من و سهیلا حشری

سلام .
 
من عطا ۲۴ ساله از تهران هستم میخاستم داستان خودمو سهیلا رو بگم. یه سال پیش با یه دختری تو چت آشنا شدم اولش میگفت بچه تهرانه بعدش ک بیشتر باهاش حرف زدم کمکم از رو لهجش متوجه شدم البته خودشم گفت. بچه جنوب بود اهواز. منم که دیدم زیاد فاصله داریم میخاستم دیگه بیخیالش بشم ک دیدم خودش خوشش اومده او دوست نداره جدا بشه. واسه منم فرقی نداشت زنگ میزدو جواب میدادم. بعد از یه مدت زنگ زدن کمکم یخش آب شده بودو از اصطلاحات سکسی حرف میزد منم میدونستم دستم بهش نمیرسه میگفتم بیخیال بنده خدا تو کفه بزار یکم حال کنه. وسط حرفای سکسیش فهمیدم ک واقعأ سکس دوست داره منم بهش گفتم خوب شهر خودتون ک زیاده اونم میگفت اصلأ ار بچه های شهر خودشون خوشش نمیاد انصافأ واسه شهر خودشونم زیادی بود آخه عکسشو تو چت واسم فرستاد خیلی خوشکلو سبزه او خوش اندام بود. منم میگفتم چه فایده همچین گوشتی که دست من نیست.
 
آقا بعد از یه مدت صحبت کردن گفت ک میخاد بیاد تهران منم از خوشحالی مردم گفت تا ۱ هفته دیگه با خالم میام گفتم پیش منم میای گفت اره خالم از خودمونه منم بیشتر ذوق کردم . هر طور بود یه هفته رو سر کردمو زمان رسیدنش اومد. رفتم فرودگاه دنبالش رسوندمشون خونه دوست خالش سر شب بود.اونشبو دیگه نرفتم دنبالش. فردا ک صبح زود از خواب بیدار شدم دیدم زنگ زده تشکر کردخ او واسه امروز قرار گذاشته منم رفتم دنبالش دیدم با خالش اومد خالشو رسوندم جایی خودمون راه افتادیم تو خیابون دور زدنو حرف زدن تو ماشین اولش یکم شوخیو خنده بعدش ک یکم جدی شد سرشو گذاشت رو شونمو یه نفس عمیق کشیدو گفت باورم نمیشه پیشتم آخه تلفنی خیلی باهم حرف میزدیمو یه طوری وابسته شده بود. گفتم منم خوشحالم بعد دید لوپم کناره سرشه سریع بوسم کرد. منم گفتم اااااا نه بابا……. گفت آره بابا کجاشو دیدی بعد کلی خندید.
 
منم ک دیدم خودش نخو داد گفتم آخ جون یکم ک فکر کردم دیدم خونه داداشم کسی نیست صبح تا شب سر کاره.خانومشم رفته بود خونه دوستش. زنگ زدم به داداشم گفت بیا کلیدو بگیر رفتم کلیدو گرفتمو رفتیم. وارد خونه ک شدیم درو ک بستم یهو برگشت منو هول داد چسبوند به درو سفت بغلم کردو لب گرفتیم. منم ترسیدم آخه خونشون آپارتمانه. گفتم بابا عجله نکن. دستشو گرفتمو بردمش رو مبل نشستیم کنار هم یکم ک حرف زدیم دستشو گذاشت رو پاهام دیدم دستش داره کمکم میاد رو کیرم با خودم گفتم بابا این دیگه کیه. گفتم بلند شو بریم عزیزم.بردمش تو اتاق نزدیک تخت ک شدم نامرد یهو هلم داد رو تخت منم خندم گرفته بود اومد کنارم خابید به پهلو خابیده بودیم رودررو گفت عطا جون نمیدونی چه انتظاری کشیدم تا بیام پیشتو عطا کوچولو رو از نزدیک ببینم منم خندم گرفته بود بعد لبای تحریک کنندشو گذاشت رو لبام نامرد خیلی حرفه ای بود یه طوری با زبونم بازی میکردو مک میزد ک زبونم داشت کنده میشد تو دهنم بعد ک سیر شد بلند شد لب تخت نشست بعد گفت تو نمیخای سهیلا کوچولو رو ببینی منم ک با لباس راحتی دیدمش دیوونه شده بودن هیجان داشتم ببینم اندام نازشو گفتم البته رفتم لب تخت نشستم اون جلوم واستاده بود دکمه شلپارشو باز کردم ب زور کشیذم پایین اخه یکم تنگ بود
 
دیدم خودش داره لباسشو در میاره منم ک یهو اون اندام خوش فورمو زیباشو دیدم یهو خیره شدم بعد ک منو دید خندیدو هلم داد رو تختو اومد روم شلوارمو در آورد کیرم داشت شرتمو جر میداد خندید گفت شرتت تنگه واست بزار واست درش بیارم کیرمو ک دید گفت جووووون…. یهو دیدم داره باهاش بازی میکنه بعد سرشو برد پایین واااااای او لبای نارشو گذاشت نوک کیرمو با لباش با نوک کیرم بازی کردو خیسش کرد بعد هم همشو تا ته کرد تو حلقش کیرم حلقشو حس میکرد تو دهنش بعد از ۵ دقیقه ساک زدن توپ داز کشید کنارم بوسم کرد منم دستمو گذاشتم رو کسش واااااااای چه کسه توپلی داشت نگاهش میکردی تحریک میشدی. یکم با لبه های کسش بازی کردم ک یهو داد کشید گفت عطا لعنتی منتظر چی هستی منم گفتم چششششم…. سر کیرم ک هنوز خیس بود گذاشتم جلوی کسش یواش یواش با لبه های کسش بازی میکردم… آه….و… ناله میکرد یهو دستاشو از کمرم گرفتو هلم داد سمت جلو کیرم یهو تا ته رفت تو کسش واااااای چه لذتی داشت یهو کیرم داغ شد یه دادی کشید ک ترسیدم گفتم آروم تر عزیزم گفت باشه لعنتی پس بکن دیگه گفتم باشه. پاهاشو گذاشته بودم سر شونمو تلمبه میزدم اونم فقط به خودش میپیچیدو داد میزد مثل دیوونه ها.کیرمو توش نگه داشتمو دراز کشیدم رو سینه هاش..
 
وااااااااای چه نرم بود. نوکشو کردم تو دهنم با زبونم با نوکش بازی میکردمو مک میزدم . دیگه دیوونه شده بوددرش آوردم هیو دیدم بلند شد اومد روم کیرمو نکرد تو کسش گذاشته بود وسط درز کسش سرش میداد بعد گرفتش تو دسشتو کرد تو کسش وای…… چه کسه داغی داشت کیرم نزدیک بود تو کسش من منفجر بشه هی بالا پایین میپریدو سینه هاش جلو چشام رژه میرفت وای…..تو ابرا بودم کسش هرچی میکردم نمیدونم چرا تنگتر میشد… یهو ارضا شدو دیگه نشست روش بلند نشد منم فهمیدم خابوندمش روتختو یواش یواش کردم توش تا احساس کردم منم دارم ارضا میشم آخرش سرعتو بالا بردمو آبم ک داشت میومد گفتم داره میاد. گفت درش بیار یهو پری همشو کرد تو دهنش منم تعجب کرده بودم وااااااای تا قطره آخر آبمو خورد…
 
نوشته:‌ عطا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «من و سهیلا حشری»

  1. بچه کونی بیااهوازتاکونت بزاریم اخه کسکش همه ایران میگن جذاب ترین پسرهامال خوزستانن
    شماتهرانیها فقط ادعاتون زیاده ادمین خواهشا بچاپ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا