سکس با بیوه ی لهستانی

سالها پیش من در یه بیمارستان مسئول تاسیسات بودم یه روز که برای تعمیر شیر آب آزمایشگاه رفته بودم دیدم یه زن نسبتا” مسن با قیافه اروپایی اونجا نشسته و منتظره که آزمایش بده من کار خودم رو انجام دادم و اون هم کارش تموم شد و با هم از آزمایشگاه اومدیم بیرون , زنه بهم گفت شما که کارت اینه می تونی بیایی خونه من برام شیر آشپزخونه ام رو تعمیر کنی؟ بهش گفتم مگه شوهرتون بلد نیست؟ با عشوه گفت شوهرم خیلی ساله که مرده من تنها زندگی می کنم , من گفتم باشه شماره تلفن و آدرست رو بده میام و اون هم داد , وقتی ساعت کاریم تموم شد و از بیمارستان اومدم بیرون بهش زنگ زدم و گفتم کی بیام؟ گفت همین الان بیا و من هم کیف ابزارم رو برداشتم و رفتم خونه اش نزدیک بود نیم ساعته رسیدم و زنگ زدم و اون هم در رو باز کرد …

 

اووووووووف با اون سن و سال خودشو چی ساخته بود شده بود عین ماه یه دامن تور کرده بود پاش که زیرش شورت هم نپوشیده بود با یه بلوز تنگ و قرمز که پستونهای خوشگلش از زیرش معلوم بودن و حسابی هم آرایش کرده بود و اصلا” شبیه اون زنی نبود که من توی بیمارستان دیده بودم . بهم گفت بفرمائید بشینید من براتون چای بیارم و منم نشستم و اون رفت برام چای آورد و وقتی مشغول چای خوردن بودم اومد نشست کنارم و شروع کرد به تعریف که آره من لهستانی هستم و خیلی سال پیش برای گردش اومدم ایران و با یه مرد ایرانی آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم شوهرم کارمند رسمی بود و برام شناسنامه ایرانی گرفت و چند سال بعد هم فوت کرد و من حقوقشو می گیرم الان هم شاید سی ساله ایرانم , بهش گفتم چند سالته ؟ گفت 65 سالمه تو چند سالته؟ من گفتم 34 سال زنه گفت بهت نمیاد و اینو خیلی با عشوه گفت که من کیرم راست شد و دستمو انداختم دور گردنش و بوسیدمش و اونم منو بوسید و دستشو مالوند به کیرم.

 

بلندش کردم از روی صندلی و بازم ازش لب گرفتم و اونم که کاملا حشری شده بود با ته جونش لب منو میک می زد , لباسها شو درآوردم هیکلش بد نبود مخصوصا پستونهاش خوش فرم بودن گفت بریم روی تخت , تختش یه نفره بود بهش گفتم مگه کسی نیست که بکندت؟ یه آهی کشید و گفت نه الان پونزده ساله کوس نداده ام , انگار که بخودش شاشیده باشه ازش آب می ریخت بردمش روی تخت و خودمم لباسهامو در آوردم و خوابیدم روش , از بس هیکلش درشت بود لزومی نبود وزنمو کنترل کنم خودمو پهن کردم روش و کیرمو کردم توی کوسش , کوسش کمی برام گشاد بود ولی بد هم نبود چنون سفت تلمبه می زدم که تو عمرم نزده بودم چون با هر زنی که خوابیده بودم طاقت نمیاورد که بخوام اونطوری بهش فشار بیارم ولی این زنه که اسمش هم النورا بود می گفت بزن بزن و من هم براش می کوبیدم , یکدفعه ارضا شد و سفت بغلم کرد جوری که نفسم بند رفت چه زوری داشت و منم آبم اومد و قد یه سطل ریختم توی کوسش و بعد هر دو از حال رفتیم . بهتون بگم نزدیک دهسال می رفتم پیشش و مرده . کوس مفتی می کردم خیلی هم از خیلی زنهای جوون بیشتر حال می داد تا یه روز که رفتم در خونه اش همسایه اش گفت دیروز سکته کرده و مرده .

 

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا