زن برادرم خودش می خواست

سلام بر دوستان
 
من فرزاد هستم و سی هشت سال دارم میخوام براتون از ماجرایی براتون تعریف کنم که نمیدونم از کجا براتون شرح بدم من همسرم سر مسئله اعتیاد از من جدا شد و البته نتونست ادعاشو ثابت کنه چون من ترک کردم و خیلی چیزای دیگری هم بود که همسرم نسبت به همه اونا مشکوک بود مثل رابطه ای با دیگران و چون مثل خیلی از زنان سرد بود و فکر میکرد بهش خیانت کرده باشم اما من هرگز خیانت نکرده بودم بعداز جدایی من برگشتم پیش خانواده و تا مدتی تو خودم بودم و در اتاق خودم بیرون نمیامدم مگر برای غذا یا رفع حاجت و از همه دوری میکردم حتی دوستان و در این مدت بیشتر از همه همسر برادرم که تو آپارتمان ما بودند و از زمان جدایی من و همسرم همیشه خانه ای ما بودند و کمتر جای دیگری میرفتند همسر داداشم زنی خوش قد خوش هیکل بود که بادیدن اون مخصوصا وقتی بیشتر بدن خودشو در معرض تماشا میگذاشت و کمتر آدمی یا مردی با دیدن آنچه اون بتماشا میگذاشت میتونست تحمل کنه و من که تو فشار هم به نوعی قرار داشتم از اینکه اون میامد و بنوعی تو دید کامل و گاهی حتی درنزده داخل میشد و یکبار در حین تعویض شلوار وقتی با شورت بودم داخل اتاق شد و بعد از اینکه منو در حال تعویض شلوار دید ببخشید گفت و درب رو بست و منکه از خجالت داشتم آب میشدم سرعت در پوشیدن و بعد هم گفتم بیاد داخل و بعداز اومدن داخل روکرد بمن که تصمیم گرفته کامپیوتر رو یاد بگیره و منو به عنوان معلم انتخاب کرده و میدونه که بهش نه نخواهم گفت . روزهای بعد گاه و بیگاه میامد و من آنچه میتونستم رو بهش یاد میدادم …
 
 
تا مدتی گذشت که برادرم سر کارهای شرکت کارش سرش خیلی شلوغ و چون مدیر قسمتی هم تو کارش بود صبح زود میرفت و آخر شب میامد خسته و کوفته که یکبار خودمونی بمن گفت که مدت هاست که باهمسرش حتی نمیخوابه و هرکدوم جدا از هم میخوابن و حتی خواهر و برادر شدن اول فکر کردم اینطور بمن میگه چون من همسر ندارم بدونم که در زندگی همیشه سکس ارزش نداره و اما بعد از مدتی وقتی یکبار همسرش بابت موضوعی ناگهان بغضش گرفت و شروع بگریستن کرد من ناخودآگاه تو بغلم گرفتم که آرامش کنم و همینطور که گریه میکرد بدون هیچ نظری من بادستانم پشت و کمرشو میمالیدم و کم کم آرام شد و کمی از صورتم فاصله گرفت و نگاهش روی لب هایم افتاد که منم نگاهم روی لب ها افتاد و تا خواستم بخودم بیام دیر شد و اون از من جدا شد و گفت برم صورتمو بشورم و من هاج و واج موندم از طرفی خدا رو شکر میکردم و از طرفی باوجود کامل میخواستم مدتی گذشت هرکاری میکردم که از فکرش بیام بیرون نمیشد حالا این مدت هم کمتر میشد که ببینمش و بنوعی هرموقع میدیدمش یا بچه اش یا همسر کنارش بودند و من هم کم کم از سرم بازش کردم تا مدتی گذشت و من فراموش کردم و بعدها هم که تنها میدیدمش به چشم همسر برادرم نگاه میکردم تا به آخر سال و خرید های آن و سر نهار حرف از خرید از من شروع شد که همسر داداش گفت میخواد بامن بیاد و جایی رو میشناسه و من قبول کردم باهم به آن مغازه رفتیم و خرید کردم و بعد یک ادکلن فروشی رفتیم و من برای خودم به سلیقه ای اون ادکلنی خریدم و یکی هم زنانه گرفتم و باز سلیقه ای اون و کادو کرد و داخل پارکینگ خانه صدا زدم و نزدیک شد گفتم پیشاپیش سال نو مبارک و ادکلن رو دادم و جاخورد گفتم مال تو و اشک تو صورتش یک قطره از چشمانش روصورتش براه افتاد و یکبار دیگر تو بغلم اومد و گفتم عسل من دوست دارم با اینکه زن برادرم هستی ولی بعداز فلانی همسرم من تورو بهت علاقه پیدا کردم و ازش جدا شدم و شب چهارشنبه سوری خونمون پراز مهمون بود و یک آن وقتی همه تو کوچه جلوی درب خانه بودند من جیم زدم و برگشتم تو خانه و تو راهرو و طوری که کسی متوجه ام نشود رفتم سمت اپارتمان اونها…
 
 
درب نیمه باز بود و داخل شدم و درب رو بستم و یک آن از اتاق آمد بیرون و دیدمش که بدون کرست و شرت و مسیر اون سمت حمام بود جاخوردم اونم جاخورد و نتونستم چشمانم رو پایین بندازم و بدنش منو سمت خودش میکشید و به دوسه قدمیش رسیدم دستش جلوی کوسش گذاشته و بدنش میدرخشید طوری که نتونستم خودمو نگه دارم و کیرم شورتمو داشت پاره میکرد دستامو دور بدنش رو باسن و بدنش گذاشتم من آتیش بودمم و اون سرد و دستاشو دور گردنم انداخت و گفت منتظرت بودم جیگر و گفتم من اومدم و گفت لخت نمیشی گفتم چرا و لخت شدم و لب تو لب شدیم و گفت حموم نه و اون گفت پیراهن تنت کن دکمه هاتو نبند و شلوار پا کن ولی کمربند رو ببند و خودش هم لباس و شلوار خونه رو پا کرد رفتیم پشت بام و رو قسمت جلوی درب که قفل بود کیرمو تو بین دستش کمی مالید و قبل از اینکه کاری کنیم صدای بچه اش و بعد هم صدای شوهرش آمد و همین شد که ازهم جداشدیم و اون رفت تو خونه و بعداز رفتن اون ها من برگشتم و بعداز سال تحویل و تا سیزده بدر موقعیت رخ نداد تا آن روز دوبار یکبار در سیزدهبدر که من جرات نکردم و یکی هم وقتی رسیدیم و من خسته از روزی که گذشته بود و دوش گرفتم که هنوز حوله روتنم بود که مادر و بچه ها گفتن بیا حالش خراب شده و برادرم دچار تیک عصبی و اورژانس بردتش و بیمارستان بخش آی سی یو بستری کردند و کسی نمیتونست بمونه و همان موقع دیر هنگام پسرشو خونه ای مادرشینا گذاشتیم و بعد دیرهنگام بود آوردم خونشون که لباس هاشو عوض کنه باردوم بود که برادرم بیمارستان بستری شده بود و هربار هم دلیلش فشار عصبی بود اما آنشب فرق داشت گویی که به حال و نظر من اتفاقی رخ نداده بود…
 
 
زن داداش رفت حموم و از حمام آمد حوله رو برداشت و رفت تو اتاق بعد منو صدا کرد روی تخت خوابیده بود لخت بود من برق رو خاموش کردم لخت شدم ساعت نزدیک چهار بود پتو رو کنار کشیدم رفتم تو تخت و عسل چرخ زد رومن و لب تو لب شدیم و تا ساعتی بعد که هوا روشن و کلاغ ها صداشون بلند شده بود دوبار از جلو و سومین بار از عقب و جلو و حسابی سکس داشتیم و تلفن زنگ خورد کمی به شش بود برادرم با صدای گرفته ای گفت خطر رفع شد کی میایی من شب رو نخوابیدم و من گفتم باشه میام و گفت به زن داداش هم بگو نگران بوده تاصبح دعا میکرده و من نگاهی کردم به اون که هنوز داشت کیرمو بازی میکرد گفتم احتمالا بهش میگم گوشی رو قطع کردم گفتم میخوام اخری رو فقط از پشت بکنمت و رفتیم تو حموم کاری رو کردم که باید میکردم طوری کردم که باید میکردم طوری که … خودش میخواست ….
 
پایان
 
( کردنی رو باید کرد حتی اگر ناموست هم باشه وگرنه باید سر بزیر گرفت و گوش ها رو دروازه کرد چون زبان مردم را نمیتوان بست ) .
 
نوشته: فرزاد

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

10 دیدگاه دربارهٔ «زن برادرم خودش می خواست»

  1. اره واقعا کردنیو باید کرد منم حاضرم با هر کی میتونه ارضام کنه عشق و حال کنم حتی برادر شوهر, جووووون کوسم خیس شده

      1. شاهین جونم شماره تو بده باهم اشنابشیم بدجوری دلم سکس میخواد کوسم میخاره همش , هر روز خودارضایی میکنم . کوسم میخاره چیکار کنم پسرا… کیرتونو میخوام….

    1. ایول عسل بیا من یه حال اساسی بهت بدم تا کیف کنی ومعنی کردن رو بدونی

  2. عسل خانم سلام .این ایمیل منه تماس بگیر . شک نکن همه جوره راضیت میکنم .
    [email protected]
    تو ایمیل شماره میدم .عکسم هر چی خواستی برات تلگرام .لاین .تانگو میفرستم .
    فداااااااااااات.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا