عاشق مردونگیاشم

سلام دوستان…داستانی که الان میخوام واستون بنویسم بر میگرده به دو ماه پیش…
اسم من شیداس- 22سالمه، قدم170،وزنم75، پوستم گندمیه هیکلمم پره ولی چاق نیستم…اگه بخوام از خصوصیات ظاهریمم بگم: چشمای درشت و قهوه ای و موهای خرمایی…بریم سراغ داستان!!!
اوایل محرم سال 90 بود که با ی پسری اشنا شدم به اسم مهران خیلی دنبالم بود و بهم گیر میداد البته باید بگم که منم خوشم میومد باهاش رابطه داشته باشم خلاصه ما باهم دیگه ی رابطه عاشقانه شروع کردیم البته منظورم از عاشقانه سکس نیس اون روزا تنها چیزی ک بین ما نبود سکس…ولی بعد ها ب اونم رسیدیم…خلاصه ممن و مهران هرروز با هم صمیمی تر میشدیم و حرفامون راحت تر میشد و بیشتر همو میدیدم و و بهتره بگم روز به روز بیشتر عاشق هم میشدیم…بذارین کمی از مهران بگم:پسری بسیااااااااااااااار مهربون و با احساس خوش اخلاق از اونایی که نمیگه بالا چشمت ابرو اه قدش184-هیکلیه با پوست سبزه و چشم و ابرو مشکی…

 
راستش من خیلی ب سکس فکر میکردم و واسم اهمیت داشت ولی توانایی اینو نداشتم که ب مهران بگم همچین حسی دارم چون با شناختی که از مهران داشتم تو این چند سال میدونستم اگه اسم سکسو بیارم کلی عصبی میشه و میگه هر چیزی جای خودشو داره و من تورو واسه لاس زدن نمیخوام…واسه همین این فکرا مثه خوره افتاده بود به جونم…سالای اول ک باهم بودیم اصلا کوچیک ترین حرفی بینمون زده نمیشد حتی بوس!! ولی بعدها ک حدودا دو سال از رابطمون گذشت دیدم مهران داره کمی یخش تازه تازه وا میشه و یواش یواش از بوسیدم لب و گردن و لب گرفتن با چنگ و زبون خوردن و با موها نوازش کردن و…حرف میزد و همیشه میگفت موهاتو بلد بذار من موی بلد دوسدارم و فهمیدم ک موی بلند تحریکش میکنه…دروغ چرا از این موضوع خوشحال شدم که بالاخره حرفشو زد…البته همه اینایی که گفتم درحد حرف پشت تلفن بود که مهران میزد نه عملی ولی بازم واسه قدم اول خوب بود…تا یه روز مهران توخونه تنها شد و ب من زنگ زد که من یه هفته تنهام میای پیشم؟منم از خدا خواسته گفتم چرا که عشقم الان راه میوفتم.
البته لازم ب ذکره ک منو مهران قصد ازدواج باهمو داریم و تقریبا خونواده اون با اصلاعن…

 
خلاصه من کلی بخودم رسیدم و ارایش کردم همونجوری که اون دوسداره(لایت و کمرنگ) یه لباس سکسی پوشیدم وراه افتادم. وقتی رسیدم دم خونه در باز بود رفتم تو ولی کسیو ندیم وقتی پیچیدم سمت چپ که برم تو پذیرایی دیدم یهو مهران با یه کیک پرید جلوم…بعللللللللللللللللله امروز تولدم بود خودم خبر نداشتم و اقا واسم تدارک دیده بو قربونش برم…منم کلی ذوق کردم و پریدم بغلش و کلی ازش تشکر کردم و اونم میگفت خانوممی دیگه من واست جشن نگیرم کی بگیره زندگی! بعدش اومد کنار گوشم و اروم بهم گفت عشقم چه ناز شدی بعد ی بوس کوچولو ب گوشم زد و منم فهمیدم امروز قراره واسه بار اول اتفاقای خوبی بیوفته و هوررررررری دلم ریخت…خلاصه بعد از کلی رقصیدن و کیک خوردن رفتیم نشستیم رو مبل..یهو مهران منو کشید طرف خودش طوری که سرم کاملا ب سرش چسبیده بود و من گفتم چته تو؟اروم
گفت:دردت اومد؟ببخش عمرم
گفتم: نه…ترسیدم
گفت:ای قربون قلب کوچولوش برم
داشت همینطوری با موهام بازی میکرد که دیدم نفساش داره تندتر میشه منم فهمیدم داره حشرش میزنه بالا که منم دستمو گذاشتم رو ران پاش و اروم تکون میدادم تا حشرشو بیشتر کنم که دیدم موهامو با خشونت بیشتری داره نوازش میکنه که یهو بهم گفت شیدا؟
منم برگشتم نیگاش کردم و گفتم جون دلم؟

 
همینطوری چشماشو ب چشمام دوخت و گفت خیلی دوسدارم…تا خواستم بگم منم دوسدارم یهو دستشو برم کنار صورتمو لبشو گذاشت رو لبام و شروع ب بوسیدن کرد. من تو شوک بودم چند لحظه که چی شد ولی بعدش منم همیاریش میکردم و میبوسیدمش..زبونشو میفرستاد تو دهنم و منم واسش میخوردم ودستم و گذاشته بودم رو سینه هاش و اونم با گردنم بازی میکرد و یهو اومد سمت گردنم و شیروع ب لیسیدن کرد…همینطوری بدنش داغ تر میشد و نفساش تند تر.
بعد اروم دستشو گذاشت رو سینه هام منم اول جا خوردم و ی کوچولو رفت عقب و مهران ک دید رفتم عقب بازومو گرفت و دم گوشم گفت اروووم همه کسم اروم…منم با شنیدن صداش اروم شدم و رفتم جلو و دستشو گذاشت بوسینه هام و اروم نوازش میکرد و منم حشری تر میشدم کم کم داشت نوازش رو سینه هام و بوسه هاش خشن تر میشد که یهو بغلم کرد و منو چسبوند ب خودش وموهامو بو میکرد و دستشو از پشت برد زیر لباسم و کمرمو میمالید.که درگوشم گفت تو مال کی هستی شیدا؟
منم گفتم مهران. میگفت وجود مهرانی؟زندگی مهرانی؟همه چیز مهرانی؟خانوم مهرانی؟ منم باصدای شهوانی میگفتم اره عمرم که بهم گفت قربون صدای شهوتیت برم و خودشو ازم جدا کرد ولی دستشو از لباسم نه و لباسمو گرفت و از تنم دراورد.من خجالت کشیدم تا اومدم دستمو بذارم رو سوتینم اومد و شروع کرد بین سینه هامو خوردن و میگفت جوووووووون واسه خانومم..میگفت عشقم میدونستی امروز چه خبره ک ایند خودتو سکسی کردی؟ چه سوتین خوشگلی عمرم، تنت بوی گل عشق میده جوووون..منم همش داشتم با ناز و عشوه اه و ناله میکردم که میگفت فدای این ناله هات بشم زندگی..ک دستشو برد پشتم و سوتینمو باز کرد و یه جووووون طولانی و پر از شهوت گفت و شروع کرد بخوردن سینه هام. نوک یکی از سینه هامو میمکید و گاز گازی میکرد و با اون یکی دستش اون یکی سینمو میمالید و منم جیغای کوتاه میکشیدم که یهو نوک سینمو گاز محکمی گرفت و جیغ بلندی کشیدم و یهو گفت غلط کردم عزیزم ببخشی، اخ بمیرم دردت اومد؟اووووف دردت ب زندگیم ببخشی منم گفتم همه کسم اروم تر مهرانم…اومد سمت شکمم و دونافمو لیس میزد و دستشو اورد سمت شلوارمو اروم کشید پایین و منم قلبم داشت وایمیستاد و لبمو گاز میگرفتم..شلوارمو داد پایین و شروع کرد نیگاه کردن و نرازش پام و رونام و همشو بوسه های کوچیک میزد و همینطوری ک داشت رونمو زبون میزد دستشو برد طرف شورتم و بهم گفت خانومم اجازه هس؟ منم جون دیگه حشرم زده بود بالا و دیگه طاغت نداشتم سرمو ب نشونه رضایت تکون دادم ک اون گفت ای قربونش بشمممممممم و شورتمو کشیدپایین و همینجوری میخکوب شد و گفت شیداااااااااااااا؟
-جانم؟؟؟؟
– چ خوشگله.!!!!کی تمیزش کردی؟
– صبح
– میدونستی میخوام بکنمت؟ راستشو بگیاااااااااا؟
– ن بجون تو عشقم
– فدات شمممممم
یهوپاهامو داد بالا و شروع کرد بخوردن. من اولین بار بود همچین حسی داشتم و خیلی لذت میبردم و همش اه و ناله میکردم و اونم با صدا داشت کسمو میخورد و اومد روم خوابید و سینه هامو فشار دادو گفت قربونت برم واسم اه و ناله کن با صدای بلند خیلی صداتو دوسدارم منم ی خنده کوچولو زدم و بلند شد و لباساشو دراورد وتا چشمم خورد ب کیرش کپ کردم. کیرش خیلی بزرگ بود و باصدای شهوتی و چشمای خمار گفتم واییییییییییییی…گفت چیشد خانومم؟
– چ بزرگه
– واسه خانوم خوشگلمه…واسه اون کس نازشته و اومد پیشم و گفت میخوری؟ گفتم نه خوشم نمیاد

 
گفت الهی فدات شم ببخش عزیزم..ولی واسه این که ناراحتش نکنم گفتم بیا جلو وکمی کیرشو کردم تو دهنم و ساک زدم و میبوسیدم و چن دقیقه ای واسش زدم ک گفت بسه وقتی نیگاش کردم دیدم چشماش خمار شده همه کسم و یهو منو خوابوند رو مبل و گفت میخوام زن من بشی الان میشی؟؟؟؟؟
– الااااااااااان؟؟؟؟؟؟؟
– اره خانومم دیگه طاقت ندارم میخوام پردتو ب من بدی
– بذار واسه وقتی ک عروسی کردیم
– بذار الان باشه جون من؟؟؟چ فرقی داره. تو اول اخرش مال خودمی هم خودت هم ممه هات هم کست هم کونت و همممممممممممم پردت…
– باشه فقط جون من ارووم خیلی درد داره
– ب روی چشم همه وجودم عشقم
کیرشو اورد دم کسم و ی تف زد و کمی مالوندش ب کسم تا تر بشه وجاشو میزون کرد و خوابید روم ولبشو رو لبام قفل کرد ویهو فشار داد ک یه جیغغغغغغغغغغغ بلندی کشیدم و اشک از چشمام اومد و حس کردم دارم میمیرم…اخخخخخ جر خوردم همش داشتم جیغ میکشیدمو سرمو تکون میدادم ولی لبشو لز لبام جدا نمیکرد و با دستش سرمو گرفته بود و تند تند نفس میکشید و یهو لبشو جدا کرد و دید من دارم اه ئ ناله میکنم و گریه بهم گفت ارووووم عزیزم الان خوب میشه ارووووووووووم نفس تموم شد هیششششششش زندگی تموم شد تمو شد و من فتم اخخخخخخخ مهران گفتم اروم اه هههههههه ایییییییی خیلی نامردی همینطوری گریه میکردم و میگفتم اهههههه اییییییییی اونم میگفت تمومه نفسم تمومه عشقم هیشششششششش دیگه خانوم خودم شدی زندگی من شدی زنم شدی…و اروم شروع کرد تلمبه زدم و منم دردم کمتر شده بود و اه وناله هام سرشار از لذت شده بود.مهران ک دید دارم لذت میبرم بهم گفت عزیزممممم؟ منم باصدای اروم گفتم:هوووومممم؟؟؟گفت ای جونمممممممم خوشت میاد؟اره زندگی؟بگو ک دوسدارس

 
– اره دوسدارم مهرانم
– چیو دوسداری؟
– همونو..
– اسمشو بگو نفسم..خجالت نکش
– کیرتو کیرتو دوسدارم اههههههه
– جووووووووووووونمممممممممم
وقتی اینو شنید تلبه هاشو تند تر کرد و همش فربون صدقه کسم میرفت و میگفت فدای این کس نرم و اتشیت بشم فدای این لطافت و خوشگلیش بشم اوووووووووف چ نازه..
عاشق همین مردونگیش بودم ک در حین سکس مثه دخترا ا و ناله نمیکرد فقط یکی دوباری یه ناله های مردونه و خوشگل میکرد…
بهم گفت شیدایی داره میادا؟؟؟گفتم چی؟ زد زیر خنده و گفت دیونه ابم داره میاد
منم خندیدم و گفتم ها درش بیار…درش اورد و ریختش رو شکمم و بیحال افتاد روم…چن دقیقه ای همینطوری بودیم و ک رفت دستمال اورد و شیکممو پاک کرد و ازم ی لب جانانه گرفت و گفت دوسدارم شیدای من…منم با عشوه گفتم سیروووان؟ی چیز بگم؟؟؟؟
– بگو نفس من
– اصلا فک نمیکردم باهام الان سکس کنی…
– منم میدونستم درموردم همچین فکری میکنی ولی واقغیتش اینه که من میشه تو خیالم باهات سکس میکردم و همش تو کفت بود و با عرض معذرت باید بگم چند باری با عکستم جلق زدم منم سبیلشو گرفتم و ای ای شیطون بی ادب بعد با هم خندیدیم بعد یهو نگاش رفت رو لبام که فهمیدم لب میخواد این بار من رفتم جلو و بوسیدمش…ی بوس حسابی
بعد باهم رفتیم حموم و تو حموم کمی شیطنت کردیم ولی چون من حالم خیلی خوب نبود نمیتونستم خوب راه برم اون بغلم میکرد و اون منو میشست…حموممون تمو شد و اومدیم بیرون

 
بین پاهام خیلی درد داشت و نمیتونستم راه برم و خونریزیم دوباره شروع شد که مهران منو با حوله گذاشت رو تخت و خودش لباس پوشید رفت بیرون و بهم گفت تا برگردم تکون نمیخوری از اینجا همینطوری دراز میکشی تا برم نوار بهداشتی بخرمو بیام نفسم منم گفت چشم و اومد پتو کشید روم و ی بوش از بام گرفت و رفت…
ده دقه بعد اومد تو و گفت خانومم چیطورهههه؟
گفتم با تو خوبم
ی شورت اورد و نوار بهداشتی واسم گذاشت و کنارم دراز کشید
تا نیم ساعت همینطوری باهم حرف زدیم بعد من اماده شدم و رفتم سمت خونمون…
اصلا باورم نمیشد مهران قراره منو بکنه اصلااااااااا….خیلی عاشقشم امید وارم بهش برسم..
دوستان لطفا واسه رسیدنمون بهم دعا کنید…

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «عاشق مردونگیاشم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا