وای خدای من، کس!

یواش یواش داشتم پا به سن میگذاشتم و هنوز سکس نکرده بودم! 26 سال رو رد کرده بودم. حتی دوست دخترم نداشتم. از فرط جلق زدن پدر کمر و زانوم در اومده بود و اعصابم خراب خراب بود. در به در دنبال یه کس می گشتم. مهم نبود چیه و کیه و چه شکلیه، می خواستم فقط کس بکنم و مرد بشم! با وجودی که قیافه خوبی داشتم و بدتیپ هم نبودم و خونه مجردی هم داشتم، ولی هیچ وقت نتونستم با یه دختر بپرم و رفیق فاب بشم و باهاش سکس داشته باشم. این بود که از وقتی اومده بودم تهران شبا دوره میفتادم تو خیابونا و دنبال کس می گشتم. اگه از ده شب به بعد کسیو تو خیابون میدیدم که ظاهرض به جنده ها شبیهه فورا میرفتم دنبالش و سعی میکردم باهاش حرف بزنم و بیارمش خونه و بکنمش. اما از بخت بدم هر کسیو میدیدم یا ماشین می خواست و از خونه مون دور بود، یا اصلا راضی نمیشد بهم بده.

 
یکی از کارهام این بود که تو مترو تو نخ زنهایی برم که ظاهر تابلویی داشتن و معلوم بود کاسبند. در همین حس و حال یه روز تو یه ایستگاه شلوغ چشمم روی یه زن خیلی تابلو قفل شد. به نظرم اومد جنده س و حاضره در ازای پول باهام بخوابه. از خودم بدم میومد که میخوام اینجوری اولین سکسمو تجربه کنم، ولی چاره دیگری هم نبود. رفتم تو نخش و کنارش وایسادم، در حالی که به دقت به ظاهرش توجه می کردم. از روی مانتوی نسبتا تنگ مشکی برجستگی کونش مشخص بود. کون خوش فرمی داشت که به خاطر کفش پاشنه بلندش قلمبه تر هم می زد. از اونجا که شکم کار ورود کیرو سخت میکنه همیشه دنبال زنهای خوش هیکلی بودم که شکم نداشته باشند و خوشبختانه خانوم خوشگل منم شکم نداشت. موهاشو رنگ طلایی زده بود و روسری قرمزی هم سرش کرده بود. دقت کردم که با این ظاهر داره با یه پسر جوون حرف میزنه و این توجهمو جلب کرد که شاید داره دنبال مشتری هم میگرده.

 
قطار رسید و در باز شد و رفت بین دو تا مرد نشست. من هم جوری وایسادم که بتونم ببینمش و اونم منو ببینه. یکم که گذشت متوجه شدم که نگاهش رو منه و هر چند لحظه یک بار نگاهم می کنه، در حالی که همچنان به بهانه آدرس پرسیدن با اون پسر حرف میزنه. یکدفعه بلند شد و از تو کیفش چادری بیرون آورد و سرش کرد، در حالی که می خندید و عشوه میومد چادرو سرش کرد. همین برام کافی بود تا یقین حاصل کنم که با یک جنده طرفم که داره میده بده.
منتظر بلند شدن اون پسر بودم، در حالی که کیرم داشت شلوارمو جر می داد. پس بلند شد تا قطارشو عوض کنه و من فورا جاش نشستم، دقیقا روبه روی اون جنده، در حالی که چاره ای نداشتیم به هم نگاه کنیم. رفتم تو نخش و منتظر شدم تا قطار خلوت تر بشه تا بتونم باهاش حرف بزنم و بهش شماره بدم. قطار همینجوری جلو میرفت و من از خونه دورتر می شدم، اما این امید رو دداشتم که بالاخره کس بکنم و به این خاطر پشت سرش رفتم. دیگه کسی تو قطار نمونده بود. ما دو تا روبه روی هم بودیم که یه بیسکویت از کیفش دراورد و بهم تعارف کرد. منم گرفتم، اما خجالت کشیدم مستقیم پیشنهاد بدم. منتظر بودم از قطار پیاده شده و پشت سرش برم و بیرون قطار، تنها گیرش بیارم.
قطار به ایستگاه آخر رسید. از جاش بلند شد و رفت و منم پشت سرش رفتم بیرون. از پشت سر روی پله برقی طوری قرار گرفتم که خیلی نزدیکش باشم و متوجهم باشه. یکدفعه سرشو آروم جلو آورد و گفت شمارمو یادداشت کن: 09……..، آیلار!
شماره رو فورا تو گوشیم زدم و میسد کال انداختم و ازش فاصله گرفتم. شب بود و دیگه مترویی نمونده بود. با تاکسی خودمو به خونه رسوندم و با شورت نشستم تو هال و کیرمو تو دستم گرفته بودم و با اون یکی دستم به آیلار عزیزم اس دادم: بیداری؟ جواب داد: آره نفس!

 
تو کونم عروسی بود. بهش زنگ زدم و برام تعریف کرد که چقدر خوشتیپی و اینا، و گفت که انوقدر بهت حال بدم که خودت بگی بسه. و بعدش گفت که در عوضش باید منو بسازی. منم پایه بودن خودمو اعلام کردم و قرار د که فردا ظهر بیاد خونه و بهم کس بده. از قضا فردا من سر کار بودم و سرم هم خیلی شلوغ بود. حوال 1 باهاش قرار گذاشته بودم. از 12 روع کردم به نالیدن که سردرد دارم و باید یه سر برم خونه قرص هامو بخورم. از سر کار در رفتم و اومدم در متروی نزدیک خونه مون منتظرش وایسادم. با تاخیر رسید. دل تو دلم نبود. چهره چندان زیبایی نداشت و سنش هم حوالی 40 می زد که خودش می گفت 35. چادر سرش بود و کفش پاشنه بلند. دستمو گرفت و طوری گرفتش که بازوم به پستوناش بخوره و خودش ممه هاشو می مالوند به بازوی من.
رسیدیم به خونه و از پله ها بالا اومدیم. دقیقا در خونه از بیرون چادرشو از سرش درآورد و من از پشت بغلش کردم.
بعد از 26 سال به آرزو رسیم! یک زن رو از پشت جوری بغل کردم که کیرم کونشو لمس کنه و با دستام بتونم از پشت دو تا ممه خوشگلشو بگیرم. درو باز کردیم. آیلار خودشو از دست من آزاد کرد و فورا بلوزشو درآورد و شلوارشم درآرود و با شورت و کرست نشست. یکم آب خورد و حالش جا اومد و اومد نشست کنارم. همینجور که حرف میزدیم کیرمو گرفت و شروع کرد به مالوندن. داشتم نفس نفس می زدم. وای خدای من، کس!!!

 
تشک رو وسط هال انداختم و طاقباز خوابید و شروع کردم به خوردن کسش. آه و اوه می کرد و میگفت بکن، بکن. با انگشت وسطم کسشو می کردم و مدام می چرخیدم و ازش لب می گرفتم. ممه هاشو خوردم و گفتم آیلار من شیر می خوام! جواب داد: منم کیر میخوام! کاندومو باز کردم و دادم خودش کشید رو کیرم. تا ته کردم تو کسش! بله، بله، من فاتح شدم! من در 26 سالگی یک کس رو فتح کردم! بدن یک زن رو فتح کردم و مرد شدم!
تو کسش تلمبه می زدم و اون آه و اوه می کرد. بلندش کردم و باهاش سگی رفتم. از سگی هم خوشش میومد. از جلو طاقباز و لای پشتونی هم باهاش رفتم. بهم گفت لوله مو بستم و حامله نمیشم و می تونی کاندومو دربیاری. من احمق هم بدون توجهبه خطر ایدز کاندومو درآوردم و کردم تو کسش. آبمو تو کسش ریختم که از لای کسش زد بیرون. هر کاری کردم برام ساک نزد و کون هم نداد. اما این تجربه برای من اولین سکسم بود. یک بار دیگه هم باهاش خوابیدم و چون پول بیشتری می خواست دیگه نتونستم باش بخوابم. واقعا کس خوبی داشت. هرچند گاییدن جنده واقعا لذت بخش نیست و من واقعا میخوام دختری رو که دوستش دارم رو تجربه کنم. اما هنوز نتونستم و هنوز هم دارم جنده میکنم.

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «وای خدای من، کس!»

  1. زن یا دختره جوان اپن پایه دوستی از ارومیه 09017134757صیغه هم میکنم خونه ام میگیرم فقط تک پر نه جنده تامین مالی و سفر خارج

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا