روزهای خوب من و پری

پری:سلام چطوری محمد خوبی
محمد:ممنون گلم چه خبر نیستی یادی از ما نمیکنی
پری:هستم اما تا الان مامان خونه بود نمیتونستم باهات بحرفم گلم
محمد:اشکال نداره نفس
پری:محمد پاشو بیا خونمون یادته بهت قول داده بودم ناهار بدم الان کسی نیست جز من و داداشم
محمد:باشه الان میام فقط پارسا به مادرت چیزی نگه
نترس پارسا رو حرف تو حرف نمیزنه تو بهش بگو نگه

 
رفتم خونشون دیدم کسی خونه نیست جز من و پری و داداشش که 8 سالش بود
پری خیلی دوست داشتم یعنی اونقدر برام مهم بود که براش هرکاری میکردم
جاتون خالی غذا دولمه بود به پری گفتم
محمد:پری نفسم اگه میخوای من غذا بخورم باید خودتم با من بخوری خیلی لاغری
پری:باشه محمدم فقط یه دونه برگ میخورم
محمد:نه هر چنتا به من دادی باید خودتم بخوری قبول
پری با اسرار من قبول کرد و دوتا خودش برداشت و دوتا به من داد بعد خوردن غذا پارسا برادر پری به بیرون رفت و پری به آشپز خونه برای شستن ظرف ها
چون دوست نداشتم پری تنها کار کنه به اشپز خونه رفتم تا کمکش کنم اول قبول نمیکرد اما بعد به ناچار قبول کرد
بعد شستن ظرف ها برای اینکه از من تشکر کنه لبای من بوسید رو بهش کردم گفتم
محمد:پری چرا این کار میکنی تو که میدونی من بیمارم و نمیتونم جلو خودم بگیرم نمیترسی اینجا تو این خونه بالی سرت بیارم

 
پری:نه محمدم نگران نباش من خودم صدات کردم تا باهم راحت باشیم منم بدن لختت رو میخوام
نمیخوام زجر کشیدنت ببینم تو بعد اون مسابقه که تخمات ترکید و بعد عمل کردی فهمیدم با سکس دردت از بین میره بخاطر همین میخوام سکس امروزت با من باشه قبول
محمد:پری من عشقم پاکه از رو هوس نیست درکم کن کسی رو که دوسال دوست دارم نمیتونم
پری:محمد من و تو هم دیگررو دوست داریم اما مادر پدر من تا الان نذاشتن شاید بعد این بذارن من و تو باهم باشیم پس قبول کن
نفمیدم چی شد تا این جمله رو از پری شنیدم در همون حال ظرف شستن دستم رفت رو سینه های پری
و از پشت بهش چسبیدم گرمای بدنش رو حس میکردم اما چشمام خیس بارون بود
ساعت یک بددازظهر بود ظرف ها تموم شد دستش اورد سمت کمربندم باز کرد شلوارم کشید پایین و بعداز کیرم مثل تناب گرفت و کشید و من رو برد به اتاق پدر و مادرش من رو حل داد رو تخت
و بعد روم نشست شملوارش خیلی نازک بود خودم احساس میکردم که خت کسش الان رو ی کیرم
سرش گرفتم اوردم سمت لبم اونقدر لباش مک زده بودم که کبود شد ولی وقتی میک نمیزدم با اسرار میگفت بخور لبابم گاز میگرفت و این بیشتر عقل هوش من میپوند

 
وای خدا چیکار کنم نکنم کس دیگه میکنه بکنم براش بد میشه
دیگه نفهمیدم لباسش کندم شروع کردم به لیس زدن بدنش از گردن شروع کردم به سمت پایین
صدای اه ه ه ه ه ه اه ه ه ه ه ش دوست داشتم رسیدم به سینه هاش سینه هاش 60 میشد دوست داشتم چون تو دستم جا میشد هرموقعه سینه هاش میدیدم نرم بود ولی اون روز اوقدر سفت شده بود که نگو نوک سینه هاش گرفتم و تکون میدادم و بعد میکردم تو دهنم خوشش اومده بود بعد ده دقیقه خوردن سینه هاش به سمت پایین رفتم
پری:محمد بکنم خواهش میکنم بکن…… وای خدا درد دارم محمدم…..اههه ….محمد
محمد:نه نفس فعلا زوده بذار میخوام حشرت بزنه چراغ بترکونه بعد
پری:محمد میگم بکن ….. جون من بکن …

 
محمد:نه تازه رسیدم به کست بذار بخورمش بعد شروع میکنم
شرتش کشیدم پایین چقدر سفیده نه موی داره نه بوی وای تو کردن داری
دستم گذاشتم رو چوچولش شروع کردم به بازی دادن هی میخواست انگشتش بکنه تو کسش اما نمیذاشتم
شروع کردم به لسیدن زبونم میکشیدم پایین بالا هیچی برام مهم نبود جز خوشی با عشقم و گرفتن حال باباش چون اون بود که به من پیش نهاد داد دخترش بگیرم و بعد اقا کیرش راست کرد گفت دخترم به این پسر نمیدم
حالا بگذریم
در حال باز با پری بودم که ارضا شد بدنش شل شد دیگه وقتش بود از کون بازش کنم
بهش گفتم پری
من دراز میکشم بیا کست ت بذار رو دهنم و و کلت بکن لای پاهام کیرم ساک بزن
پری هم قبول کرد
پری:محمد بس دیگه دارم میمرم بیا کیرت بکن تا خاموش بشم
محمد:من کیرم بکنم بهت تو تازه روشن میشی دیونه
پری:باشه تو بیا بکن
پری دختر بود نمیخواستم پردش بزنم برای همین از کون شروع کردم
محمد:سوراخت خیلی تنگه بکنم تو کونت جر میخوری
پری:تو بکن ول کن

 
محمد:باشه خودت خواستی په بذار یه خرده از این کرم نه نه ی کس کشت بزنم دور سوراخت که درد نداشته باشی
بعد کرم زدن اروم سر کیرم کردم تو کونش دیدم خودش جمع کرد اما محل ندادم گفتم بذار سریع بکنم تا بیشتر از این زجر نکشه
تو همون حالتی که دراز کشیده بود کیرم تا ته کردم که
اههههههه …… محمد ….. درد داره……
محمد:خوب میگی چیکار کنم بکنمت درد داره نکنمت برای من درداره
پری:محمد بکن اما یواش اولین بارم
محمد: اگه دوست داری نکنمت
پری :نه بکن حال میده نکنی میدم داداشم من بکنه
محمد:باشهپ پاشو خودت تلمبه بزن
من دراز کشیدم پری نشست رو پام و اروم اروم بشین پاشو میرفت بعد پنچ دقیقه کفرم در اومد
انداختمش گوشه تکت خمش کردم و تند تند شروع کردم به جلو و عقب اومدن و چیزی جز صدای
پری:تو تر ….محمد محکم …..وای ….جون چه حالی میده….. محمد چقدر پشمالوی وای بکن
بعد بیست دقیقه کردن تازه احساس میکردم ابم دهره میرا به پری گفتم

محمد:ابم چیکار کنم
پری :بریز تو دهنم
باشه دهنت باز کن اه اه اه….. اومد اوخخخخخخخخ جون
پری سر کیرمو کرده بود تو دهنتش همین طور داشت میک میزد عوضی تمام اب بدنم کشید خورد ساعت سه بود که سکس من اون تموم شد

***

الان اون خانم خوشگل عروسی کرده و منو بخاطر پول فروخت فدای سرش
مراقب خودت باش بای
محمدم 22 سال از کزج

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «روزهای خوب من و پری»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا