واسش كم نميذارم09399648838

  2. ﺳﻼﻡ . ﺍﺯﻗﻢ ﻫﺴﺘﻢ. ماساژورﻭ ﮔﯿﺎﻩ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺮ ﻭﻣﺠﺮﺩﻡ . ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻟﺬﺕ ﻭﻋﻼﻗﻪ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪ ﻭﺭﻭﺭﺍﺳﺘﯽ . ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺤﺪﻭﺩﯾﺖ ﺳﻨﯽ ﻓﻘﻂ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻤﺴﺮ .

    [email protected]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا