اول گولم زد بعدش پردمو زد

سلام.

 

من آرزو هستم 28 سالمه با پدر مادرم زندگی میکنمو در کل تو کل فامیل معروفم به دختر آروم خانواده. این داستان مال اسفند 92 من از حدود آخرای بهمن با پسری به اسم نادر آشنا شدم. ما شمال ایران زندگی میکنیم ولی نمیگم کجا من یکم توپولیم با قد 166 و نادر یه پسری که بدنسازی میرفت با قد حدودا 180 دقیق نمیدونم به نظر یه پسری میومد که زیاد کاری به دیگران نداره و آرومه منم به خاطر همین قبول کردم که باهاش دوس شم گذاشت هفته ای دو سه بار باهم میرفتیم بیرون بعد سه چهار هفته گفت 21 اسفند تولدمه امیرو نسرین از دوستاش که قبلا هم باهم آشنا شده بودیم میان و با چند نفر دیگه گفت میای گفتم شاید باید ببینم اون شب فکر کردم تصمیم گرفتم برم بهش زنگ زدم گفتم خونه خودتون میگیرین گفت نه اونجا نمیشه با بچه ها گفتن یه ویلا رو امشب واسه مهمونی یه جا تو نوشهر گرفتن گفتم باشه فقط خودت باید بیای دنبالم گفت باشه ساعت 5 میام گفتم تا من تا ساعت 9 بیشتر نمیتونم بمونم گفت باشه.

 

رفتم براش یه کادو گرفتم شد ساعت 5 اومد سر کوچه با ماشین دنبالم یک ساعت تا اونجا فاصله بود رفتیم 45 دیقه ای رسیدیم یه ویلا وسط یه مزرعه بود گفتم اونا اونجان گفت نه ما باید زود آماده کنیم گفتم باشه رفتیم تو خونه به نظر نمیومد اجاره ای باشه وسایلش نو و خوب بود تا رفتیم تو دستمو گرفت نشوند رو مبل هی قربون صدقم میرفت هی دست میکشید رو اندامم گفتم بسه دیگه الا میان اونا اینجا هنوز آماده نیست گفت الا اس میدم میگم دیرتر بیان گوشیشو درآورد الکی باهاش کار کرد گزاشتش اون ور بعد گفت نمیخوای مال من شی منم واقعا بدم نمیومد گفتم باشه ولی زوده گفت نه جفت دستشو گذاشت رو سینه هام خوابوندم رو مبل به زور لباشو گذاشت رو لبام…

 

دیگه خیلی ترسیدم سر صدا کردم گفتم نمیخوام ولم کن با پاهاش افتاده بود رو پاهام داشتم فلج میشدم وحشیانه مانتومو در آورد که حتا 2 تا از دکمه هاشم کند لباسمم در آورد سوتینمو آورد پایین شروع کرد این وحشیا خوردن هی میک میزد گاز آروم میگرفت ولی من بیشتر از اینکه حال کنم ریده بودم به خودم هی اسرار میکردم اونم هی سرشو میاورد بالا حرف میزد نمیفهمیدم چی میگه خیلی حشری بود واقعا حشری و وحشی سوتینمو باز کرد سایز سینه هامم 75 پوستمم سفیده کلا خانوادمونم سفیدن وقتی باز کرد فکر کنم از گردن تا شلوارم که پام بود داشت لیس میزدو میخورد شلوارمو کشید پایین دیگه واقعا تپش قلب گرفته بودم شرتمو در آورد من عادت دارم موهای کسمو بزنم ولی اون موقع هفته پیشش زده بودم یکم مو داشت شلوارو کامل در آورد بعد از نافم تا چوچولم با زبون اومد پایینتا کسم کسم خیس خیس بود با دست مالید حسابی خیس خیس شده بود از مدستشو دراز کرد از رو میز کنار مبل 2تا دسمال ور داشت کسو پاک کرد گفت از آب کس خوشم نمیاد شروع کرد چوچولمو میخورد انقدر جون کنده بودم دیگه نا نداشتم …

 

همین طور افتاده بودم رو مبل وقتی میخورد با انگشتشم یکم سوراخ کونمو میمالید هرموقع فشار میداد من جیغ میکشیدم اونم به نظر دوست نداشت دردم بیاد دیگه فقط آروم میمالید یهو شلوارشو در آورد کیرش به نظر بزرگ نمیمد حدود 14 سانت و یه جورایی خوشم اومد از کیرش دیگه مقاومت نکردم بی اختیار گفتم جووون بعد اومد لبامو بوسید گفت ماله خودته گفتم پس بده بمالم گفت باشه فقط نخورش خوشم نمیاد دهنو لبای خوشکلتو کیری کنی گفت تف به زن به دستت خیسش کن داشتم میمالیدم یهو یادم افتاد به پردم گفتم بعد از این وقتی تو ولم کنی من چی کار کنم گفت نترس اگه نمیخواستمت امروز بجای تو جنده آورده بودم گفتم باشه کیرشو گذاشت دم کسم آروم آروم فشار میداد خیلی حال کردم یهو یه فشار کوچولو آورد یه چیز گرم رفت تو کسم وای اونایی که تجربه دارن میدونن چی میگم برای بار اول کیر تو کسم بود عقب جلو میکرد هی عقب جلو میکرد یکم وایساد ازم لب گرفت سینهامم همینطور میمالید منم هی آروم آروم بی اختیار صدا در میاوردم بعد رفت کاندوم از تو جیبش در آورد گفت باره اولمه ممکنه کار دست خودمو خودت بدم رنگش آبی رنگ بود یکم از دفعه اول خنک تر بود این دفعه انگار جراتش بیشتر شده بود تند تند تلمبه میزد…

 

حدود 10 دیقه طول کشید یهو تند تر کرد یه دفعه تا ته کردش تو 2 دیقه همین طور آروم عقب جلو میکرد بعد کیرشو در آورد یه لب ازم گرفت گفتم پس من چی کثافت گفت اهان رفت کاندومو انداخت کیرشم تمیز کرد اومد زبونشو گذاشت رو کسم با 2 تا انگوشتشم کرد تو کسم تند تند عقب جلو میکرد زبونشم بالا پایین بعضی موقه هاهم همین طور تا کونم پایین اومد که یهو من برای اولین بار اورگاسم شدم یکم آب ازم اومد اونم با دستش همه جا رو با آبم تر کرد گفت حالا دیگه پاشو برو خودتو بشور یه تولد دو نفره بگیریم الا هم باهمیم برای اینکه باهام بمونه خیلی کارا کردم الا هم بعد یه سالو خورده ای ماهی یکه دو بار باهام سکس مسکنیم تو همون ویلا که مال خودشه ولی هیچی مثل اولین بار نشد …

 

نوشته:‌ آرزو