حمید و زن هات همسایه

با سلام
چند سالی هست که ازدواج کردام به خاطر اینکه پدرم یه ساختمون چهار واحدی نقلی داره یکی از این واحداشو داده به من تا اونجا زندگی کنم و سه واحد دیگه هم داده به مستجر. تابستون پارسال طبقه ی بالای ما خونه رو خالی کرد و برای اینکه یه دستی به سروگوشش بکشیم و بعد به مستجر بدیم نقاش آوردیم .
در هنگام نقاشی بود که مستجر اومده بود تا ببینه منم اونجا بودم فقط مرده اومده بود که از اون آدمای ساکت و بی سروصدا بود و معلوم بود خیلی سرد و یخه و گفت که بعد از ظهر با خانومم هم میام و بعد از ظهر زنگ واحد ما رو زدن با هم رفتیم بالا اونا جلو می رفتن و من هم پشت سرشون که چشمم به کون بزرگ زنه افتاد که بابا اجب قلمبه ای با یه مانتوی کوتاه و تنگ که موقع بالا رفتم از پله ها کونش که توی شلوار لی تنگ بود حسابی خود نمایی می کرد با هم رفتیم بالا
فهمیدم اسمش سپیدهه و شوهرشم مراد که اصلاً به هم نمی یومدن زنه به نظر هات هات و مرده یخ یخ ولی خوب از قدیم می گن سیب سرخ دست آدم ….

 
به نظر خونه رو پسنیدن و با پدرم قرار اجاره رو گذاشتن و قرار داد بسته شد . فرداش بود که من رفته بودم پیش نقاش که کارش تموم شده بود و اساساشو می برد که زنه همسایمون اومد خونه رو چک کنه تا ببینه برای فرداش آماده اساس کشی هست یا نه که با هم سر صحبت و باز کردیم و اصلاً یادش رفته بود برای چی اومده تقریباً تونسته بودم باهاش تا حدودی صمیمی بشم و اطمینانشو به عنوان همسایه ی جدید جلب کنم البته بیشتر حرفا راجب به قوانین ساختمان و اینکه من مدیر ساختمان هستم و پول شارژ و …… بود چند باری هم زیر زیرکی اندامشو چک می کردم که واقعاً نقصی نداشت از همه مهمتر کون قنبلش بود با کمر باریک که بدجور خودنمایی می کرد . با هم قرار اساس کشی برای فردا بعد از ظهر رو گذاشتیم فقط صبح یه نفر خونه رو نظافت کنه و بعد از ظهر اونا اساس بیارن .
ظهر رسیدم خونه و رفتم بالا تا ببینم خونه نظافت شده یا نه که دیدم نظافت چی رفته و سپیده ( زن همسایه ) اونجاست و امده بوده از نظافت مطمئن بشه منم که نمی دونستم اونجاست کلید انداختم رفتم تو که دیدم با یه تاپ و شلوار جین تنگ تو پذیرایی که من با دیدنش جا خوردم و با معذرت خواهی خواستم برم بیرون ولی گفت اشکال نداره و برای اومدنش دلیلشو گفت و با هم کمی صحبت کردیم واقعاً بدنش دیونم می کرد هر چی بگم کم گفتم وقتی که دولا می شد از نمای بالا پستوناش و از پشت پوست کمرش و قنبل کونش هر آدمی و خیره می کرد راستش به نظر کونش یکم می خوارید و دائم با بدنش خود نمایی می کرد دوست داشتم همون جا بپرم روش و جرش بدم ولی از اینکه اون راضی باشه مطمئن نبودم تازه زن شوهر دار هم بود .
 
خلاصه اونا اساس کشی کردن اومدن چند ماهی گذشت مراد شوهرش کارش تو شهرداری بود و پیمان کار بود معمولاً شبا کار می کرد از این پیمان کارایی که مجبورن شبا خیابونارو بکنن یا آسفالت کنن به همین خاطر معمولاً خونه نبود و من به خانومم به شوخی میگفتم این سپیده خانوم چقدر بدبخته شبا کسی نمی کنش که خانومم می گفت می خوای تو برو جورشو بکش و من می گفتم اگه می شد چی می شد و بعد یه کتک مفصل از خانومم می خوردم .
یه روز تو خونه بودم که دیدم تو پله ی جلوی واحد ما یه صدایی می یاد از چشمی نگاه کردم این صحنه هنوز جلوی چشممه که سپیده با یه شرت و تاپ داره با دستمال جلوی واحد مارو دستمال می کشه داشتم می مردم کون لخت تو پله ها یه دفعه درو باز کردم تا خودمو به اون راه بزنم که مثلاً نمی دونستم اونجاست تا درو باز کردم کونش قنبل کرده به سمت من بود که یک دفعه متوجه من شد و بدون سلام و احوال پرسی دوید به سمت پله ها و بالا رفت منم تو کف اون کون بودم که زنگ واحدمون به صدا در اومد درو باز کردم سپیده بود انگار خجالت کشیده و اومده معذرت خواهی که شب داشته آشغال می برده نایلون آشغال پاره شده و ریخته دم خونه ی ما و به همین خاطر اومده بوده تمیز کنه بعد بابت طرز لباس پوشیدنش عذر خواهی کرد و منم گفتم اشکال نداره ، تو دلم می گفتم کوس خوله این بابا هر مردی از خداشه این صحنه رو ببینه بعد این داره معذرت خواهی می کنه .
 
فرداش بود که صبح با خانومم ساعت 9 از خونه زدیم بیرون که بریم سر کار تا درو باز کردیم سپیده جلوی در بود با کلی اساس یه دفعه یه موتوری از پشتش تو کوچه رد شد حس کردم سپیده یه جوری شد فکر کردم موتوریه چیزی ازش
کش رفته پرسیدم چیزی شد گفت نه نه و بعد رفتیم تو کوچه دیدم خانومم زد زیر خنده و گفت دیونه موتوریه از پشت انگشتش کرد من قشنگ دیدم دستشو کرد تو کونش انقدر بد لباس می پوشه که هر مردی باید انگولش کنه حقش بود .
چند روز بعد بود که سپیده اومد در خونمون که شیر آب دستشویی خرابه رفتم دیدم و بعد به لوله کش محله زنگ زدم و قرار شد فردا بیاد و تعمیر کنه اتفاقاً فرداش من خونه بودم و خانومم سر کار با لوله کش رفتیم بالا و بعد از تعمیر رفت و من موندم تا کثیف کاری لوله کشو تعمیر کنم که سپیده گفت نمی خواد و من اصرار کردم و بالاخره با هم مشغول شدیم . جلوی لوله کش مانتو داشت اما تا تنها شدیم مانتوشو در آورد که مثلاً کثیف نشه که برق از سرم پرید با یه استرچ جورابی تنگ که معلوم بود براش تنگ و حسابی کش اومده بود پاهای سفیدشو نشون می داد مشغول شد دیگه دست خودم نبود همش دوست داشتم به پاهاش نگاه کنم اونم متوجه شده بود ولی بی خیال بود که سر صحبت و باز کردکه شما چرا بچه ندارید و من گفتم از بچه خوشم نمی یاد گفت چرا و از دهنم در رفت که تنهایمو با زنم بهم می زنه که گفت این من منم دوست ندارم ولی مراد دوست داره و هی دلش بچه می خواد و فعلاً من راضی نشدم
 
به شوخی گفتم از شوهرت راضی هستی گفت کدوم شوهر بابا می بینی که اصلاً خونه نیست گفتم پس بچه بیار تنها نباشی برات خوب نیست دائم تنها باشی گفت اره کم کم دارم به همین فکر می کنم از تنهایی خسته شدم
گفتم سپیده خانوم راستی اون روز موتوریه اذیتتون کرد؟ که با تعجب نگاه کرد و گفت اره بیشعور بهم دست زد به شوخی گفتم ببخشیدا بابا با این بدنی که شما دارید و لباسای تنگی که شما می پوشید هر مردی و دیونه می کنید خندید و معلوم بود حال می کنه ازش تعریف کنم گفت چیه تو هم دلت می خواد جای موتوریه باشی هان ؟ خندیدم و گفتم نه بابا شوخی کردم . دیدم موقعیت جوره اونم حساری داغ کرده و الان اگه کاری بکنم کردم وگرنه از دستم
می پره دولا شده بود داشت کنار دستشوی رو تمیز می کرد که رفتم پشتش و آروم بهش مالیدم و رفتم اون سمت دیدم عکس و العملی نشون نداد از حس بدنش کیرم مثل برق از جاش پرید دوباره رفتم پشتش که مثلاً کمکش کنم خودمو بهش چشبوندم و از پشت سرش داشتم کمک می کردم دیگه مطمئن بودم که بزرگی کیرمو لای کونش حس می کنه که اونم بدش نیومده بود یه جوری داشت خودشو آروم تکون می داد
 
جفتمون دوست نداشتیم این لحظه تموم بشه آروم دستمو بردم سمت کونش و لای کونش و مالیدم و رسوندم به کوسش از روی استرچ گرمای کسش معلوم بود دیگه صدای سپیده هم درامده بود آروم استرچشو کشیدم پائین هیچ مقاومتی نمی کرد تازه فهمیدم چه کونی زیر این لباس مخفی شده آروم سوراخ کونشو لیس زدم و بعد رفتم به سمت سوراخ کوسش دادش در اومده بود تمام کوسش پر شده بود از ترشح کوسش بلند شد و لبامو گرفت به دهنش و محکم می می زد بعد اومد پائین و شلوار منو کشید پائین با چنان ولعی افتاد به میک زدن کیرم که انگار تو عمرش کیر ندیده بلند شدو کیرمو تو دست گرفت و کشون کشون منو برد سمت اتاق خواب لباساشو در آورد و پرید رومو کیرمو تا ته کرد تو کسش چنان محکم خودشو بهم می کوبید که بعضی وقتها دردم می گرفت خوابوندمش رو شکم و از پشت کردم تو کسش کونش داشت دیونم می کرد کنار تخت رو میز توالت یه کرم دیدم سریع برداشتمش و همچنان که تو کسش می کردم ریختم رو سوراخ کونش گفت نه حمید درد داره کیرت بزرگه گفتم نگران نباش اگه درد داشت درش می یارم با انگشتم حسابی کونشو نرم و گشاد کردم بعد آروم سر کیرمو گذاشتم تو کونش زیاد دردش نیومد و آروم و با حوصله تا ته تو کونش کردم و چند لحظه ای تو همون حالت نگه داشتم و بعد شروع به تلمبه زدن کردن خودشم کلی داشت حال می کرد و می گفت کیر مراد از ماله تو کوچیک تره ولی هر بار که از کون می کنه دردم میاد اما ماله تو خیلی راحت رفت تو کونم .
واقعاً حس باحالی داشت کونی که چند ماه بود تو کفش بودم الان زیرم خوابیده بود و داشتم توش تلمبه می زدم دیگه
آخرای تحملم بود که با تمام فشار تو کونش کردم و با قدرت تمام آبمو تو کونش خالی کردم و روش خوابیدم بعد پاشدم و سریع امدم پائین .
الان 6 ماهی هست که همسایمونن و هفته ای نیست که دو سه بار با هم سکس نداشته باشیم .
پایان

نوشته: حمید

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا