تقاضا ، التماس و توسل به زور

سلام
اسم من امیر ارسلان هست.
این ماجرا درست 6 ماه پیش برای من اتفاق افتاد . اول بزارید از بگم چجوریم . قد 185 سایز کیر 17 ( واقعا چرا بعضی ها طول کیر براشون مهمه اصلا دختر نیست بکنیم ! حالا چه 50 باشه چه 10 ) و یکمم خوشتیپم.
 
ماجرا از اونجا شوع شد که تصمیم گرفتم دختر همسایه روبرویی مونو بکنم..دعا. رفته بودم مسجد شب احیا که اونجا دیدمش و باش اشنا شدم اولش سلام و احوال پرسی و اینا . بعد گفتم دختر فلانی هستی؟ گفت ” میشناسی بابامو ؟ منم میشناختم گفتم ” اره بابا رفیق خودمه. بعد دوسته جنده ی عفریطه ی کسوش اومد بش گفت : بیا بریم تو دیگه زشته!
بعد از 1 ماه رابطه و از این جور کس کلک بازیا . شکر خدا م همیشه خونشون خالی و درشون باز ” بهم گفت وینوز بلدی عوض کنی ؟ گفتم ” بابا … منو نشناختی ها ؟ ویندوز عوض میکنم برات که بیل گیتم تو کفش بمونه؟ گفت : الان کسی خونمون نیست ( جا داره بگم تا این کلمه رو گفت یاد جمله ی یکی از معلمامون افتادم که میگفت : یه دانش اموز همیشه باید اماده باشه خشابش پر باشه. متاسفانه من کمرم به تازگی خالی شده بود و همچنین به خودم خاطرنشان کردم که اگه یه کاندوم داشتم خیلی خوب بود.) سریع بیا وینوزمو عوض کن. گفتم : تو چشمم درتو باز کن دارم میام.. گفت : چی؟!؟!؟ گفتم : چیز ببخشید درتونو باز کن ..در خونتونو میگم بابا چقد تو منحرفی ( هر هر هر ) .
بعد رفتم تو خونشون البته قبلا با بابام رفته بودم.( اخه باباش دوست بابامه ) . اومدمو دیدم بهههه … چادری سرش کرده وو .. روسری وو . اوه اوه مارو باش با کی اومدیم 13 به در. خلاصه نشستم پشت کامپیوترش اونم نشست روی صندلی بغلم. ( در این جا منظور از بغل ، اغوش نیست) بعد سی دی رو گذاشتمو کاراشو کردم. گفتم : خووب چه خبر؟ بابات کی میاد؟
 
یخو چپ چپ نگا کرد بعد گفت ” اون رفته جایی تا شب نمیاد. ( در این لحظه چیزی به عنوان بند در دلم پاره شد.) گفتم ” حالا تهنایی چیکار می کنی؟ گفت میخوام کامپیوتر بازی کنم.” سریع یه نقشه ی پلید تو ذهنم نقش بست گفتم بای مازی هم داری؟ گفت ” نه.. مگه بت نگفتم برام بیار؟ حتما یادم رفته … تا داره اینو میریزه بروچهار تا بازی بر دار بیار. گفتم : تو چشمم. رفتم خونه چند تا سی دی بازی برداشتم + یه سی دی فیلم سوپر . نقشه ام این بود که فیلمو میزارم دو حالت پیش میاد 1 . شهوتی میشه و با هم سکس میکنیم 2 . میگه بی شعور این چیه گذاشتی منم می گم : به خدا از من نیست اشتباهی بر داشتم. اقا رفتم بعد اینکه وینوز عوض کردم یه رمزم گذاشتم براش. اسم رمز رو گذاشتم : dick هه هه گفتم حتما نمی دونه یعنی چی دیگه اونم پرسید چجوری نوشته میشه منم با انگشت رو پاهاش کشیدم دی ای سی .. بعد با دست پاک کردم همرو گفتم نه نه دی ای سی ک . داشتم به انگلیسی رو پاش می نوشتم ولی اون کلا هدف پلید من از این حرکت رو فهمید و چپ چپ نگا میکرد. بعد یکی از بازی ها رو براش ریختم یکم بازی کرد بلد نبود. دستمو گذاشتم رو دستش یکم راهنمایشش کردم . بعد دیدم اج و واج داره منو نگاه میکنه . بعد من خنیددم گفتم : چده ؟ ( به زبان محلی) امو گور اغات اصلا نمی ریزم بابا… داشتم بلند می شدم گفت : خوب باشه بشین بقیهش رو هم بریز. دیگه از الان به بعد هدف پلید من رو فهمیده بود مثلا من داشتم براش توضیح میدادم باید اینجوری کنی تو بازی همینجوری منو نگاه میکرد . بعد می خندید. دوباره من می گفتم : هاااان ؟؟ چرا این جوری نگا می کنی.
 
و اما نقطه ی عطف داستان بالاخره بازی دوم که همون فیلم سوپر باشه رو گذاشتم. ( خوشبختانه اول این فیلم سوپره اونجوری بود . مثل یه فیلم معمولی بود.) گذاشتم تو کامپیوترو بعد فیلم باز شد. منم گفتم : اِ اِ اِ اا اینکه فیلم اشتباهی اوردم… ! کدوم فیلمه من که اینو ندیده بودم؟؟ بزنم بره؟
یکم نیشش باز بود گفت: نه نه بزا باشه ببینم چه فیلمیه.
اولش تو فیلمه زنه از ماشین پیاده شد اومد در خونه یارو بعد با یارو انگلیسی داشت حرف میزد. بعد رفتن تو ( مصادف با این واقعه کیر من هم شق کرد! ) خلاصه رفتن تو نشستن رو مبل . بعد مرد یه دفه دستاشو گذاشت رو سینه های زنه.
دختره گفت : بی تربیت این چه فیلمیه اوردی؟ هان؟ ( همزمان داشت میخندید)
منم خندیدم گفتم قشنگه که…
یکم زدم جلو زنه سینه هاشو در اورده بود. ( تمام تنم داشت میلرزید قبلا هم با یه دختر فیلم زشت نگاه کرده بودم دقیقا اینجوری شدم) مرده هم داشت لیس میزد.
دختره گفت : بزن یکم دیگه بره جلو
 
منم در کمال پرویی زدم رفت جلو . یه دفه زنه کامل لخت بود داگی استایل رو مبل مرده داشت کیرشو میکرد تو کونه زنه ، زنه هم می گفت : اه اه ..
دختره گفت : وایییی خاک تو سرت .. بزن بره.. بزن بره.. بی شعور ( تو دلم گفتم نهههههه رفت رو حالت 2 ) بعد هی می خدید.
منم دیگه خیلی شهوتی بودم. دستمو گذاشتم رو پاهاش .
گفت: دست بردار بی تربیت مگه راز بقا نگا کردی ؟ که حالا می خوای بیای جفت گیری
منم گفتم ( تقاضا) : لیلا بیا ما هم با هم یه حالی بکنیم بخدا هیچکس نمی فهمه. داشتم مثل فیلما می رفتم سمت لبش. بلند شد رفت درشونو با کلید قفل کرد گفت : نه .. مثل اینکه تو دیگه خیلی پرو شدی. من بت گفتم بیای ویندوز کامپیوترمو عوض کنی نگفتم بیای ویندوز خودمو عوض کنی که ( بعد خندید) ( منم خندیدم)
 
گفتم:(التماس): تو رو خدا… لیلا .. لیلا.. هیچکی نمی فهمه .. من خیلی دوست دارم.. عاشقتم ..( بلند شدم از رو صندلی چشمام تو حالت نمیه بسته بردم ، مثل موقعی که خایه مالا میخوان از معلم نمره بگیرن میگن .. اقا … اقا..) تو رو خدا دلمو نشکون بیا با هم باشیم. لیلا..
گفت : باید روش فکر کنم تا حالا بهش فکر نکرده بودم. الان زوده یه چند ماه دیگه شاید…گفتم شاید الکی نیشتو باز نکن.
گفتم: من الان از حس غریزه دارم دیونه می شم اگه الان همینجوری برم خونه دیونه می شم.
گفت: نوچ… نمیشه… شما پسر که خوب می تونید به احساسات غریزیتون پاسخ بدید. ( بعد دستشو به نشانه جق زدن تکون داد)
گفتم: من از اون پسرا نیستم( دروغ محض) من خیلی دوست دارم ( رفتم نزدیکش ، اونم کم کم رفت عقب یکم.)
گفت : جلو نیا … چه فایده داره وقتی من تمایل ندارم..
گفتم(توصل به زور) : من دیگه تمایل تورو حالیم نیست. ( رفتم تو بغلش میخواستم ازش بوس بگیرم ، یه جیغ کوچولو زد یکم رفت اونور و داشت میخندید.
باخنده گفت : نکن تورو خدا … دروغ گفتم الاناست که بابام بیاد
 
منم خودمو مثل دیونه ها کردم هی مرفتم دنبالش اونم مثلا فرار میکرد. و یواشکی هم روسری شو می نداخت زمین طوری که انگار خودش باز شده افتاده. به طریق مشابه چادرشم همینطور.
چادرش که افتاد داشت می دویید دور خونه مثل اسب من گفتم : واییییی دیگه قشنگ دویدم از پشت گرفتمش. کیرمو از رو شلوار که فرقی با گوشت کوب نمیکرد ، به کونش چسبوندم و از جلو سینه هاشو گرفتم. هی خنده شیطانی می کرد میگفت : نکن… اه.. نکن.. اوه..
خلاصیه دیدک سرشو رو بالا گرفته داره غلیظ میگه : اه….. اوه.. و بعد دستش رو هم برد سمت کسش و می خواست بمالونتش ( با خودم گفتم مگه من مردم!) سریع دستمو از رو ممه هاش برداشتم گذاشتم رو کسش .. .. اه و اووهش رفت بالا.. گفتم یا ابل منقل برقی.. اگه بخوام بکنم تو کونش دیگه چه صدا هایی میده..
صورتمو بردم بغل صورتش ( دهنم مثل چی بو میداد گفتم دو حالت داره 1 بدش میاد میگه اه.. دهنت بو میده گمشو. 2 کار خاصی نمی کنه میزاره ازش لب بگیرم. در ضمن دوستان توجه داشته باشن وقتی به قصد کردن دختری میرید جایی حتما مسواک بزنید یه ادامس خوشبو کننده دهان هم بجوید و یک کاندوم درجه 1 هم داشته باشید)
 
بعدش اونم سورتشو از بغل اورد سمت صورت من و لبمو چسبوندم به لباش ( خدا ویکلی اون بیشتر دهنش بو میداد ) بعد لب پاینیشو با لبام گرفتم و زبونمو میکردم تو دهنش ( اوق بالا نیارم.. خدا بخ خیر بگزرونه . خدا این مخترع ماهواره رو لعنت کنه که تو فیلماش همش همه از هم لب میگرین ، ما هم مجبوریم لب بگیریم . اقا شاید نمیتونم معضبم بابا…! ) دستمو بالاخره از رو کسش برداشتم و دکمه ی پیرهنشو یکی یکی باز کردم. و بعدش حلش دادم رو کاناپشون. و خودم زانو زدم جلوش دکمه شلوارشو باز کردم. ( در اینجا جمله ی معروف شکسپیر یاد اومد که میگفت ” بودن یا نبودن مسعله این است. منم با خودم گفتم ، دوجنسه بودن یا نبودن ، مسعله این است” البته میدونستم دوجنسه نیست ولی الکی فکر می کردم که زیادی تو حس نرم ابم در باید ( هر هر هر) شلوار سفیدشو در اوردم بعدش دستمو کشیدم رو پاهاش. گفتم : بغیش رو خودت باز کن. وقتی داشتم ساق پاشو لیس میزدم سوتین شو باز کزد. سرمو مثل یه خوناشام که بعد از خوردن خون یکی از طعمه ها سرشو از رو گردن یارو بلند میکنه به یکی دیگه نگاه می کنه ، بلند کردم (جان!) و به پستون هاش نگاه کردم. برعکس دک و پوزش این یکی خوب چیزی بود سفید و نرم. و خوش فرم. لیس لیس زنان اومدم به سمت پستوناش و اونارو لیس زدم. ( چه مبارک بعد از ظهری بودو چه فرخنده شبی )
 
هوا دیگه داشت تاریک می شد و دم دمای غروب بود اتاقم تاریک شده بود. من رفتم که برقارو روشن کنم و تو راه هم از وقتم استفاده بهینه رو کردم و دکمه های شلوارلی مو باز کردم . لامپ روشن شد و من تو برگشتنی شلوارو شرت و شلوار لی همرو با هم یه جا در اوردم . مثل این بچه ابتدایی هستند که میخوان با پا در بیارن شلوار تو مچ پاشون گیر میکنه از منم گیر کرد چون داشتم همرو با هم در می اوردم. حالا منو بگو داشتم با شلوار کلنجار میرفتم . لیلا فقط داشت می خندید مثل چی. خلاصه با یه زوری درش اورم حاظر بود پاره کنم و لی ازا بشم بعد پیرن میرنو در اوردم دیدم اونم شرتشو در اورده و منتظر منه روی کاناپه . با زانو رو کاناپه جلو رفتم و خوابیدم روش ( مثل مگسی که تو یه تاپه گو غرق بشه از خوشحالی میمیره) انچنان حال داد که بگو.
 
کیرم رو هم برده بودم یره کسش کناره کون، بین نرمی کاناپه ومخملی لامبه های کون لیلا محاصره شده بود و ابم در اومد ( شرمنده) . ولی یه طور رفتار کردم انگار نیموده. با اینکه کمرک هی داشت خم می شد. یکم خودمو کشیدم عقب ابم ریخت رو کاناپه. و مشغول لیسیدن همون پستونا شدم. ( وقتی یه دفه بری سراغ کون و کوس همین میشه دیگه ابت در میاد. دنبال استخون میگشتم به راستا رسیدم) خلاصه وقتی مطمن شدم دیگه ابم نمیاد دوباره افتادم روش و تو گردنشو می بوسیدم. بعد بلندش کردم و اوردمش رو زمین سرشو گذاشت رو کاناپه ( دقیقا بغل محل رخنه کردن اب منی ) و کونشو با حالت سگی داد عقب. من هم دور از چشم لیلا ، شرق محکم زدم به کیرم که یکم گیج بشه ابش زود در نیاد. سر کیرمو که اب منی بود تفی کردم و گذاشتم دم سوراخ کونش و بعد خودم مثل گاو جوونه انداختم روش ولی هنوز فشاری به کیرم نیارودم. بعد اروم اروم کردم توش. تا یکم رفت توش دوباره اوردم بیرون و دوباره کردم توش و اینبار تا ته و ارام ( بالاخره از قدیم و ندیم گفتن اسه برو اسه بیا که جره نخوره کون یارو بد بخت)
بعد که جا باز کرد قشنگ عقب جلو می بردم. حالا تازه الان یادم اومده بود… راستی برا ساک نزد که.. حالا هم که دیگه نمی زنه… اههههه. .. بعد رفتم تو فکر امتحان هندسه که قراره فردای ان روز کونم به همین صورت پاره بشود. یه لحظه قیافه لیلا رو نگاه کردم دیدم داره کاناپرو گاز میگیره از درد ولی صدا نمیده یه سیلی محکم به یکی از گنبدین زدم و گفتم : خودتو بریز بیرون … اه و ناله کن..( که البته همزمان با فک زدن من و مصادف با در کونی گفت: اهههه….. اوهههه..
منم دیدم داره ابم در میاد دوباره رفتم تو فکر یکی از معلمامون … ولی دیگر دیر بود .. دل اسیر بود و… ابم در اومد در اوردم ریختم رو کمرش. گفتم . ارضا شدی؟ ( تق تق تروق تروق اینا صدای قلنج کمر و شون و کت و کولم بود.
برگشت مضلومانه نگاه کرد گفت : یکم لیس میزنی؟
 
کسش پشم داشت منم پشم دار بدم میومد. گفتم یا حضرته پشم. با سر رفتم تو کسش و مثل کوسه که طعمه رو تیکه تیکه میکنه منم می لیسیدم. اولین مزه مزه ی شوری بود بعدش مزه ی تقریبا شبیه همون مزه اب منی ( هویی از خودمو مزه کردماا !! ) و یکمک هم مزه ی اون قسمت سیاه جعبه کبریت که کبریتو میکشن روش. خلاصه تازه حالا اخر باری پرسیدم ، پرده داری ؟
گفت نه . قیافه منم اینجوری شد  بعدش میخواستم یه ضر دیگه بش بزنم که یه دفه ارضا شد.
 
یکم ازش لب گرفتم بعد داشتم لباسامو که همه به هم گره خورده بود رو می پوشیدم که بش گفتم : یکم چیز ریخته رو کاناپه یات باشه تمیزش کنی! بعد در حالی که خیلی بی حال افتاده بود گفت : ساعت چنده؟ گفتم 6 و خورده ای . عزیزم دوست دارم من باید زود برم اگه بابات بیاد اونقت اونم ویندوز منو اپدیت میکنه. کاری نداری؟
گفت: اون سی دی سوپر رو هم بزار یادگاری داشته باشم.
گفتم : عزیزم تا من هستم چه نیازی به اینا هست
خندید گفت : بدو گمشو تا بابام نیومده دوتامونو بکشه
منم رفتم خونمون.
تو کل شب تو این فکر بودم که چه مدل هایی نمی تونستم روش پیاده کنم و نکرده ام.
 
——–
نوشته:‌ god of sex

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «تقاضا ، التماس و توسل به زور»

  1. دمت گرم خیلی باحال بود .خانوم واسه سکس تووپ از تهران قم ساوه اگه هست پیام بده .
    09392567505

  2. بابا تو دیگه کی هستی اومده بودم داستان بخونم حال کنم ولی با داستان تو کلی خندیدم واقعا باحال بود مخصوصا تشبیهاتت عالی بود خیلی ممنون واقعا کلی خندیدم خخخخخخخخخخخخخخخخ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا