پرده ی بر باد رفته

سلام به همه دختر پسرای داغ و حشری.

 

اسمم ساراست مشهد زندگی میکنم. از وقتی که یادم میاد خیلی نیاز جنسیم بالا بود از ۱۳ سالگی یادمه که همش حس میکردم به یه چیزی نیاز دارم ولی از طرفی هم دل و جرعت سکس کامل رو نداشتم واسه همین همیشه لاپایی سکس میکردیم با دوس پسرم اونم راضی بود چون نمیخواس با زدن پردم بدبخت شه از طرفیم من عمرا اگه میذاشتم کسی دست به کونم بزنه… خلاصه یه مدت بعد از کات با اون دوس پسرم خیلی تنها شدمو واقعا کم کم نیازم شدید تر شد تا این ک یه روز با دختر عموم توی صیاد شیرازی بودیم ک یه پسره چشم ابرو مشکی چشمو گرفت.. خلاصه دنبال ما اومدو بعد از یکم کل کل شمارمو گرفت. فرداش به من زنگید گفت یه قرار بذار بریم بیرون منم ک بیکار بودمو تایم داشتم گفتم همین امروز ظهر خلاصه ما رفتیم بیرونو بعد گفت سارا با سکس مشکل داری منم گفتم فقط از دردش میترسمو اینا.. گفت بهت قول میدم دردت نگیره و پردتو جوری بزنم ک نفهمی منم ک دیدم واقعا دیگه تحمل ندارم قبول کردم…

 

۶ مهر بود (تازه ۱۸ سالم شده بود) رفتم خونش امیر تنها بود دیدم مشروبم گرفته منم عاشق مست کردنو سیگار بعدشم. نشستم کنارش شروع کرد به پیک ریختن.. یادمه خیلی خوریدم بهش میگفتم بسه ولی بازم دستشو رد نمیکردم خلاصه اونقد خوردم که دیگه نمیتونستم خودمو کنترل کنم اونم فهمیده بود.. اومد نزدیک تر یه لب کوچیک ازم گرفتو گفت سارا پس یعنی قبول کردی دیگه منم گفتم اره.. دستمو گرفتو منو برد تو اطاقش اروم درازم کرد روی تخت شروع کرد به لبامو خوردن با دستشم تاپمو از تنم کشید بیرون تند تند میخورد لبامو سرشو برد لای سینه هام سوتینمو در آورد شروع کرد به خوردن سینه هام منم لباسشو در آوردم وحشی شده بود خودشو بهم فشار میدادو لبامو میخورد یهو پاشد شلوارمو شرتمو باهم کشید پایینو در اوردشون.. .

 

بعدم خودش کامل لخت شد گفت میبرمت تو حموم پردتو میزنم اینجا نمیشه منم هیچی جز سکس نمیخواستم رفتیم تو حموم درازم کرد پاهامو باز کردو سر کیرشو گذاشت لای پام کم کم داشتم پشیمون میشدم اونجا تازه فهمیدم ک دارم خریت میکنم بهش گفتم امیر اگه میشه بیخیال پردم شو بذار یه شب دیگه.. سرم داد کشید گفت جنده مگه مسخره توام من؟؟ اونجا بود که منم ميخواستم باهاش لج کنمو نذارم کاری کنه ولی اون زورش پسرونه بود زدم تو صورتش پاشدم دوویدم تو اطاق اونم زود اومد گفت امشب از این در دیگه دختر نمیری بیرون زن میشی حرف زدی پاشم میمونی بهش التماس میکردم اما فایده نداشت خودشو انداخته بود روم منم حالت عادی نداشتم نمیتونم از خودم دفاع کنم اونجا واقعا پشیمون بودم میخوایوستم فقط برم خونمون گریه کنم.. ولی دیگه دیر شده بود امیر دو تا دستمو توی یک دستش گرفته بود سر کیرشو محکم فشار میداد به کوسم ولی نمیرفت تو.. لبامو میخوردو کیرشو فشار میداد که یهو سوزش و درد حس کردم لباشو گاز گرفتم نور گوشیشو گرفت دیدیم یه خون قرمز روشن رو تخته گفتم امیر نمیتونم تکون بخورم گفت تا قبل اینکه این خونو ببینم باور نمیکردم دختر باشی اون وضع راه رفتنت تو خیابون…

 

حالم بد بود خواستم پاشم برم ک دستمو گرفت گفت باید ارضا شم. به شکم منو خوابوند من درد داشتمو یه سوزش شدید اومد روم خوابید تف انداخت روی کیرش و میمالوند لای کسم کامل روم خوابیده بود جوری ک تن داغش داشت بهم حال میداد و کم کم دردمو یادم رفت کیرشو با فشار کرد توی کسم و اروم عقب و جلو میکرد گوش و گردنمم میخورد یکم بیشتر فشار داد اومدم داد بزنم از درد سرمو فشار میداد توی بالشت و محکم تر تلمبه میزد اشک از چشام میریخت و توی بالشت صدامو خفه کرده بود یهو برم گردوند پاهامو گذاشت رو شونه هاش کیرشو گذاشت رو کسم لباشم رو لبام قفل بود منم کاری جز همکاری نمیتونستم بکنم تند تند تلمبه میزدو لبامو میخورد به سینه هام چنگ میزد و محکم تر میکرد پاشد گفت برو جای میز تحریرم وایسامنم. گفتم آناناس امیرم عصبی شد اومد بلندم کرد منو گذاشت کنار میز وخمم کرد با دستام میزو گرفته بودم از پشت چسبیده بود بهمو میزد توی کسم بعد از نیم ساعت تلمبه زدن یهو کشید بیرون پرتم کرد روی تخت بعد کیرشو گرفت جلو صورتمو ابشو پاشید روم… اونشب خونه نرفتم حالم بد بود تا صبح ۲ دفعه دیگم باهام سکس کرد…

 

نوشته: سارا

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

4 دیدگاه دربارهٔ «پرده ی بر باد رفته»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا