یک شب مهتابی

لعنتی این جاده هم تمومی نداشت همیشه همینطور بود و ایندفعه کمر دردم باعث شده بود که راه طولانی تر بنظر بیاد هوا هم داشت تاریک میشد و رانندگی تو جاده های شلوغ و پر رفت آمد شمال سخت تر میشد اما فکر میترا و دیدنش و … کلمو داغ تر می کرد و انرژی می داد اما با خودم عهد کردم اگه ایندفعه نتونم کارو تموم کنم دیگه تمومش می کنم بیشتر از یکسال از دوستی ما تو یاهو می گذشت و من بارها آمده بودم تقریبا هر ماه حداقل یکبار پنج شنبه ظهر از اداره می زدم بیرون و تا جمعه عصر با هم بودیم ولی تنها از اون هیکل و صورت زیبا بوس و دوبار آخر دیدارمون تونستم با لاخره لباس با لاتنه رو دربیارم و کلی با اون سینه های سفید و کوچولوش حال کنم
من بشدت عاشق سکس از عقب بودم و اونم بشدت می ترسید و هر بار که با هم بودیم یه شلوار لی با کمر بند و هزار تا دکمه که مثل سیم خاردار بود می پوشید
 
رسیدم سر محلشون وای ایندفعه از دفعات قبل هم محشر تر شده بود قد بلند پوست روشن چشای سیاه موهای بلوند مثل مانکنای امریکایی بود
آمد تو ماشینو بعد احوالپرسی گفت کمرت چطور درد می کنه هنوزم میترا کجا بریم بریم مهمون سرا اول من سوئیت بگیرم وسایلمو بگذاریم بریم بیرون گفت باشه،
علی ایندفعه شناسنامه کی رو آوردی هیچکی همون همکار قبلیم اینجوری لازم نیست مشخصات هی حفظ کنی خوبه رفتیم مهمانسرای همیشگی ولی برخلاف گذشته رفتم تو میترا گفت علی بده گفتم زنو شوهریم مثلا ضمن اینکه متصدیش دوستم مخشو زدم گفت به هر حال من با لا نمیام باشه نیا ،بعد کارای اولیه برگشتمطرف ماشین
میترا می تونی که ساکمو تا با لا بیاری کمرم درد می کنه یه نگاهه معنی داری کرد و گفت باشه ساکو برداشت خودشو چسبوند به من راه افتادیم در سوئیت و باز کردم با اکراه آمد تو ساکو گذاشت کنار تخت با اضطراب گفت علی زود باش بریم گفتم باشه ولی اول کمرمو یکم بمال بهتر بشه می میرم اینو گفتم نشستم زمین ساریم برقای سوئیت و بجز خواب خاموش کرد امد جلو از رو پیراهنم شروع کرد با عجله به مالش پشتم دستی که گذاشته بود روشونمو بوسیدمو صورتم چسبوندم بهش گفتم اینجوری که خوب نمیشه تا دستت بهش نخوره پیراهنم زدم با لا دستش که خورد به کمرم دردم یادم رفت ضربان قلبم هم با هر مالشش بیشتر میشد حرکاتش ارومتر شده بود و از حالت مالش درآمده بود که یکدفعه کنار کشید و گفت خوب شد در حالی که خودمو می کشیدم رو تخت گفتم اره یکم زانو هامو جمع کنم تو شکمم بهتره بعد می ریم رفت کنار پنچره رو صندلی نشست زل زد به دریا روسریشو که عقب سرش بود برداشت و موهاش ریخت رو شونش مهتاب به صورتش که زد صحنه رویایی خلق کرد که منو جادو کرد چشام مونده بود روش که دیدم داره نیگام می کنه لبخند زد منم دستمو دراز کردم طرفش بلند شد آمد کنار تخت نشست دستمو انداختم دور کمرش سرمو گذاشتم رو پاش زل زدم تو چشاش دستشو برد لای موهام بدنم یخ کرد یادم افتاد نفس نمی کشم نفسمو کشیدم با لا بوی عطرش تموم وجودمو گرفت چشامو بستم هنوز نفسمو بیرون نداده بودم که لبام داغ شد به آرومی لبای نرمشو شروع کردم به مکیدن تنم داغ تر و داعتر میشد ضربان قلبم با لا تر می رفت دستام شروع کرده بود به لرزش بلند شدم کمرشو گرفتم چرخوندمش خوابوندم رو تخت لب و گذاشتم رو لبش که با دست کنارم زد و گفت مانتو خراب شد وایستا درارم الان چروک میشه کمکش کردم مانتو درآورد ووو دستای سفید و بلندش انقدر هوس ناک بود که بی اختیار لبو گذاشتم رو دستشو از پایین تا با لا لیسیدمشون که آهش رفت با لا سرو گذاشتم رو سینش همینطور کشیدم پایین تا به خط سینه اش رسیدم
 
چرخوندمش و کشیدمش روم یه نیگا بهم کردو لبشو گذاشت رو لبم دستو بردم زیر تابش کشیدم با لا تا رسید به سوتین دستمو بردم زیر سوتین و کشیدم بالا که جفتشو با هم درآرم بلند شد و گفت آروم وایستا خودم درارم درآورد سینه هاش که زد بیرون نفسم بند آمد فشار خون ناشی از ضربان قلبم که 100 دور در ثانیه می زد می تونستم تو رگام حس کنم دستو انداختم دور کمرش که بخوابونمش رو م گفت وایستا دست انداخت و لباسمو درآورد و گفت حا لا برابرا شدیم شروع کرد به خوردن زیر گلم دست از کمرش بردم به رو باسنش به آرومی شروع کردم به مالیدنو فشار دادنش بقدر نرم بود که فهمیدم شلوار لی همیشگیشو نپوشیده
با ولع بیشتر شروع کرد به خوردن سینمو رفت پایین ورسید به زیر نافم وایستاد مثل قلب من
در حالی که به چشام نگاه می کرد دستشو برد تو شلوارم و گفت ایندفعه دیگه می خوام حساب این بی شرف برسم تنم خیس عرق شده بود و نفسم به شماره شلوارمو باز کرد و از رو شرت شرو ع کرد به بوسیدن کیرم دست بردم شورتمو بکشم پایین دستم مو گرفت و در حالی که بشدت فشار می داد گفت علیییی شورتمو کشیدم پایین با دستش کیرمو گرفت و گفت چی کار کنم خندم گرفته بود گفتم تا حالا بستنی چوبی خوردی همونجوری حرفم تموم نشده بود که سرشو گذاشت دهنش و بعد شروع کرد به مک زدن منم به آرومی کیرمو فشار دادم رفت تو تر و به آرومی عقب جلو کردم دیگه طاتم تموم شده بود که بلند شدم خوابونمش رو تخت افتادم به جونش در حالی که با دستاش تو موهام چنگ زده بود گفت آروم علی ترو خدا مردم این حرفش که منو حشری تر کرده بود دیوانه وار شروع کردم به خوردن سینه هاشو بدنش .
 
همینطور که می خوردم رفتم پاییتن تر بدون اینکه متوجه بشه دکمه شلوارشو باز کردمو مقداری از زیپشو کشیدم پایین بعد بغلش کردم و برگردوندم رو خودم میترا که حسابی شهوتی شده بود با حرکات ناشیانه خودشو می مالید بهم میشد صدای ضربان قلبشو که بشدت می زد به راحتی حس کرد دستم انداختم دور کمرش و به آرومی بردم تو شلوارش زیر شورتش وه ه ه نرمی باسنش چنان شهوتیم کرد که می خواستم برش گردونم وحشیانه بدم توش به هر ترتیبی بود خودمو نگه داشتم و انگشتمو لای خط باسنش می کشیدم به پایین تر لای پاش بردم خیس خیس بود میترا کنترلشو از دست داده بود صورت سفیدش سرخ شده بود و وحشیانه و ناشیانه با تمام قدرتش لبامو می خورد و محکم فشارم می داد وقت ش بود به روشونشو شروع کردم به خوردن و در همون حال سر خوردم از زیرش بیرونو خودمو رسوندم پشتش اخ که چی کرده بود خدا بدن سفید کمر باریک شونه های پهن بدنش یه دونه مو هم نداشت انگار یه آرایش گر ماهر بدون رد پا تمام بدنشو اپلاسیون کرده بود گودی کمرش رسیدمو به آرومی همونطور که می خوردم و می آمدم پایین شلوارشم می کشیدم پایین تر میترا آنقد حشری شده بود که هیچ مقاومتی نمی کرد تا اینکه باسن زیباش کامل از حصار شلوار شورتش آمد بیرون نفسم به سختی می امد بیرون دیگه طاقتم تموم شده بود شورتم کشیدم پایین و در حالی که کیرمو می گذاشتم لای پاش خوابیدم روشو از پشت گردنو و لاله گوششو شروع کردم به خوردن میترا سرشو به بالش فشار می داد و با دستش ملافه رو چنگ می زد کیرمو رسوندم به سوراخش میترا به نرمی شروع کرد به فشار دادن باسنش به عقب و با حرکاتش که هر لحظه تند تر میشد سعی می کرد کیرمو بفرسته تو سوراخ کون خوشگلش بلند شدم شلوارشو کامل در آوردم و یه بالش گذاشتم زیر شکمش تا باسنش قشنگ بزنه با لا و حاظر برای تپاندن لرز تموم بدنمو گرفته بود و به سختی نفس می کشیدم دست کردم از بغل زیپ ساکم وازلینو اسپری بی حس کننده رو در آوردم میترا با دیدن اونو گفت بی شرف همه چی فکرشو کرده نکمر دردتم قشه بود علی نه در حالی که وازلینو به روی سوراخ کونش می مالیدم گفتم آره عزیزم گفت زود باش علی ییی طاقت ندارم دیگه گفتم صبر کن اسپری بزنم اولین باره با خیال راحت حال کنیم میترا گفت علی آروما پارم نکنی گفتم نترس یه جوری می کنم که تا ابد بتونم بکنمش خندید و منم سر اسپری دادم تو سوراخش و اسپری کردم
 
یه دفعه خودشو جمع کردو اخ بلند گفت و در حالی که خودشو کنترل می کرد گفت سوختم علی خوابیدم روش و کیرو گذاشتم رو سوراخش دستمو بردم زیرشو شروع کردم به مالیدن کسش که حا لا آبدار آبدار شده بود بعد چند لحظه خودشو شل کرد و اهش رفت هوا و شروع کرد به فشار دادن کونش رو کیرم منم آروم شروع کردم به فشار دادن عقب جلو کردن تا سرش رفت تو داغ شد و فشار دادم تا ته رفت چنان از خود بی خود شده بودم که فقط فشار می دادم با صدای میترا که می گفت رفت تو با لا خره به خودم آمدمو گفتم آره عزیزم الان کیرم تا ته رفته تو کون خوشگلت با گفتن این جمله انگار که حشری تر شده باشه شروع کرد به تکون دادن کونش که من شروع کردم یواش یواش به تلمبه زدن با اینکه کلی اسپری زده بوده و قرص تاخیری خورده بودم دیدن اون هیکل زیبا که زیرم بود حس زیبایی بهم میداد با هر فشار نرمی باسنش حس خوبی بهم میداد مثل خوردن کهنه شراب که همه چیز دورو برآدمو براش خوشایند می کنه .
بالشو گذاشتم کنار تخت و میترا زانوشو گذاشت روشو با شکم خوابید رو تخت رفتم پشتش و کیرمو گذاشتم لای باسنش اما قبل از اینکه فشار بدم بره تو کلی با نگاه کردن به هیکل بی نظیرش حال کردم با لاخره اینهمه رفت و امدن این راه طولانی نتیجه داد ارزشش و داشت چه ارزشی.
با دو دستم کمرشو گرفتم و با یه فشار کیرو دادم رفت تو شروع کردم به تلمبه زدن بیشتر از خود تپاندن از گاییدن اون هیکل زیبا لذت می بردم بوی عرق تمام سوئیتو پر کرده بود دیگه نمی دونستم خودمو نگه دارم با ید کارو تموم می کردم خوابوندمش رو تخت رفتم لای پاش ترسید دستشو گذاشت رو کسش و گفت علیییی نه لبخندی زدمو گفتم با کس خوشگلت کاری ندارم جیگر بالشو گذاشتم زیر کمرشو پاهاشو دادم بالاکیرمو دادم تو سوراخش و خوابیدم روش
بخاطر همین بود که گاییدن کون از کس بیشتر دوست داشتم کس و تو هر پوزیشنی بکنی یه جور حال می ده اما کون تو هر پوزیشن یه حالی می داد با این روش هم می دونستم صورت خوشگلشو ببینم و لب بگیرم هم بدون مزاحمت تا ته کیرم می رفت تو هم که با تمام قدرت می تونستم تلمبه بزنم شروع کردم به تلمبه زدنو سرمو بردم زیر گردنش تلمبه زدنم هر چی سریع تر میشد صدای میترا هم با لا تر می رفت و منم انگار سرم سنگین تر میشد انگار داشتم تو یه جور خلصه می رفتم میترا داشت ارگاسم میشد با تموم وجودش منو فشار میداد لباشو گذاشت رو چونم شروع کرد به خوردن دیگه چیزی نفهمیدم بخودم امدم چشامو باز کردم چند لحظه طول کشید تا زمان و مکانم و پیدا کنم چه کیفی داشت 500 بار گاییدن کونای جور با جور جدا کیف این جدا .
 
نگاهم به میترا افتاد که بی حال روی تخت افتاده بود نگاهی بهم کردو گفت کمرت خوب شد .به آرزوت رسیدی با لاخره بچه پررو.
رفتیم بیرون داشتیم شام می خوردیم که گفت علی فردا مهمون داریم نمی تونم بیام از دستم ناراحت که نمیشی گفتم نه عزیزم فردا صبح می رم .
فردا به شهرم بازگشتم! ولی بعد اون هر چی زنگ زدم و پی ام گذاشتم خبری از میترا نشد با یکی از دوستاش تماس گرفتم گفت میترا جمعه پیش عقد کردو ماه دیگم عروسیشه. حال فهمیدم میترا نقشه بود شلوارو..4 سال از اون ماجرا می گذره دلم براش تنگ شده تنها دختری که عاشقش شدم اما قدرشو ندونستو رفت
نوشته:‌ علی oskol

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «یک شب مهتابی»

  1. آخی چه دختر نامردی البته میشه گفت تنها کار خوبی که کرده این بوده که ناکام نزاشتت و رفته.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا