اگر یار یار نیست رها کردنش عار نیست

سلام.

من اسمم نیلوفراست حقوق خوندم ووکیل هستم. 30 ساله ام .موهای بلوند واندام فوق العاده باربی وسکسی دارم .سابقاً پسری رابنام حسین دوست داشتم که بهم خیانت کردودرپایان به دلایل اینکه توخانوادت ازلحاظ مالی ازما پایین تراست وغیره ولم کرد.روحاً آسیب زیادی دیدم تا اینکه خودمم مثل اون وکالت قبول شدم وتصمیم گرفتم تا باکارکردن توشغل وکالت پولداربشم اما همیشه نبود یکی توزندگیم روحس می کردم یکی که بشه بهش اعتمادکرد وآبروی من وخانوادم حفظ بشه .خلاصه بعدیک مدت به آرزوم رسیدم ویک روز که تواداره مالیات غرب تهران رفته بودم واسه تشکیل پرونده مالیاتی ،با یک پسرچشم سبز وزیبا رو وخوش استیل وفوق العاده جنتلمن آشناشدم اولش دیدم با یکی ازدوستاش اومده تا تشکیل پرونده یااظهارنامه مالیاتی بده روم نشد برم جلوبهونه ای نداشتم وقتی دیدم وکیل است وواسه تشکیل پرونده اومده خوشحال شدم وبی اختیاررفتم جلو وگفتم شما وکیل هستین؟ گفت آره وسپس ازش کارت ویزیت گرفتم و کلی واسش نازوعشوه اومدم تاخودموتودلش جاکنم وبهش گفتم باهم همکاری کنیم وغیره .روز وشب به بهونه های مختلف بهش پیام می دادم وتماس می گرفتم راستش زیادتحویلم نمی گرفت ،سابقاً ازهمسرش که فائزه …بودجداشده بودوافسرده بود

 

البته این باعث خوشحالی من بود که مجرده.به هرحال به بهانه های مختلف به دفترش رفت وامدکردم که بهم پرونده دادوسپس روز موعود فرارسید.یک روز جمعه باهاش تودفترش قرارگذاشتم تاپرونده هارا تعیین تکلیف کنم ولوایحش روبنویسم .مادونفرتنها بودیم هرچی من توفکرهای منحرف بودم اون توجه نمی کرد تااینکه من بحث روکشوندم که تابه حال چندتادوست دخترداشتی و…اونم گفت تودانشگاه یکی بود وبعدش کسی نبود بعدش نهارآورد برامون پیک موتوری وباز من به هدفم نرسیدم خلاصه بعدنهار بهش گفتم میشه صندلی روبگذارم ونزدیکت بشینم اونم گفت باشه وسپس گفتم میخام یک وکیل مثل خودت بشم ومیشه بهم یادبدی لایحه نوشتن و…را که اون شروع کردبه دادن توضیح و…خلاصه دیدم نه بابا اصلاً توجهی نمیکنه و… یک دفعه همینطور که کنارش نشسته بودم خوابم گرفت و دیدم اون امد منوبلند کنه وبخابونه روی کاناپه که دلم رو زدم به دریا وبوسش کردم ویک دفعه اونم گفت بیداری؟گفتم اره.

 

گفت میشینی روی پام؟ من خشکم زد چراکه خودم له له چنین لحظه ای را میکشیدم غافل ازاینکه محمدنیز ازمن خوششش اومده وتوفکری مشلبه فکرمن است.نشستم روی پاش .بوسم کرداز لپم وسپس پیشونیم ویواش یواش با دستش نوازشم کردخاستم یکجوررایی مخالفت کنم ظاهری که فکرنکنه من دختربدی ام ولی دیگه از شدت حشر زیادطاقت نداشتم و چسبیدم بهش ولب تولب شدیم وگردنم وصورتم رودراختیارش قراردادم وبادستم زیپ شلوارش روبازکردم اروم که نفهمه چراکه نمیخاستم حجب وحیام مورد شک وتردیدش قراربگیره.خودش فهمید وبازش کرد وای وقتی کلفتی کیرش رو ازروی شرتش دیدم تودلم گفتم خدایا ممنون که منوبه آرزوم رسوندی .یک پسر خوش تیپ ترازحسین وباجایگاه تر وجنتلمن بهم معرفی کردی .خلاصه بگم کیرش رو دراوردم و بی اختیار جلوی محمدزانوزدم وباکیرش بازی می کردم ونوازش می دادمش که محمد بهم گفت میخوریش؟

 

خودم میخاستم قبل اینکه بگه بکنم کیرش رو تودهانم اما خجالت می کشیدم چراکه نمیخاستم فکرکنه جنده ام و…ولی بارفتارم وبازی کردن باکیرش ومالوندن بیضه هاش عملاً تحریکش کردم که بگه اینو. با کمی تامل ودرنگ وناز گفتم باشه و کیرش رو کردم تودهانم .کلاهک کیرش خیلی کلفت بود و بعدازاینکه چندبار تودهانم کردم بسختی تودهانم کیرش جا میشد اولش مزه بدی داشت اخه اولین بارم بود ومحمدمیگفت دندون نگیر و…خلاصه محمداعصابش خردشدویک فیلم سکسی از گوشیش راجع ساک زدن نشونم دادومن درهمون حین حیا رو غورت دادم وشروع کردم به ساک زدن . بیضه هاش و نوک کیرش رو لیسیدم . محمددراین اثنا لباسهای منودراورد ویک دفعه گفت وای خدای من چه بدن سفیدی داری همونی است که من ارزوش رو دارم وچقدر تمیزی وناز. من شب قبلش که با محمدقرارداشتم بعشقش توحموم پشمای کسم رو زده بودم واحتمال سکس رو می دادم باهاش.محمد گفت چه بدن بلوندوسفیدی داری و یواش یواش کسم رو مالوند من هم که کسم داغ شده بود وهربارکه دست محمد بهش میخورد یک حالت خاص وتوصیف نشدنی بهم دست می داد تو همون حین به محمدگفتم دوستت دارم ومیخام تااخرعمرباهات باشم و…محمد من باکره ام مواظب باش.

 

محمد گفت باشه خودت هرطورمیگی حال کنیم من برگشتم وروبه دیوارایستادم وکیرمحمد رو گذاشتم لای پام وبهش گفتم عقب وجلوکن.اونم ظفلک همین کارو کرد.وای خدا هنوزم وقتی اون کیر کلفت وبزرگ وداغ محمد رو روی کسم توذهنم مروروتداعی می کنم بیهوش میشم . خیلی داغ بود مخصوصا اینکه نوک سینه هام و زیرگردنم رو محمدمیخورد وبا انگشتش سوراخ کونمم دستمالی می کرد .محمدگفت اینطوری من حال نمی کنم یک نگاه توچشماش کردم دلم نیومد دلش رابشکنم اخه خیلی دوستش داشتم. گفتم چه کارکنم؟ گفت بزار بکنم توکونت.گفتم باشه ولی اجازه بده برم دستشویی.اونم گفت باشه.نمیخاستم محمد وقتی توکونم میکنه با کثیفی مواجه بشه که بعدها کراهت پیداکنه نسبت بهم.رفتم دستشویی وحسابی خودم رو تمیز کردم واسه سکس ازعقب. مادخترها خودمون بایست رفتاری رو بکنیم تا پسری رو که دوست نداریم از دستش بدیم بهمون کراهت پیدانکنه.برگشتم ودیدم محمد لخت لخت شده ودوشک وغیره نیز انداخته.مثل اینکه ازقبل یک دست لوازم خواب باخودش آورده بودذفتر.

 

محمد منو چهاردست وچا خوابوند مدل داگی (سگی)وسپس کمی کرم درکونم مالید وای که وقتی دستش به کونم میخورد وهی قربون صدقم میرفت چه حالی داشتم .باانگشتش کرم رو توکونم کرد وعقب وجلوکرد وسپس دوانگشتی .دردم میامدولی بخاطرش دادم درنمیامد وفقط میگفتم اه یواش اه اه .محمد کیرش رو اورد جلو دهانم .من دوباره براش خوردم این بار طوری کیرش رو خوردم که خودش کیف کرد سپس کیرش رو گذاشت روی چاک کونم یک حس خاصی باعث شد موتوبدنم سیخ بشه .سپس آروم کیرش رو گذاشت دم سوراخم وفشاردادکه من سریع دادزدم بی اختیار وخودم رو جمع کردم وبلندشدم وگفتم یواش.خلاصه محمدبعد کلی نازکشیدن دوباره راضیم کرد بحالت داگی بشینم وکونم رو دراختیارش بگذارم.این بار گفت خودت عقب فشاربده تابره داخل،منم کلاهک کیرش رو توسوراخم احساس کردم واروم اروم عقب وجلو کردم داغی بیش ازحد ونرمی کیرش و سفتی اون باعث شد بدنم خودبخودشل بشه وخودمم نمیدونم کیربه اون بزرگی چطور رفت داخل.وقتی رفت تو به محمدگفتم صبرکن .اونم گفت اروم باش وتلمبه زد دردم اومدوناراحت شدم از شروع به تلمبه زدنش اما خوب اون مردبود وطاقت نداشت که خودش روزودتر تخلیه کنه. خیلی بد منوکرد و بارها بهم گفت شل کن شل کن سرت وببرپایین و قمبل کن.

 

 

کیرش رو توشکمم احساس می کردم آبش دیرمیامد ومن بخاطراینکه ابش رو بریزه توکونم بهش گیرندادم که ابش رو نریزی و.. محمد گفت نیلوفر کمرم دردگرفت درازبکش به پشت تا من روت بخابم وبکنم توکونت. منم اینکارروکردم این روش واسه من راحت تربود و ازطرفی بخشی از بزرگی کیرمحمدنیز بسبب برخوردبالمبرگهای کونم بیرون میموند.خلاصه محمد میگفت از لحظه ای که دیدمت خوشم اومد ازت ودلم میخاست جرت بدم منم درحین اینکه دادو اه وفریادمیزدم تا محمدتحریک بشه ومنو محکمتربکنه بهش گفتم بکن منو بکن منومحمد من مال توهستم ازاین به بعد کیرتورومی پرستم جرم بده .پاره کن منو من مال توهستم محمد گفت خوشحالم که با دختری مثل تواشناشدم تاجنده .من گفتم من جنده توهستم فقط ،نه کس دیگه .محمدمیگفت قربون اون کس نازت بشم کی میشه پاره کنم اونو.گفتم نگران نباش شاید دفعات بعدی ازت خاستم عروسم کنی.اه محمد جرخوردم یواشتر بکن.که محمد بدتر منوکردبعدگفتن این جملات ،محمدگفت ابم داره میاد که بهش گفتم هرکاری دوست داری بکن وبریز توش .که یکدفعه احساس کردم کیرش داره سفت ترمیشه و ضربات تلمبه تندتر وسپس یک گرمای داغی را توکونم احساس کردم که درنوع خودش حال خاصی داشت و محمد ارضا شد وبعدش شایدکمتراز یکدقیقه که روم دراز کشیده بود دوباره کیرش راست کرد ودوباره منوگایید

 

یباره منم بعداز ناله وفریادهای تحریک آمیز به ارگاسم رسیدم و بی حال شدم و از محمد خاستم تا براش جق بزنم واین بار آبش روبخورم وچون کیرش کرمی وچرب بود بادستام اینقدر عقب وجلوکردم تا یکدفعه ابش پاشید توصورت ولب وبدنم . ازاون تاریخ ابان 1392 تاحالا بامحمدهستم وهمیشه سکس دارم باهاش و کارمیکنیم باهم و قراره ازدواج کنیم…

 

این خاطره واقعیت است وازهمه عزیزان میخام که باورکنند اگریارشون یارنیست رهاکردنش عار نیست چراکه من بارهاکردن فکرحسین بامحمدکه ازهرلحاظ ازاون بهتره اشناشدم وخوشبختم.

 

 

نیلوفر

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

9 دیدگاه دربارهٔ «اگر یار یار نیست رها کردنش عار نیست»

  1. نیلوفر جان عالی بود،خوشبخت بشید با هم،بازم داستانهاتونو بزارید،مرسی

  2. خشایار

    خدایا همیشه ارزو داشتم یه همچین چیزی نصیبم بشه که تا حالا انواع پیرزنها عاشقم شدن .ریدم به این شانس .یارو وکیله همچین چیزی گیرش میاد اونوقت من 4تا مهندس حقوق میدم پیرزن نصیبم میشه

  3. سلام. داستانت واقعا عالی وحشری کننده بود. بازم بنویس . اشا…ازدواجت باهاش مبارک…

  4. تنها داستان سکسی است که منطبق باواقعیت است واحساس رو خیلی قشنگ توصیف کرده. بازهم بنویس .واقعا دوست دارم یک بار به نامزدت کوس بدم

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا