یه شب رمانتیک

سلام به همگی من نازلی هستم 23 سالمه وپوست سفید و چشمای درشتی دارم البته اینم بگم هیکلم فوق العاده سکسیه چون زیاد روش کار کردم(باشگاه) و موهای مشکیه بلند دارم که تا کمرمه
من توی 15 سالگی بر اثر یه دعوا توی مدرسه پرده خودمو از دست دادم  به خاطر همین هر کاری بخوام میتونم بکنم.بگذریم بریم سراغ داستان من معمولا عادت دارم جمعه ها از خوابگاه (حتما فهمیدین دانشگاه میرم ) نرم خونه و با برو بچ بریم تو یه قهوه خونه یا یه جورایی میشه گفت می خونه که خیلی جایه توپیه.من از دوستام شنیده بودم صاحب اونجا یه پسر خیلی خوشگل و پولداره از شانس من اون شب که واسه اولین بار رفته بدم اونجا سعید(صاحب قهوه خونه)اونجا بود.وقتی دیدمش واقعا جا خوردم خیلی خوشگل بود یه پسر چشم ابرو مشکی و هیکلی که تمام بدنش پر از خالکوبی بود البته اینم بگم که از من سر نبود ولی واقعا زیبا بود. با دوستام رفتیم روی تخت کنج قهوه خونه نشستیم چشم تمام دخترا به سعیدبود و من داشتم از حسادت میترکیدم اما خوشبختانه از اون جایی که دوستم سحر با سعید اشنا بود اون اومد کنار من نشست.
 
وقتی کنارم نشسته بود صدای نفساش و سنگینی نگاهشو حس میکردم راستش از همون اولم نگاهم نسبت بهش عاشقانه بود و اصلا فکر سکس نبودم اما دیگه چه کنیم.
اون شب سپری شد اما من خیلی ناراحت بودم چون فکر میکردم دیگه سعیدو نمیبینم ولی به وسیله دوستم سحر رابطه تلفنی ما شروع شد هر روز درباره احساساتمون صحبت میکردیم انقد به هم نزدیک شده بودیم که حاضر بودیم برای هم بمیریم.
بالاخره انتطاره من سر اومد و سعید گفت این جمعه نرو قهوه خونه بیا خونه من منم با کمال میل قبول کردم از خوابگاه تا اون جا فاصله زیادی نبود دانشگاه من ونکه و خونه سعید قیطریه.وقتی رسیدم دم در خونه قلبم داشت تند تند میتپید طوری که صداشو میشنیدم از شوق دیدن سعید توی پوست خودم نمیگنجیدم و سریع زنگ و زدم و سعید زیبا تر از همیشه برای استقبال از من امد وای که چقد زیبا شده بود 30 ثانیه به هم خیره شدیم سپس سلام گرمی کرد از پشت چشمامو گرفت وقتی چشمامو باز کردم همه جا پر از شمع و گل رز بود شکه شده بودم هیچ وقت انقد خوشحال نبودم رفتیم وهمه جای خونه رو نشونم داد. بعد به پذیرایی رفتیم و روی مبل زیبای مشکی اش نشستیم بیشتر از این تعجب کردم که چطور یه پسر مجرد میتونه انقد مرتب باشه تو این فکر بودم که دستشو زد رو شونه هاموگفت دوست داری شبمونو با شراب قرمز شروع کنیم منم که انقد خوشحالم بودم به همه چیز جواب مثبت میدادم.
 
شراب و خوردیم به سلامتی عشقمون بعد سعید گفت ماجرای دعوای مدرسه رو از سحر شنیدم چرا خودت نگفتی؟خوب شد سحر بهم گفت .نمیدونستم چی بگم عصبی بودم از طرفی هم خوشحال که همه چیزو میدون فقط توی چشماش نگاه میکردم یه دفعه خندش گرفت بهش میگم چی شده؟میگه یه لحظه دلم برات سوخت مثل گربه شرک نگام کردی همین طوری داشت میخندید و من محو تماشاش بودم که یه دفعه خنده از رو لبش رفت دستشو روی گونم کشید و اروم به سمت من اومد و اونموقع بود که برای اولین طعم لباشو حس کردم وای که چقدر زیبا این کارو انجام میداد کم کم به سمت گوشم رفت واااای وقتی که گوشمو میخورد و نفسش به گلوم برخورد میکرد دیوونه میشدم همینن طور اومد پایین به مانتوم رسید دکمه های مانتومو باز کرد منم چیزی زیر مانتوم بجز یه سوتین نبود وقتی لای سینه هامو با مهارت خاصی لیس میزد دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم سوتینمو که باز کرد چشماش برق میزد و منم عاشق این برق بودم دیگه اروم نبود وحشیانه حرکاتشو انجام میداد صدا نفس کشیدنشو حس میکردم شروع کرد به در اوردن شلوارم از روی شرتم کسمو بوس میکرد شرتمو در اورد و دوباره برق چشماشو دیدم با انگشتاش بازی میکرد و زبونشو از بالا تا پایین میکشید دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم صدای آه اوه من تمام خونه رو پر کرده بود سعید از این صدا لذت میبرد و با قدرت بیشتری این کارو میکرد تقریبا 7دقیقه این کارو کرد حالا نوبت من بود پیرهنشو در اوردم وتمام بدنشو لیس زدم یه شرتک پاش بود اونو که در اوردم کیر خوش فرمش انقد سفت و سیخ شده بود که به شکمش چسبیده بود نمیدونم چطور اما با این که اولین بارم بود خیلی حرفه ای دزدی کردمو ساک زدم چه مزه خوبی میداد همین طور که کیرشو میخوردم با خودم ور میرفتم
 
ااااااووووووووووووووووووممممممم چقد دلم برای اون شب تنگ شده دیگه صدای سعید بلند شده بود تمام بدنشو لیس زدمو غرق بوسه کردم منو بلند کرد و گفت بخواب پاهاتو بیار بالا منم این کارو کردم دیگه از شدت شهوت نمیتونستم چشمامو باز کنم سعید کیرشو روی کسم میمالید و ضربه میزد منم که همش ناله میکردم وسعیدم با حرفای عاشقانش منو حشری میکرد ازم اجازه گرفت که میتونه بکنه تو کسم منم با این که پرده نداشتم اما میترسیدم چون کیرش بزرگ بود اما راضی شدم وقتی میلا کیرشو گذاشته بود رو سوراخم میترسیدم اما خیلی اروم رفت تو منم درد نکشیم بعد شروع کرد تند تند ضربه زدن کم مونده بود خایه هاشم بره توم هی محکم و محکم تر میکرد تو و در می اورد من دیگه جونی برام نمونده بود اما واقعا لذت میبرم دیگه احساس کردم دارم ارضا میشم واااااااااااااااای چه حسه خوبی دیگه نمیتونستم صدامو کنترل کنم تبدیل به جیغ شده بود سعیدم سریع کیرشو اورد بیرون و شروع کرد اب منو خوردن خیلی بی حال شدم خلاصه منو به حالت های مختلف کرد چه کمری داشت مگه ابش میود 15 دقیقه بود داشتم بهش میدادم اخرش سگی خوابیدم اونم بد جور میکرد تو یه دفعه صداش بلند شد منم سریع برگشتم و ابشو ریخت تو دهنم منم قورتش دادم و بعد لب بازی کردیمو بهم گفت که خیلی دوسم داره
نازلی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «یه شب رمانتیک»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا