دلم برات تنگ شده امیر

سلام به همتون
این داستان زندگیه منه. اول معرفی: اسمم مهتابه 20 سالمه قدم 170 و وزنمم 66 هستش.راستش نمیخواستم داستانمو بنویسم ولی توی ذهنم مونده بود و روی دلم سنگینی میکرد پس اومد ک براتون داستان عاشق بودنم رو بگم.هیچ دختری عشق اولش یادش نمیره حتی اگه 100 سال هم بگذره هیج وقت فراموشش نمیکنه و این داستان هم راجب عشق اول و آخر من هستش. این قضیه مربوط به سال پیشه…

***
اسمش امیر بود. توی خیابون دیدمش. با یک نگاه دلمو برد. بخدا من ندید بدید نیستم ولی خب اون خاص بود برام. یه پسر خوش چهره و بلند قد هیکلشم معمولی بود…تعریف از خودم نباشه منم بد نیست چهره و بدنم اونروز هم که دیدمش آرایش کرده بودم و بهترم شده بودم. وقتی دید دارم بهش نگاه میکنم بهم اشاره کرد که برم دنبالش خب منم قطعا رفتم. یکم حرف زد و باهام شوخی کرد آخر هم گوشیمو گرفت و باهاش به موبایل خودش زنگ زد. چند روز بعد بهم زنگ زد و حرفای معمولی میزدیم. چند وقتی به همین شکل گذشت و حرفامون قشنگ تر شد. بهم میگفت عشقم و خوشگل خانم و از این حرفا. خلاصه کم کم حس کردم بهش وابسته شدم. بعد از چند وقت جوری شده بود که اگه یه روز باهاش حرف نمیزدم میمردم. انگار واقعا عاشقش شده بودم..چند باری هم با هم بیردن رفته بودیم..جاهای قشنگ اصفهان میبرد میگردوندم..خیلی خوش بهم میگذشت باهاش..وضع مالیش خوب بود..اصفهان دانشجو بود و خب اون 23 سالش بود و من 19..باهام مث دختر بچه ها رفتار میکرد و خب منم خودمو لوس میکردم براش…کم کم میدونستم دارهموقتش میرسه که بهم پیشنهاد سکس بده. منم رد نمیکردم چون همه ی دخترا واقعا دلشون این رابطه رو با کسی که دوسش دارن میخوان. بالاخره وقتش رسید. عصر 10 اسفند بود که بهم گفت آماده شم میاد دنبالم بریم خونش…

 

گفتم که وضع مالیش خوب بود و هم ماشین داشت هم خونه ی مستقل. میدونستم قراره اتفاقی بیوفته پس منم خودمو خوشگل کردم. یه آرایش دخترونه ی ناز کردم و لاک مشکی با یک ست شرت و سوتین توری مشکی که سینه ها و باسنم رو نمایش بده. سینه هام 75 هستند و سر بالا که بدون سوتینم صاف هستن ولی خب اون رنگ مشکی دوست داشت منم به خاطر اون ست کردم روشم یه تاپ قرمز جیگری و یه ساپورت مشکی خوشگل پوشیدم و مانتوی جیگری رو هگ تنم کردم با کفش پاشنه بلند مشکی که حسابی دلشو ببرم. با ماشین اومده بود سر کوچمون منم سوار شدم و راه افتادیم اصلا نگاهم نمیکرد تو دنیای خودش بود. یهو ازش پرسیدم : امیر چطوری شدم؟؟ یه نگاهی بهم کرد که چشماش برق زد و گفت : مثل هلو شدی دختر کوچولو…امشب میخورمت
قند تو دلم آب شد گفتم : پرو نشو.. ولی از خدام بود همونجا لختم کنه…نیم ساعت بعد تو خونه بودیم
تو بغلش لم داده بودم و آب پرتغالی که برام آورده بود میخوردم دستشو کرده بود توی موهام و با موهام بازی میکرد یهو دیدم دردم اومد و یه جیغ زدم… صدای خنده ی امیرم بلند شد
نامرد دوتا دسته موهامو بهم گره زده بود

 
بلند شدم دنبالش کردم و اونم فرار کرد توی اتاقش. توی اتاق گیرش انداختم و راه فرار نداشت واسه همین خندید و گفت ببخشید بعدم افتاد رو تختش رفتم تو بغلش نمیدونم چه حسی بود که یک دفعه اومد سراغم و لباشو بوس کردم اونم نامردی نکردو لبامو گرفت تو لباش و ادامه داد وااااااییییییی زبونشو میکرد تو دهنمو میچرخوندش و از لبم گاز های خیلی ریز میگرفت
شروع کرد گردنمو خوردن و گوشامم میرفت سمتشون و مک میزد خیلی سعی کردم صدام در نیاد ولی به اه و اوه افتادم وااای خیلی خوب بود شروع کرد سینه هامو از روی تاپ جیگریم مالیدم قشنگ کیرشو که مثل سنگ شده بود حس میکردم تاپمو در آورد و سینه هامو از روی سوتین میمالید و لیس میزد یهو سوتینمو کند و سینه هام افتادن بیرون یه کم نگاهشون کرد و شروع کرد لای سینه هامو لیس زدن و بوس های ریز کردن
خوب که لای سینه هامو لیس زد رفت سراغ سینه هام خیلی اه اه میکردم و اونم میگفت جووووون دختر کوچولو خوشت اومده ها …. یه سینه هام تو دهنش بود و این یکی رو با دستش میمالید. بدنم داغ کرده بود و اون داشت به کارش ادامه میداد کم کم از شیکمم بوس های ریز کرد و رسید به ساپورتم خودم کمکش کردم و ساپورت رو با شورت درآوردم تازه اپیلاسیون رفته بودم واسه همین مویی نبود و اونم چشماش برق زد شروع کرد مالیدن کسم که که کم کم داد میزدم بخورش…امیر بخورش…عشششقم….

 

اونم شروع کرد به خوردن زبونشو میکشید از بالا تا پایین کسم و چوچولمو گاز های ریز میگرفت و منم ناله میکردم واایی شروع کردم به لرزیدن ارضا شدم ولی اون دست بردار نبود و دوباره کسمو میخورد و میمالید منم دوباره سر حال اومدم و داشتم حال میکردم بهش گفتم بسه و بلند شدم شلوارو شورتشو درآوردم و شروع کردم واسش ساک زدن..کیرش خوب بود منم تا تونستم خوردم براش از بالا تا پایین لیس میزدم و سرشو میکردم توی دهنم و میک میزدم اونم فقط حال میکرد و چشماشو بسته بود رفتم سمت بیضه هاش و دونه دونه میلیسیدمشون خوب که براش ساک زدم بلندم کرد و کیرشو گذاشت دم کسم گفت اجازه هست؟؟ با تکون دادن سرم رضایتمو بهش نشون دادم اونم کم کم کردش تو تا اینه یه سوزش کمی زیر شکمم حس کردم و یه جیغ بنفش زدم اونم سریع کیرشو در اورد و خون هاشو پاک کرد بعد رفت برام آبقند آورد و وقتی سرحال اومدم کسمو که خونی بود پاک کرد و دوباره کیرشو مالید دم سوراخ کسم منم دوباره شهوتی شدم و یهو خودم کونمو دادم عقب تا کیرش کامل بره تو کسسم یه کم میسوخت ولی لذتش به همه چی غلبه میکرد
وااای امیییر بکوب تورو خدا منو بکن
آاااااه چه کس تنگی داری عشقم
همش مال توعه کس تنگمو بکن آهههه وایییی بزن
خیلی خوب شده بود دیگه فقط لذت بود بعد از 20 دقیقه کم کم داشتم دوباره ارگاسم میشدم و اونم از سفت شدن کیرش فهمیدم نزدیکه آبش بیاد

 
تقه هاشو محکم تر کرد و منم با ی جیغ ارضا شدم اونم کیرشو درآورد و آبشو خالی کرد روی کونم و کمرم
افتاد بغلم و بوسم کرد خیلی قربون صدقم رفت
شما مردا باید یاد بگیرید یه زن بعد از سکس نیاز به محبت داره و توجه منم بلند شدم رفتم حموم و خودمو تمیز کردم بعدم اون اومد و یک ساعت بعد منو برد خونمون راضی بودم که مردمو زده حقش بود ..عاشقش بودم و باید کاملا مال اون میشدم تا چند ماه بعد هم با هم رابطه داشتیم ولی دیگه نشد سکس داشته باشیم الانم رفته خارج تا درس بخونه
دلم برات تنگ شده امیر
دوست دارم

 
مهتاب تو