دختر حشری

سلام
اول از خودم شروع میکنم من کیوان 24 ساله از جنوبی ترین شهر ایران هستم این خاطره مربوط به سال 88 میشه . یه دوستی داشتم که همیشه دنبال این بود که دوست دختر داشته باشه و به خاطر اینکه چهره دختر کشی نداشت همیشه ناراحت بود یا به من میگفت یکی رو برام جور کن ، و همیشه ام به دخترای زیادی زنگ میزد تا مثلا مخشون رو کار بگیره ولی موفق نمی شد چون نه زبونشو داشت نه بلد بود با دختر این جنس ظریف چطور برخورد کنه . تا اینکه یه روز که با هم بودیم گوشیش زنگ خورد جواب داد صدای دختره رو که شنید هول کرد نتونست حرف بزنه قطع کرد بعد به من گفت : کیوان تو خوب مخ میزنی بیا مخ اینو واسم بزن تا باهام دوست بشه . آقا منم خراب رفیق زنگ زدیمو مخ دختره رو کار گرفتیم تا با این دوست شد…
چند وقتی از دوستی شون نگدشته بود که دیدم دختره اس میده که این دوستت چرا اینطوریه اصلا من باهاش نمیسازمو هزار بهونه دیگه منم چون آدم شوخ و زبون بازی هستم حسابی پشت تلفن مخشو زدم ولی زیر بار نمی رفتو قبول نکرد باهاش دوست بمونه . تا اینکه شب دیدم یه پیامک شعر عاشقانه فرستاده منم یکی جوابشو دادم همینطور تا صبح باهم اس بازی کردیم تا اینکه به هم وابسته شدیمو اس بازیمونم بیشتر .اون موقع من سال اول دانشگاه بودم و اون سال آخر دبیرستان ولی هنوز ندیده بودمش میگفت اسمش پریساست حالا راستو دروغش با خودش .
تا اینکه یه روز قرار شد باهم درس بخونیم یعنی یه بهونه تراشیدم واسه قرار گذاشتن باهاش و اینکه من یعنی ریاضیم خوب نیست و تو بیا یادم بده . . . سر اینکه کجا درس بخونیمم کلی بحث کردیم چون از ترس خانوادش نمی تونست بیاد راحت بیرون تا اینکه قرار شد صبح زود به جای کلاس تقویتی بیاد که باهم بریم خونه خواهرم که درس بخونیم . خلاصه سرتونو درد نیارم قرارو که گذاشتیم با یه چادر اومد هیکلشو درست نمی شد دید ولی لاغر بود با صورت خیلی خیلی زیبا البته با لباس فرم مدرسه بود .

 
خلاصه اون روز فقط درس خوندیم و حتی دست به دست هم نزدیم تا اعتمادش بهم بیشتر بشه . یه بار دیگه این بار توی خونه خودمون قرار گذاشتیم که مادرم هم بود و ما فقط درس خوندیم و دست از پا خطا نکردیم . ولی بد جور ابراز علاقه میکرد بهم منم کمو بیش داشت ازش خوشم میومد . تا اینکه قرار سوم بود و اینبار خداییش عجب تیکه ماهی شده بود قد کشیده انام مانکنی آرایش ساده ولی جذاب از هم کمتر خجالت میکشیدیم وقتی اومد خونمون برای درس رفتیم توی اتاق خودم که درس بخونیم از همون موقع که دیدمش واقعاا راست کرده بودم اصلا فکر درس نبودم . یکم که درس خوندیم همش نگاه بهش میکردم .
گفت:کیوان چته؟ انگار حال درس خوندن نداری!
گفتم : آره خستمه درسو فعلا تعطیل کنیم یکم حرف بزنیم .
گفت: باشه عسیسم (عسیسم تیکه کلامش بود وقتی اینو میگفت دوس داشتم بپرم لباشو همونجوری بخورم )
همونجور که داشتیم حرف از اینورو اونور میزدیم (یا همون چرتو پرتای همیشگی)

 
بهش گفتم پری ی ی ی ؟
گفت جانم؟
گفتم : میشه ببوسمت؟
گفت: نه
بدجور خورد تو حالم ولی کوتاه نیمدم . . . شاید براتون پیش اومده باشه وقتی آقا کوچیکه بزرگ بشه دیگه تصمیم گیرنده اونه . . .
منم صورتمو بردم نزدیک صورتش گفتم بزار ببوسمت . . .
گفت برا چی میخوای ببوسیم؟
منم گفتم آخه آدم یکیو که خیلی دوسش داره میبوسه اونم بوسه عاشقونه . . .
اونم نامردی نکرد گفت بابا بزرگم همیشه میگفت کسیو که خیلی دوس دای باید پیشونیشو ببوسی
منم گفتم باشه صورتشو با دوتا دستم گرفتم پیشونیشو یه بوسه کوچولو کردم وااااااااای چه بوی هوسناکی داشت .
دوباره سرمو به طرف لبش نزدیک کردم گفتم حالا از گوشه لبات یه بوس میخوام . بدجور حشرم زده بود بالا
با ناز میگفت نه نمیشه …منم صورتمو همونجا نگه داشتم گفتم میتونم ببوسم ولی منتظرم تا تو اجازه بدی . . . خودشم میخواست ولی داشت ناز میکرد نه صورتشو دور میکرد نه اجازه میداد . .

 
قشنگ داشتم صدای نفساشو میشنیدم دیگه مطمئن شدم اونم حالش خراب شده باز اصرار کردم تا آخر گفت باشه . .
جاتون خالی اول گوشه لبشو بوس کردم بعد خود لبشو یه دفعه بغلش کردمو آروم لب بازی کردیم اونم همکاری میکردو لبامو میخورد چشماشو بسته بودو فقط مثل تشنه ها لبامو میخورد .
خوابوندمش روی تخت آروم دکمه مانتوشو باز کردم وا ا ا ا ای از روی تاپ چه سینه هایی داشت تاپشو دادم بالا شروع کردم سینه هاشو خوردن . چشماشو بسته بودو هیچ حرفی نمیزد فقط آروم میگفت آه ه
همینطور که لبو گردنو سینشو میخوردم شلوارشم تا زانوش کشیدم پایین وا ا ا ا ای عجب ساق پایی داشت . . دی.وونه شده بودم شرتشم یکم خیس بود فکر کنم خجالت کشید خواستم شرتشو در بیارم یکم مخالفت کرد ولی بعد قبول کرد کسش مو داشت زیاد ندیدمش اما از کونش بگم که عااااالی بود فقط باب کیر بود ولی حیف که میترسیدم دردش بیادو سرو صدا کنه آخه توی خونه تنها نبودیم .

 
لباسامو در آوردمو کیرمو گذاشتم لای پاهاش با اینکه اصلا لاپایی حال نمیده اما لای پاشم خیلی گرم بود . یه دفعه دیدم گفت اینطوری نه بخواب میخوام برات بخورم . وا ا ا ا ای یعنی تا حالا هیچ کس برام اینطوری ساک نزده تا حالا چنان کیرمو میخوووورد که انگار صد ساله اینکارست من که داشتم منفجر میشدم تخمامووو چنان میخورد که نزدیک بود داد بزنم زبونشو دور کیرم میمالوندو میگفت جو و و و و و ن همش مال خودمه . کیوان قول بده مال خودم بمونه منم گیجو منگ میگفتم بخووووور قربونت برم مال خود خود خودته!!!
اینقدر خورد که داشت آبم میومد گفتم پری دارم میام
گفت میخوام همشو بخورمم وااااااااای اصلا نفهمیدم چی شد چنان آبم با فشار اومد تو دهنش که یه لحظه گفتم الان خفه میشه .اصلا اون لحظه رو نمیشه وصفش کرد انگار روی ابرا بودم وقتیم آبم اومد از تو دهنش خالیش کرد تو دستمالو دوباره واسم خورد کیر شلو ولمو میک میزد تا همه آبم خالی بشه . بعد بلند شدیمو کلی تو بغل هم قربون صدقه هم رفتیمو لباس پوشیدم رسوندمش خونشون… توی راه بهم میگفت من خیلی شهوتی هستم … بعد اون جریان چند بار دیگه ام سکس کردیم که کاملتر بود اگر دوست داشتین بگم …

 
چاکر همه با مراما

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «دختر حشری»

  1. ناشناس

    بگووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا