دختر عمه با دل و جرات

اسمم آرشه و این خاطره مربوط میشه به دوران جوانی ام. این اولین باری که می خوام خاطره سکس با فامیلو واستون بنویسم. همیشه به این سایت میام و نوشته های بچه ها رو می خونم. وقتی به نظرات می رسم چیزای متفاوتی می بینم. از خوب بود… دروغ بود…. فحش و بد و بیرا تا همون چیزایی که خودتونم دیدید.
نمی خوام با نوشتن این خاطره بازم همون الفاظو بکار ببرید. آخه کلاس سایت نمی خوره که بعضی افراد بیان و با فحش دادن نظراتشونو بدن. اگه نظری ندارید پس نیازی هم نیست که فحش بدید. فقط از کنار داستان های دروغی بگذرید. ممنون….
 
ساکن تهرانم و چند سالی میشد که با خانواده عمم اینا ارتباط کمی داشتم تا اینکه قرار شد برای اعزام به خدمت سربازیم به خونه عمم اینا برم و از اونجا کارای اداری خدمتم رو انجام بدم. خلاصه عازم شیراز شدم و با حال گرفته با خودم فکر می کردم که سربازی رو چجوری میگذرونم و این حرفا…
زنگ در خونه عمم رو زدم، در باز شد و رفتم تو دو تا از دختر عمه هام اومدن جلو سلام کردن. باورم نمی شد که اینقد بزرگ شده باشن اولش فکر کردم دخترای بزرگ عمم هستن که اومدن اما زود متوجه شدم تو این سالها که من ندیدمشون حسابی درشت اندام و زیبا شدن. خلاصه بعد از سلام و احوالپرسی و اینکه چی شده اومدی اینجا قضیه رو بهشون گفتم. دو سه روز از اومدنم که گذشت و کارای اداری رو که انجام دادم دیگه کار خاصی نداشتم و باید برمی گشتم تهران. اما تو این دو سه روز حسابی به یکی از دختر عمه ها علاقه پیدا کرده بودم و می خواستم یه جوری سر صحبت رو باهاش باز کنم. نمیدونم شب دوم یا سوم بود که موقع خواب شروع کردم به اس ام اسم دادن به دختر عمه… چند تا جوک فرستادم اونم چند تا فرستاد. بعدش با هم خندیدیم و شب بخیر گفتیم و من توی هال خوابیدم و اونا هم توی یکی از اتاقها. توی فکر این بودم که چطور شروع کنم، که یه دفعه واسش نوشتم بیداری؟ اونم بلافاصله جواب داد بله. دیگه مونده بودم چی بگم که نوشت -کاری داشتی؟
-با کلی استرس نوشتم آره اما…
-گفت چی؟
-روم نمیشه
-وا مگه چی کار داری؟
-ولش کن اصلا
-نه بگو خب!
خلاصه مونده بودم چی بگم و پنج شیش تا از این اس ام اس های تعارفی بیخودی واسه هم فرستادیم تا بالاخره گفتم میترا دوست دارم
گفت منم دوست دارم. گفتم نه مثل یه دختر عمه تو رو مثل کسیکه می خوام باهاش باشم دوست دارم.
 
جوابی نداد. با خودم فکر کردم که گند زدم. دیگه جرات نکردم چیزی بنویسم و خوابیدم. صبح که بیدار شدم اولش روم نمی شد بهش نگاه کنم و یه جوری می خواستم رو در رو نشیم که به عمه گفتم می رم بیرون یه دوری بزنم. ظهر که برگشتم هر چی زنگ خونه رو زدم باز نکردن. فکر کردم زنگ خرابه. شماره دختر عممو گرفتم گفتم میشه درب رو باز کنید. گفت آره و باز کرد. رفتم تو اما مگه جرات داشتم نگاش کنم. خودمو مشغول شستن دست و صورت کردم و الکی داشتم یه جوری وانمود می کردم که خسته ام و برم بخوابم. عمه گفت کارهات رو به راه شد؟ گفتم آره دیگه کاری ندارم فقط یه خورده کارای شخصی دارم و می خوام به دوستای قدیمیم سر بزنم. ناهار رو خوردیم و احساس کردم که یه مقدار پامو جلو بزارم بد نیست. به دختر عمه گفتم فیلم می بینی؟ گفت آره. گفتم می شه بزنی کانال ام بی سی پرشیا ببینیم چی گذاشته؟ اونم اومد کانالو عوض کرد و رفت دنبال کارای آشپزخونه و…
چند ساعتی گذشت و باز شروع کردم به اس ام اس دادن. بعد از چند دقیقه اومد گوشیشو نگاه کرد. واسش نوشته بودم از دستم ناراحتی؟ جواب داد نه
لعنتی جواب کوتاهش بیشتر منو نگران می کرد. گفتم خداییش نمی خواستم ناراحتت کنم. گفت ناراحت نیستم و احساس کردم جو به نفع منه و واسش از دوست داشتن و عاشق شدن گفتم. خونه عمه اینا طوری بود که نمی شد راحت با هم حرف بزنیم و دخترای دیگه عمه و خود عمم هم حواسشون همش به من بود. نه اینکه بخوان کنترلم کنن. بنده خداها همش بهم سرویس می دادن و می خواستن بهم خوش بگذره
خلاصه اس ام اس بازی ما کم کم به سمت حرفای عاشقانه کشیده شد و شب که موقع خوابیدن رسید بهش گفتم معمولا تا کی بیداری؟ گفت بیدارم..
 
منم خوشحالو مطمئن بهش گفتم واسه اینکه کسی از اس بازی ما بیدار نشه گوشیتو سایلنت کن. گفت باشه. ساعت دوازده و نیم بود که گفتم
-میترا دوست دارم ببوسمت.
-منم دوست دارم بوست کنم
-می خوام لبامو روی لبات بزارم و چشمامو ببندم و دستامو روی صورتت بذارم و نوازشت کنم
دیگه منتظر بودم که جواب سکسی بهم بده. اونم واسم نوشت منم میخوام…
=می خوام دستامو دور کمرت بگیرم و بکشمت سمت خودم و تا می تونم ازت لب بگیرم.
-منم می خوام بوست کنم
=خیلی دوست دارم عزیزم
-منم دوست دارم
یکم با هم ازین اس ام اس ها دادیم و گفتم میترا کاش می شد ما مال هم باشیم. گفت آره منم خیلی دوست دارم. گفتم اگه الان تو خونه تنها بودم میومدم تو بغلم می گرفتمت
گفت آره خیلی خوب می شد. گفتم میترا من دیگه طاقت ندارم کاش …
گفت چی؟
گفتم کاش الان پیشم بودی
گفت آخه نمیشه یه وقت کسی بیاد ببینه چی؟!
گفتم آره راست می گی. دوست داشتم تو بغلم می خوابیدی
گفت اگه شد میام
منو می گی!!! گفتم راست می گی؟ گفت آره بزار همه بخوابن میام
 
دیگه دل تو دلم نبود. فقط می خواستم ساعت زود بگذره. ساعتای دو- دو و نیم بود که بهش اس دادم بیداری؟ گفت آره گفتم به نظرت همه خوابن؟ گفت آره الان میام
تو تاریکی سخت می شد فهمید همه خوابن یا نه آخه نه کسی حرفی میزد نه میشد به در اتاقاشون رفت و سوال کرد که خوابیدید!!
پنج شیش دقیقه بعد دیدم میترا بالای سرمه و آروم و پاورچین اومد تو رختخوابم. منم پتو رو زدم کنار و بهش جا دادم. همینکه اومد تو بغلم شروع کردم به لب گرفتن ازش. اونم لباشو چسبوند به لبام و حسابی حشریم کرد. با زبون کردم تو دهنش و زبونشو تکون می دادم اونم خوب همکاری می کرد. دستامو انداختم دور کمرش و یکم به خودم نزدیکترش کردم. داشتم لب و دهنشو می خوردم که یواش یواش دستمو بردم پایین کمرش و شروع کردم به نوازش کردن اونم فقط لب میداد و لب می گرفت. دستامو به چپ و راست کمرش می بردم و زیر کش شرتش کردم منتظر بودم که مقاومت کنه یا دستمو بکشه کنار اما هیچ کاری نکرد منم بردم پایین تر و لپ کونشو گرفتم. دیدم کاملا راضیه کونشو ماساژ می دادم. با یه دستم دستشو گرفتم و بردم تو شلوارم. کیرم حسابی گنده شده بود تا دستش بهش خورد خیس شد. گفت آبت اومد گفتم نه عزیزم این آبم نیست. قبل از اینکه آبم بیاد این میاد که راحت سکس کنیم. مثل آب کس می مونه تقریباً. شروع کرد با کیرم ور رفتن و مالیدن. منم دیدم فرصت مناسبه دستم رو بردم لای چاک کونش و انگشتمو گذاشتم رو سوراخش. خیلی کون خوشگلی داشت. سفت، سفید، البته نمی دیدمش اما از رنگ پوستش می شه حدس زد. گفتم تند تند کیرمو ماساژ بده اونم سفت تر گرفتش. گفتم میترا بر می گردی؟ بدون اینکه جواب بده برگشتو پشت به من خوابید. شلوارشو از پاش درآوردم و شلوار خودمم کشیدم پایین. تو اون تاریکی نمی تونستم سوراخ کونشو ببینم. با انگشت لمسش کردم و یواش یواش نوک انگشتمو کردم توش. گفت چی کار میخوای بکنی. گفتم انگشت می کنم تا آروم آروم جا واز کنه. چیزی نگفت. مطمئن شدم که قبلا کون داده که به این سادگی حاضر به انجامش میشه. دیگه داشت وقت زود واسم سپری می شد. انگشتمو کم کم تا آخر کردم تو کونش و تکون می دادم.
 
گفتم کیرمو بگیر بزار روی سوراخت. گرفت و همین کارو کرد. گفتم آروم بکن تو و اونم خودشو هل داد سمت کیرم و کیرم دو سه سانتیمتر رفت تو کم کم آوردمش بیرون و دوباره کردم تو. کیرم خیس شده بود. آخه من زود کیرم خیس میشه و راحت میرفت و تو میومد بیرون. گفتم درد داری؟ گفت آره. اما انگار من فقط به فکر کیرم بودم گفتم آروم می کنمت عزیزم. گفت باشه. خلاصه خوب که کیرم تا آخر رفت تو کونش شروع کردم به تلمبه زدن. یکی دو بار صدای تلمبه زیاد شد و با حرکت دستش بهم فهموند یواش! همه بیدار می شن! دوباره آروم آروم می زدم. دیگه داشت آبم میومد گفتم بریزم تو کونت؟ گفت نه مریض می شم. گفتم پس کجا بریزم گفت شرتمو بگیر بریز روش. منم گرفتمش و آبمو خالی کردم روش.
 
گفت خوب بود؟ گفتم آره عزیزم. حالا بیا تا تو رو ارضا کنم گفت نه نمی خواد. گفتم نمی شه. پاهاشو باز کردم و سرمو گذاشتم رو کسش. با زبون بالای کسشو لیس زدم و با دستام بغل پاهاشو ماساژ می دادم. دستشو گذاشته بود رو سرم و موهامو آروم آروم نوازش می کرد. فهمیدم داره لذت می بره و کارمو حرفه ای تر دنبال کردم. زبونمو به چوچولش می زدم و بعد با کنار لپ کسش بازی می کردم. خلاصه خوب که چند دقیقه ای مشغول بودم احساس کردم خیس از عرق شدم. یواش یواش داشت به ارضا می رسید. زبونمو کردم تو سوراخ کسش و تا جایی که می رفت تو لیسش می زدم. سعی می کردم توش بچرخونم اما خیلی سخت بود. آخه زاویه قرار گرفتن من و اون طوری بود که نمی شد هم خوب اینکارا رو بکنیم هم زیر پتو مخفی بمونیم. دیگه داشت ارضا می شد که موهامو داشت می کند فهمیدم باید با سرعت بیشتری براش بخورم. همین کارو هم کردمو با سرعت بالا داشتم رو کسش مانور می دادم که یه دفعه سرمو کشید کنار. فهمیدم کارمو خوب انجام دادم. یکم پیشم خوابید و لباساشو پوشید. همدیگرو بوسیدیم. بهش گفتم خوب بود عزیزم ارضا شدی گفت آره عالی بود. اون شب خیلی به من و میترا خوش گذشت.
امیدوارم تونسته باشم داستانو خوب بنویسم.
نوشته:‌ م..

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

8 دیدگاه دربارهٔ «دختر عمه با دل و جرات»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا