کل کل

سلام به همه
من سزار هستم میخواستم براتون از بهترین سکس عمرم بگم و زنی که از جونم بیشتر دوسش داشتم
اول بگم که من یه پسر ٢۵ ساله با قدی١٩٠ سانتی هستم و خیلی هم ادم شهوتی هستم.داستان از اونجا شروع شد که من با دوستام تو سر و زبون داشتن معروف بودم طوری که واسه زدن مخ دخترا همیشم از من نظر میخواستن تا این که یه روز یکی از دوستام یه شماره اورد و بهم گفت اگه بتونی مخ این دختر رو بزنی میدونم دیگه رو دست نداری من شماره رو ازش گرفتم و گفتم خبرش رو بهت میدم.
 
چند روزی گذشت و سمیه(دختر داستان ) حتی جواب تلفن رو هم نمیداد منم بی خیال نشدم و براش پیام های عاشقانه میفرستادم تا اینکه یه روز بعداز ظهر برام فرستاده بود ,شما؟, منم که تو کونم عروسی شده بود کلی حرف عاشقونه براش فرستادم بهم زنگ زد و گفت که مزاحمش نشم بهش گفتم هدفم از دوستی فقط در حد هم صحبت بودن واسه هم دیگه س ،اون گفت من ازواج کردم و الان دوتا بچه کوچیک دارم ولی از شوهرم جدا شدم و واسه بچه هام یه پدر میخوام من یه خورده دلم سوخت و خواستم بهش فشار نیارم گفتم اگه بخوای میتونم تو زندگی و خرجش یه خرده کمکت کنم ولی واسه ازدواج نمیتونم قبول کنم اونم گفت پس خداحافظ و گوشی رو قطع کرد. نا امید شده بودم و اعصابم بهم ریخته بود که یهو یه پیام واسم اومد نوشته بود از اینکه راستشو بهم گفتی خیلی خوشم اومد. منم ذوغ زده بودم زود براش نوشتم کاش منو واسه دوستی قبول میکردی چون منم ازت خیلی خوشم اومد .
برام نوشت من بچه ندارم
 
باور کنید داشتم از خوشحالی پر در می اوردم چند روزی با هم پیام بازی میکردیم و من قربون صدقش میرفتم(حدود یه ماه طول کشید)
تا اینکه بهش گفتم میخوام ببینمت سمیه هم بعد از چندبار من من کردن گفت باشه
روز پنج شنبه بود که قرار گذاشتم باهاش و ترو تمیز رفتم دنبالش وقتی دیدمش باورم نمیشد یه زن چادری کاملأ با حجاب بوق زدم و با دست بهش اشاره کردم اونم منو شناخت و اومد سوار ماشین شد . بهش گفتم واسه شام بریم رستوران که قبول نکرد و بهم گفت یه دوری بزنم و بذارمش دم ورودی حرم منم قبول کردم در طول مسیر همش میخواستم نگاش کنم ولی فقط میتونستم نیم رخ صورتش رو ببینم خیلی پوست سفیدی داشت میخواستم لپشو ببوسم ولی روم نشد.
 
ترسیدم واسه یه بوس کردن از دستش بدم کلی در طول مسیر براش حرف زدم واز مرد بودنم معرفتم براش تعریف کردم و بعد دم ورودی حرم پیادش کردم و رفتم بعد از اون شب از من خیلی خوشش اومده بود منم خیلی بهش وابسته شده بودم تا دیر وقت بهم پیام میدادیم تا اینکه گفتم میخوام دوباره ببینمش اما نه تو خیابون .اول قبول نکرد اما بعد از اسرار زیاد قبول کرد که واسه یه ساعت اون هم از ساعت ٩الی١٠ بیشتر طول نکشه منم قبول کردم و شب جمعه قرار گذاشتیم و من تروتمیز کردم و رفتم پیشش .درو برام باز کرد رفتم تو .خونه ای انچنانی نداشت و فقط لوازم ضروری بود تو خونه ش بهم گفت بیا تو اتاق چون پذیرایی سرده به محض ورودش به اتاق چادرشو در اورد .دختری که تا الان من فقط با چادر میدیدم حالا با شلوار و تاپ جلوم ایستاده وای وای باورتون نمیشه قد ١۶٠ سانت حدودأ باسن گنده با سینه حدودأ سایز ٧۵ که بدون سوتین سیخ شده بود رفتم کنار بخاری نشستم اونم اومد بغلم نشست طوری که بدنم بهش چسبیده بود ازش قول بوسی رو که تو ماشین تو خماریش مونده بودم رو گرفته بودم
 
.بهش گفتم اجازه هست خجالت کشید و سرش رو پایین انداخت من صورتشو با دو دست گرفتم و بوسیدمش دلم نمیخواست لبمو از لپش جدا کنم و یه بوس از گلوش کردم و به حالت اول نشستم دستمو گرفت و شروع کرد به نوازش کردن منم دستمو انداختم دور کمرش که یهو دیدم نفس بلندی کشید لبامو گذاشتم رو گلوش و شروع کردم به بوسیدن گلوش تند تند نفس میزد مشخص بود که خیلی شهوتی شده بهم گفت عزیز دلم کار دستمون ندی گفتم نه من هواسم هست گفت ولی من هواسم پرت شده با این حرفش شروع کردم به خودن لباش اونم خوب جواب میداد دستم برد گذاشت رو سینه ش با وجود اینکه دستهای بزرگی دارم اما سینه ش تو دستم جا نشد شروع کردم به مالیدن سینه هاش وداشتم لباشم میخوردم .لباشو بیخیال شدم رفتم سر بخت سینه هاش و شروع کردم به خوردن از ته دل داد طوری که از زمین کنده میشد .اروم دستمو به سمت کسش بردم و کردم تو شلوارش مچ دستمو گرفت و گفت نه عزیزم یه چشمک بهش زدم خودشم میخواست مچمو ول کرد منم پاشدم شلوارشو در اوردم و بعدش لباسای خودمو .
 
تمام کسش پر شده بود از اب انگار سالها بود که سکس نداشته بود .شروع کردم به خوردن کسش هر چی بلد بودم روش پیاده کردم و اون پشت سر هم ارضا میشد (از جیغ های که میزد میفهمیدم )از روش بلند شدم و بهش گفتم نوبت توء دراز کشیدم اونم شروع کرد به خوردن از گردنم تا انگشتای پامو با ولع می لیسید و بعد رفت سراغ کیرم واقعأ کیر گنده ای داشتم فقط کله شو تو دهنش میکرد و مک میزد طوری که انگار داشت جونم بالا می اومد کیرمو از تو دهنش بیرون کشیدم و گذاشتم دم سوراخ کونش تا اومدم فشار بیارم بلند شد گفت دردم میگیره
کیرمو گذاشت دم کسش گفت حیف نیست همچین کسی رو ول کنی بری سراغ کونم من موافقت کردم کیرمو گذاشتم دم کسش بهم گفت اروم بده تو دردم میگیره منم اروم اروم عقب جلو میکردم سمیه شروع کرد به جیغ کشیدن بهش گفتم نکنه پرده داری گفت نه راحت باش دوساله هیچی ندیده مثل لبو سرخ شده بود همش جیغ میزد واسه هر سانت که میرفت تو میمرد و زده میشد جوری چنگم میزد که تمام بدنم زخم شده بود بالاخره تمام کیرمو دادم تو حدود ۵دقیقه تکونش ندادم و فقط بغلش کردم و بوسیدمش بهش گفتم هر وقت تونستی بگو تا تلمبه بزنم
 
با سر بهم اجازه داد منم شروع کردم به تلمبه زدن اولش دردش میومد اما بعدش اونم حال میکرد از من هم قطره قطره عرق میریخت طوری که تمام بدنم خیس شده بود احساس کردم که داره ابم میاد بهش گفتم بریزم رو شکمت گفت نه برز توش گفتم حامله نشی گفت نه پیش بینی کرده بودم . چندتا تلمبه محکم زدم که ابم اومد خودمو ولو کردم روش سمیه هم شروع کرد به خوردن گلوم .
بلند شدم و چندتا بوسش کردم بهش گفتم این بهترین سکس عمرم بود .اونم گفت تو بهترین کیر دنیا رو داری .
لباسمو پوشیدم و یکم نشستم و به ساعت نگاه کردم و دیدم ساعت ده رد شده بلند شدم که برگردم خونه ولی نذاشت گفت یکم دیگه بمون قبول کردم خیلی خسته شده بودیم تو بغل هم دراز شدیم که باز دیدم داره با کیرم ور میره بهش نگاه کردم خندید و باز کیرمو تو دهنش گذاشت و شروع کرد به خوردن فهمیدم بازم میخواد دوباره خوابوندمش و یه دل سیر کردمش و بعد اینکه هر دومون ارضا شدیم تو بغلش خوابیدم هر یه ساعت بیدارم میکرد و باز میکردمش تا صبح هفت بار دیگه کردمش.
 
الا دوسال از این قضیه میگذره حدود یه سال باهم بودیم خیلی دوسش داشتم اما متأسفانه مجبور شد ازدواج کنه و من هر روز دارم حسرت داشتنش رو میخورم البته باهاش در ارتباط هستم اما سمیه مال کس دیگه شده(ای کاش باهاش ازدواج کرده بودم )این جمله هر روز تو سرم تکرار میشه…..
ببخشین سرتون رو به درد اوردم.
نوشته: sezar

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

7 دیدگاه دربارهٔ «کل کل»

  1. الهی ..
    اون که گفت باهاش ازدواج کنی اما تو رد کردی…
    دلم گرفت از پایانش….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا