عشقبازی هلیا

سلام من یه دخترم که بخاطره شرایطی که تو ایرانه و تعصبی که خونواده ها دارن نمی تونم با پسری رابطه داشته باشم.ولی خب ذاتم خیلی شیطونه عاشقه عشق بازیم دوست دارم عاشق بشم واز زندگی و این حس غریزیم لذت ببرم.
خاطره ی من برمیگرده به مسافرتی که رفته بودم چند وقته پیش یه سفری با خانوادم رفتم جاتون خالی خیلی خوش گذشت…..داستام من از اینجا شروع شد که وقتی رفتیم مسافرت رزرو ما بهم خورد و ما مجبور شدیم بریم به یه جای دیگه….حالا قسمت بود یا هرجیزه دیگه…..پسر صاحب هتل پسره خیلی خوشگلو خوش هیکلی بود اینم بگم من از پسرای سالوادوری و پسرایی که خیلی خوش هیکلن خیلی خوشم میاد خودمم به هیکل واستیلم خیلی اهمیت میدم اره دوستای من ارتباط من ما مدیر هتل از لبخندو چشم چرونی های یواشکی شروع شد تا اینکه توی فرصت بهم شماره داد باهاش دوست شدم و حقیقتش خیلی ازش خوشم اومد تو همین موقع ها یه شب باهاش رفتم بیرون دیگه شیفته اخلاقش شده بود بیرون که رفتیم یه دو سه باری دستای همدیگرو گرفتیم خلاصه چند روزی که گذشت خیلی خوب بود تا اینکه ازم خواست توی یه موقعیت مناسب چند دقیقه ای رو باهاش تنها باشم من که منظورشو متوجه شده بودم گفتم نه نمیشه ولی بعد کلی دعواهو ناراحتی قبول کردم حقیقتش خودمم دلم میخواست که تجربه کنم….
 
نوی اولین موقعیتی که واسم پیش اومد رفتم پیشش بهم گفته که باید بریم رویال سوییتی که طبقه ی بالاستو خالیه من قبول کردم بهم گفت که برم بالا تا خودش بعدا پشت من بیاد منم برای اینکه کسی منو تو اسانسور نبینه از پله ها تند تند رفتم بالا .بالا که رسیدم قلبم تند تند میزد انگار داشت میومد بیرون هم هیجان داشتم هم استرس پله ها رو هم که خیلی تند اومده بودم بالا یه کمی که موندم اومد بالا منو که دید یه نگاهی بهم کرد منم نگاش کردم تو چشمای هردومون شیطنت موج میزد یه لبخندی زدیم کارته درو زد در باز شد رفتیم تو اتاق…..
 
متوجه استرسم شد دستام سرده سرد بود ولی دیدن خونسردیش وارامشش چشاش ارومم میکرد یه کم حرف زدیم حرف که میزدیم بهم نزدیک تر میشدیم نمیدونم داشتم چی میگفتم که اومدو لبو بوسید دیگه حرفم یادم رفت شروع کردیم به لب دادن خیلی حرفیه لبمو میخورد لب پایینمو با چنان ولعی میخورد که داشتم دیونه میشدم من دستامو دور سرش حلقه کردم و با موهاش بازی میکردم بدنم داغ داغ شده بود لبای همو میخوردیم خیلی خوب بود همین که لبای همو میخوردیم یه احساس خواسی داشتم احساس کردم کسم داره خیس میشه از لباش اتیش بهم میذاد داشتم خیس عرق میشدم هیجانی بینمون بود که نگو با ناخنم مد پشتشو میکشیدم اونم دیونه تر میشد انگار سیر بشو نبودیم بهش گفتم ارمین بس کن لبامو تموم کردی گفت دوست دارم همه تو ماله من باشه گفتم من ناله توهم عزیزم رفتم تو گوشش اول زبونم توش چرخوندم بعد بهمش گفتم خیلی میخوامت ارمین احساس کردم خیلی خوشش اومد اینو که گفتم یه لبی ازم گرفت که تا عمر دارم یادم نمیره این واقعا نهایت عشق بازی بود مانتومو دراورد منم تیشرتشو در اوردم هلم داد سمت تخت تند تند لبای همو میخودیم منم مدام ناز میکردم آااااااااااااااااااااااااای…….ای میگفتم واقعا داشتم میمردم
 
شهوت تموم وجودمو گرفته بود سینه هام داشت ناله ی عشق بازی سر میداد دسته خودم نبود مدام آآآآآآآه آآآآآآآآهههههههههههه میگفتم داشتم عرق این عشق بازی میشدم مدام تو چشمام نگاه میکرد رفت گردنم شروع کرد به خوردن من داشتم اتیش میگرفتم وااااای یاد اون روز میوفتم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآاخ چه دنیایی بودلباسمونو 2تایی دراوردیم من خجالت میکشیدم منو لخت نگاه کنه ولی توی اون لحظه جفتمون تشنه بودن برای هم بودیم اینم بگم من هر دفعه ای با دوستام میرم استخر همه از هیکلم خیلی خیلی تعریف میکنن همه میگن خوش به حال شوهرت چون خیلی سکسی هستس من هم همه تلاشم اینه که دختر خواستنیهی باشماره داشتم میگفتم وقتی چیشش لخت شدم یه نگاه تحسین امیزی بهم کردو گفت هلیا تو خیلی خوشگلی تو خواببم هم فکرشو نمیکردم اینو که بهم گفت خیلی خوشحال شدم یه لب عاشقونه ی باحال ازش گرفتم اونم فشارم میداد خیلی بقلشو دوست داشتم دیوانه کننده بود گفتم ارمین میخوامت میخوامت میخوامت داشتیم واقعا لذت میبردیم شرتم خیسسسسسه خیس بود مدام تو هم پیچ میخوردیم من شرتو سوتین قرمز پوشده بودم بهم گفت اجازه هست منم با چشام بهش صدتا اجازه دادم وااااااااااااااااااااااااااای داشتم اتیش میگرفتم داشتم از هیجان میسوختم…
 
با یه دستش سینمو فشار میداد و با دسته دیگش تمام سینمو هل میداد تو دهنش چنانی میخورد که ناله ی من به فریاد تبدیل شده بود مدام میگفتم آی….ای….ای داشتم حسابی حال میکردم دستمو پشتش میکشیدم با موهاش بازی میکردم و مدام زانوهام به کیرش که سفته سفت بود فشار میدادم تنم خیسه خیس بود موهامو باز کردم اخه من موهام خداییش خیلی خوشکله دنیارو با موهام عوض نمیکنم موهام تا رو کونمه و خوداییشم قشنگه موهامو که دید دلو باخت بهم گفت هلی مرد نیستم اگه نگیرمت من با شندم حرفای ارمین دیونه تر میشدم بهش گفتم عاشقتم ارمین دوباره افتاد به سینه هام چنان فشار میداد که سرخ سرخ شده بود دیگه طاقت نداشتم گفتم ارمین میخوام جرم بدی ارمین کیر میخوام کیر میخوام کیر میخوام ارمین گفت باشه عزیزم چشمممممم تو جون بخواه گذاشت دم کوسم یه ذره بازی کرد من دیکه طاقت نداشتم داشتم دیونه میشدم ولی من پرده داشتم گفت عزیزم چی کار کنم گفتم نمیدونم من حالم دستهخودم نبود داشتم اتیش میگرفتم بهم گفت پشت کن پشت کردم گذااشت تو کونم ولی نتونستم طاقت بیارم اخه کیییییییییییییییییر ارمین الهی من قربونش برم خیلی بزگ بود گفتم غلط کردم ارمین طاقت ندارم گفت اخی عزیزم ببخشید برگشتمو ارمین گذاشت لای پام هی عقب جلو کردو فشار داد منم داشتم میمردم واقعا با یکی بودن فوق العادست
 
ارمین مدام فشار میداد منم دیونه تر میشدم آه اااه ه ه ه ه ه ه ه هه ارمین که حالمو دید افتاد رو کسم با دست نوک سینمو فشار میداد و با زبونش کسمو میخورد ای جوووووووون داشتم قرق میشدم تو خوشی که ابم یههو پاشید تو دهن ارمین خالی شدم داشتم میسوختم که ارضا شدم خیلی اروم شدم به ارمین گفتم تورو باید طلا گرفت عشقم یه کم که گذت ابم با دستمال پاک کردم و رفتم سراغ کیر ارمین بی انصافی بود که اون بی نصیب میموند خلاصه تند تند کیرشو میخوردمو زبونم دور تا دور کیرش میکشیدم از بس دوستش داشتم انگار که نه انگار این کیره مثل بستنی خامه ای میخوردم اونم داشت حسابی حال میکرد کیرشو تا ته حلقم فرو میکردم ارمین که دیگه طاقت نداشت گفت آآآآآآآآآیییییییی ابم داره مباد بهش گفتم خالی کن رو من عزیزم همش پاشید رو صورتم خیلی اب ازش اومد منم تمامه ابشو با زبونم مثل شکلات لیس زدمو خوردم اونایی رو هم که رو گردنم بودو مالیدم به سینه هام جفتمون همو بقل کردیمو دراز کشیدیم من که خیلی دیرم شده بود تند تند لباس پوشیدم دوست نداشتم ازش جدا شم ولی مجبور بودم اونم منو عاشقونه نگاه میکرد دوباره رژ زدمو خودمو جمو جور کردمو با هم رو بوسی و تشکر کردیم و من از اتاق اومدم بیرون
 
.متاسفانه ما دیر بهم رسیدیم دیگه وقت نشد که باهم باشیم ما دیگه مسافرتمون تموم شده بود منو ارمین هنوز هم با هم ارتباط تلفنی داریم و خاطره ی عشق بازیمونو نمی تونیم فراموش کنیم……
 
نوشته: هلیا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

1 دیدگاه دربارهٔ «عشقبازی هلیا»

  1. مرسی قشنگ بود اما اگه توی املا بیشتر دقت میکردی قشنگتر هم میشد. موفق باشی

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا