کردن خواهرزن کس تپل

سالها بود که از مزاحمت های مکرر فامیلهای زنم بتنگ اومده بودم روزی نبود که بذارن آب خوش از گلوم پائین بره هر روز هفته یه تعدادیشون خونه من تلپ بودن و این زن احمق هم راه براه براشون سفره پهن می کرد تا اینکه یه روز داستان رو برای یکی از دوستهام تعریف کردم و اونم خندید و گفت منم همین مشکل رو داشتم تا اینکه یه روز خواهر زنمو بزور کردم و بعدشم بهش گفتم بازم این طرفها پیدات بشه می کنمت و اونم که از شوهرش می ترسید رفت و دیگه پیداش نشد ، به رفیقم گفتم تو طرفت یکنفر بوده من با یه ایل طرفم نمی تونم که همه رو بکنم ، رفیقم گفت دیگه خودت می دونی دوست داری بازم سواری بهشون بدی خوب بده ، من با خودم گفتم اقلا” سر یکیشون برنامه رو پیاده کنم ببینم چی میشه تا بعد ، این بود که رفتم تو کار یکی از خواهر زنام که خیلی با بچه ها و شوهرش میومدن و چتر باز می کردن ولی هیچوقت تنها گیرش نمی آوردم تا اینکه یه روز زنم گفت فرخ مهوشو ببر فلان بیمارستان وقت دکتر داره شوهرش وقت نداره ببرتش و منم گفتم باشه ، تو مسیر با مترو رفتیم و من هی به بهونه شلوغی خودمو بهش می چسبوندم ، مهوش از زن خودم درشتر بود و کون و پستونهای بزرگی داشت ولی هیکل شوهرش نصف من بود و مریض احوال هم بود …

 

اولش هی خودشو عقب می کشید ولی بعد کم کم انگاری خوشش هم اومد و یخورده هم خودشو بهم می چسبوند ، دوتا از صندلیها خالی شدن و ما نشستیم و من تا جایی که میشد خودمو بهش فشار می دادم و اونم هیچ بدش نمیومد ، بالاخره رسیدیم و مهوش کارش رو انجام داد و برگشتیم به طرف خونه و بازهم توی مسیر مالوندن ها ادامه داشت تا اینکه رسیدیم خونه و رفتیم توی آسانسور ، به محض اینکه در آسانسور بسته شد مهوش برگشت تو صورتم نگاه کرد و با چشمهای خمار با زبونش لبشو خیس کرد و منم گفتم هر چه باداباد و لبشو گرفتم به مکیدن ، اوووووووووووف چه حالی می داد لباش مزه شیکر می دادن و منم با حرص یه پنج دقیقه ایی میکشون زدم و بعد هم دستمو بردم تو شورتش ، اووووووووووف کوسش خیس خیس بود ، یخورده که کوسشو مالیدم دستمو از تو شورتش درآورد و با اخم گفت بسه دیگه و دکمه آسانسور ه موبایل زنم رو گرفتم و بهش گفتم کجایی ؟ گفت اومده ام خونه مامانم شماها کجائین ؟ بهش گفتم تو راهیم و اونم گفت پس شما هم بیاین اینجا و من هم گفتم باشه و قطع کردم و به مهوش گفتم بیا جلو خواهرت نمیاد رفته خونه مادرت ولی مهوش مقاومت کرد و نذاشت بازم بغلش کنم ، بهش گفتم پس چرا بهم لب دادی؟ مهوش گفت برای تشکر از زحمتت همینقدر بسه ولی من بزور بغلش کردم و گفتم باید بهم کوس بدی ولی مهوش مقاومت می کرد و می گفت گناه داره ولم کن ولی من لبشو گرفتم به مکیدن و کم کم مهوش آروم و شل شد …

 

تیز لباساشو کندم و بردمش توی اطاق خواب و انداختمش روی تخت و شروع کردم به خوردن کوس گنده اش و مالوندن پستونهای مثل مشکش و اونم آخ و اوخش رفته بود هوا ، دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و کیرمو کردم تو کوسش که چشمهاش چپ شد و دهنش باز موند و گفت جوووووووووون فرخ چه کیری داری حرومش باشه این مهین کثافت و منم آقا تلمبه بود که می زدم و یه دقیقه بعد جفتمون آبمون اومد ، یخورده دراز کشیدیم و مهوش رفت کوسشو شست و اومد دوباره پیشم خوابید و یه کوس دیگه هم بهم داد و از اون روز ببعد ماهی دو سه بار وقتی زنم نیست میاد و بهم کوس میده اما رفت و اومد فامیل زنم قطع نشد .

 

نویسنده: فرخ سیخ زن

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «کردن خواهرزن کس تپل»

  1. خب بابا جون یارو حال کرده منم اگه باشم نمیرم
    هر چند ما به اندازه کافی سکس با انواع جانورانی به اسم زن داریم
    بدبخت کیرم روز اول ازدواج میله اتوبوس بود الان شده مداد شکسته

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا