سکس با خاله مریم

سلام به همه .

طبق معمول اول از خودم میگم اسم من سعید هست 23 سالمه قد 182 و وزن من هم 90 کیلو و تقریبا بچه تپلی هستم با یک قیافه کاملا مردونه . میخوام داستان یا بهتر بگم رابطه خودم رو به خالم که اسمش مریم هست تعریف کن. خاله من خیلی ادم مذهبی ولی خوب مانتو میپوشه مکه و سوریه و کربلا هم رفته و در کل مثل خیلی از خونواده های ایرانی و از جمله خودمون مذهبی هست… هیکل خالم  مثل تموم زن های ایرانی هست با قد 170 تقریبا و وزن 70 کیلو تقریبا سینه هاش هم سایزش 85 هست با سن 42. خالم از شوهرش طلاق گرفته به دلیل اعتیاد شوهرش ولی 2 3 سال بعد طلاق فوت کرد 2 تا بچه پسر داره به نام های علی و حسین . که یکیشون همسن خودمه یکی دیگه هم 2 سال ازم بزرگتر هست هر 2 تا پسرش الان مشغول تحصیل تو دانشگاه تو شهر های تهران و اصفهان هستن و خالم تنها زندگی میکنه. من واقعا از هیکل خالم از چند سال پیش خوشم اومده بود، دوست خودم نبود یه باری که رفته بودم 2 3 سال پیش خونه ی خالم البته همراه با خاله ها و دایی ها و خونواده خودم اونجا واسه افطاری موقع برگشته من سوتین و شورت خالمو از رو نخی که به اون تو حیاط آویز بود برداشتم و همراه خودم آوردم خونه البته با هزار جوز ترس و لرز و اینکه کسی نفهمه چون مطمعنا خالم بعد رفتن ما ازمتوجه نبود لباساش می شود و از ترس ایم خیلی با دقت برداشتم و بردم، البته واسه برداشتن قبل از این واسه خودم کلی نقشه کشیدم چون واقعا به این لباس ها لازم داشتم، همه ی ما قبل اینکه سکس رو تجربه کنیم جغ زدیم و لذت جغ با شورت و سوتین کسی که تو نظرتون سکسی به نظر میاد بیشتر می چسبه، من چند باری با این شورت و سوتین سر کردم و روز ها میگذشت و فکر خالم بیشتر منو داغون میکرد، دایی من که اون زمان مجرد بود پیش خالم میرفت میخوابید واسه اینکه تنها نباشه خالم.

 

یک روزی من وقتی از دانشگاه داشتم بر میگشتم خونه متوجه شدم یکی پشت سرم در حال بوق زدنه پشت سرم رو نگاه کردم دیدم خالم هست به من گفت سعید بیا بالا، وقتی سوار شدم بعد احوال پرسی خالم گفت کجا میری برسونمت منم گفتم سره کوچمون خالم در حال رفتن که بود گوشیش زنگ خورد و باید به یه اداره ای میرفت خالم گفت اگه مشکلی نداری اول به کارش میرسه و بعد تورو میرسونم منم که واقعا بیکار بودم مشکلی با این قضیه نداشتم و قبول کردم… وقتی به اداره مورد نظر رسیدیم خالم پیاده شد و بعد چند دقیقه بعد برگشت منم از فرصت نبودش استفاده کردم و از ماشین پیاده شدم و یک نخ سیگار کشیدم البته وقتی خالم برگشت تو ماشین به من گفت سیگار هم میکشی و من اونجا بود که جا خوردم اولش گفتم نه و این حرفا ولی خودش گفت از پنجره دیده که داشتم سیگار میکشیدم ولی خوب منم قبول کردم که سیگار کشیدم البته خیلی ترسیدم که به خونوادم نگه . ولی خالم بعد کلی نصیحت کردن منو برد خونشون گقت جریمت اینه که تو تغییر دکوراسیون به من کمک کنی، منم از خدام بود قبول کردم وقتی خونه رسیدیم رفتیم بالا یه چیزی خوردیم و من رفتم نشستم و مشغول تلویزیون دیدن بودم البته فکر کنم تغییر دکوراسون به کلی از فکر خالم پرید چون هم خودش هم من کلی خسته بودیم، با این حال خالم خوابید به من گفت یک ساعت دیگه بیدارش کنم منم گفتم باشه گوشیمو کوک کردم که یک ساعت دیگه زنگ بخوره منم سعی کردم بخوابم ولی بر خلاف خالم اصلا خوابم نبرد تو فکر خوابیدن بودم که چشمم به لباسای روی مبل افتاد که شامل لباسای زیر هالم بود ولی خوب روشون یه چادر بود که تقریبا اگه دقت نمیکردم نمیتونستم بفهمم زیرش چیه با این حال فکرم مشغول شد .

 

اول خوساتم لباسا رو وردارو برم دستشویی یه جغ توپ بزنم ولی از ترس اینکه خالم بیدار شه و ببینه لباسا دست خورده بیخیال شدم ولی با این حال رفتم دستشویی یه دست جغ زدم موقع برگشت خالم رو جلوم دیدم بعد جغ هنوز کیرم نخوابیده بود و راست مثل سیخ وایستاده بود. یا دیدن خالم ترسیدم ولی خالم چیزی نگفت دوباره رفت بخوابه منم دیگه صدام در نمیومد چون میدونستم فهمیده ولی به روش نمیاره با اون قضیه سیگار این دومین گندم بود خیلی میترسیدم همراه با استرس، تو این فکرا بودم که خالم سرفه کرد رفتم واسش آب آوردم یک لیوان ولی از شانس بد من از شیر آب گرم گرفته بودم و خالم به من گفت این چیه اوردی منم گفتم آب بعد خالم زد زیر خنده و فهمیدم داره نخ میده به من البته گفتم شاید خندش واسه چیز دیگست چون سکس با خالم حتی تو خواب هم واسه من یه چیز عجیب بود، با این حال با هم خوابیدیم وقتی بیدار شدیم خالم گفت الان باید دکوراسون رو عوض کنیم گفت از مبلا شروع کنیم در حال جا به جایی مبل بودیم که احساس کردم بی جون و حال هستم چون کمرم خالی شد و حس انجام هیچ کاری نداشتم به سختی مبل ها رو جا بخ جا کردیم بعد این خالم رفت رو مبلا نشست تا خستگیش در بره منم رو بروش رو زمین نشستم که متوجه شلوار سوراخ خالم شدم و از اونجا دید میزدم با اینکه زیرش شرت بود خالم متوجه شد و پاهاشو جمع کرد و با یک اخمی گفت یه چی نگاه میکنی منم چیزی نگفتم اومد پیشم نشست و یواش دم در گوشم گفت میدونم چه قدر تو گناه آلوده ای منم گفتم گناه؟ کدوم گناه؟ گفت همین سیگار کشیدن و کارای دیگت گفتم کدوم کار گفت همین خود ارضایی منم جا خوردم گفتم خود ارضایی دیگه چیه؟ خودمو به اینراه و اون راه زدم که خودش گفت بس کن، این کارا عاقبت نداره …

 

منم پریدم تو حرفش گفتم مجبورم این نیاز بدنه با گفتن این حرفم گفت خفه شو یه خورده ناراحت شدم و گفتم شما حس و حال نداری و بی تفاوتی به این نیاز ولی این نیاز در من هست با شنیدن این حرفم خیلی جدی گفت منم این نیاز رو دارم ولی حاضر نیستم واسه ارضا خودم دست به هر غلطی بزنم، مطمعا بودم که قضیه شورت و سوتینی که دزدیده بودم رو فهمیده و غیز مستقیم داره همونو میگه ولی من ادامه ندادم تا بیشتر از این به روم نیاره… تو همین حال دیدم داره گریه میکنه نمیدونستم دلیل گریش چیه فوری گفتم خاله ازت معذرت میخوام دیگه قول میدم بهت و این حرفا که دیدم یهو میگه بیا بفلم رفتو تو بغلش منو محکل فشار داد به خودش طوری که سینهاش به آرنجم برخورد میکرد تو همین حال بودم که کیرم دوباره سیخ شد سعی کردم یه جوری خودم و جمع و جور کنم که خالم متوجه شد و زد تو سرم بعد گفت فکر کردم آدم شدی تو بغل من سیخ کردی؟ حرفی نداشتم بزنم ولی با این حال گفتم دست خودم نیست و غیر مستقیم فهموندم خیلی زود حشری میشم … خالم گفت تو واقعا حسی یه من داری ؟ گفتم خالمی مگه میشه به خالم حسی نداشته باشم …بعد گفت خودتو به اون راه نزن منظورم چیز دیگست با ترس و استرس یا اینکه فهمیده بودم خالم هم حالش زیاد خوب نیست و شهوتش زده بالا گفتم آره تو زن رویاهامی و همیشه دوست داشتم تو بغلت باشم بعد گفتن این حرف خالم سرشو پایین تکون داد به نشونه تاسف و در حال رفتن به آشپز خونه بود خیلی ترسیدم گفتم عجب غلطی کردم این چه حرفی بود زدم واقعا یه لحظه به خودم آومدم و از کار خودم پشیمون شدم ولی با این حال تصمیم گرفتم به آرزوی همیشگیم که سکس با خالم بود برسم وقتی خالم از آشپزخونه اومد رفت رو مبل نشست منم رفتم کنارش نشستم و دستمو گذاشتم رو پاهاش بهش گفتم خاله از دستم ناراحتی و ان حرفا که زیاد یادم نمیاد چیا بهش گفتم ولی با این حال دل و زدم به دریا و دستمو رو پاهاش تکون میدادم بعد چند دقیقه بعد دیدم خالم لرزید با این لرزیدن به خودم اومدم و تو چشای خالم نگاه کردم و از چشاش خوندم که اون از من حشری تره،

 

بدون اینکه حرفی بزنیم و بدون لب گرفتن لباسو در آوردم و خالمو از رو مبل رو زمین خوابوندم و شروع کردم سینه هاشو خوردن و با دستام شکمشو میمالوندم و ماساژ میدادم بعد سینه رفتم سراغ گردن و دوباه از بالا تا پایین پیش ناف شروع به خوردن کردم خالم تو یه دنیایی دیگه بود اینبار شورت خالمو هم در آوردم و چیزی رو دیدم که آرزوم بود یه کس کدر رنگ تفریبا با موهای کوچیکی که یک هفته پیش زده بود به گفته خودش شروع کردم به خوردن کسش و خالم خیلی حال میکرد بعد خوردن ترشحات از کس خالم شروع شد و با دستمالی که کنارش بود پاک میکرد بعد سرمو با دستش به نشونه اینکه بسه زد منم لباسامو در آوردم و چون غلاقه ای تو ساک زدن از طرف خالم ندیدم بیخیال شدم و رفتم رو خالم به طوری که کیرم رو شکمش بود بعد خالم بدون ایمکه حرفی بزنه من کیرم خودم و تو کس خالم گذاشتم اینقدر کس داغ و لیزی و تنگی بود که هنوز لذت این کس رو بعد تقریبا 1.5 سال از یاد نبردم به هر حال بعد چندتا تلمبه زدن تو این حالت دیدم خالم آخ و اوخ شروع شد و هی میگه سعید یواش تر تو رو خدا یواش تر البته با لهنی که بیشتر منو داغ تر میکرد البته مطمعا بودم خالم داره از حال زیاد دیوونه میشه چون واقعا میشد لذت رو از تو چشاش خوند بعد چند بار تلمبه زدن تو این حالت من رفتم زیر خالم و خالم اومد رو کیرم نشست چند باری که بالا پایین رفت یهو خالم لرزید فهمیدم که ارضا شده خالم ولی خوب من هنوز ارضا نشده بودم و باید ارضا میشدم به خالم گفتم خاله دستاتو بزار رو مبل و کونتو قمبل کن من از پشت به حالت داگ اینبار کیرم 15 سانتیمو کردم تو کس خالم ولی اینطوری سختم بود و فشار زیادی به پاهام میومد

 

بیخیال شدم و به خالم گفتم برو رو میزی که کنار مبل بود دراز کشید به طوریکه پاهاش از میز آویزون بود منم استاده کردمش و بعد چندتا تلمبه زدن احساس کردم دارم ارضا میشم ولی با اینحال تملبه زدن رو یواش تر کردم که آبم دیرتر بیاد تو این فواصل هم خالم با دستمالی که دستش بود ترشحالی که از کسش میومد رو پاک میکرد منم اینبار یوش تر تلمبه میزدم و سینه هاشو همزمان با دستام ماساز میدادم و تک توک تلمبه زدن و ول میکردم و کس خاله رو میخوردم تا ایمکه این ما بین ها خالم دوباره ارضا شد که من با سریع تر شدن تلمبه زدن در حال رسیدن به بالاترین حس لذت جنسی بودم که دستمال رو از دست خالم گرفتم و کیرم رو بیرون آوردم و آبم رو ریختم رو دستمال بعدش باز هم بدون اینکه مکالمه ای بین من و خالم زده بشه رفتیم حموم که خالم از کرده ی خودش پشیمون شده بود واقعا گریش خیلی داغونم کرد بعد کمی دلداری دادن و این حرفا تو حموم دوش گرفتیم اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم و واسه اینکه از خالم و تو این شرایط تنها نزارم اونشب پیشیش موندم البته خودش زنگ زد به دایی گفت پیشش هستم و نیاز نیست امشب بیاد اونجا البته این آخرین سکس ما نبود و بعد این 2 3 بار دیگه سکس داشتیم ولی اون شب تو صبح با هم فیلم دیدیم و کلمه ای حرف نزدیم … امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه غلط املایی جایی داشتم خودتون ببخشید اگه دوست داشتید سکس های دیگمو با خالم مینویسم مخصوصا سکس ما تو ماشین، اطراف کرج …

 

نوشته: سعید

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «سکس با خاله مریم»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا