شبی که کسم مزه کیرو چشید

سلام به همه،من اسمم آوا و 17 سالمه…خوش هیکل با سینه ها و کون نسبت به بدنم تپل تر،از نظر بقیه خوشگل،پوستم سبزه مایل به سفید هستش و موهام بلند و مشکی.
میخوام یه داستان در رابطه با خودم و دوس پسرم براتون بگم…امیدوارم خوشتون بیاد.
 
تو اواخر 15 سالگی با یه پسر آشنا شدم به اسم رضا که 2 سال از خودم بزرگتر و 17 سالش بود.یه پسر نازو خوشگل که کلا خیلی به خودش میرسیدو همیشه جیگر بود،البته باباش پولدارو دیگه اینم روزی یه دست لباس عوض میکرد،رضا اولین دوستم بود به خاطر همین خیلی خیلی دوسش داشتمو واسم تازگی داشت،خیلی بهش وابسته شدم و اونم همینطور;منو رضا روز به روز به هم نزدیک تر میشدیم،حدود شیش ماه از دوستیمون گذشتو در طول این مدت رضا یکی دوبار منو برده بود خونشون،یه خونه بزرگ و واقعا زیبا،اما تو اون یکی دو ساعتی که پیش هم تنها بودیم تو خونشون فقط حرف میزدیمو نهایتش هم یه لبو بوس،البته یک بار هم کنار هم دراز کشیدیم و لبایه همو خوردیم.
خیلی به هم نزدیک شده بودیم و از اینکه با رضا بودم احساس خوشحالی میکردم،خیلی بهم آرامش میداد البته بگم که رضا هوس باز نبود کلا آدم سردی بود،حداقل من از اون گرم تر بودم همیشه میگفت دوس داره یه شب تو بغلم تا صبح بخوابه و من صبح با بوس بیدارش کنم،ولی این قضیه واس من آرزو بود و به رو خودم نمی آوردم.
 
یک ماه دیگه گذشت،رابطمون به همون شکل بود که یک شب ساعت 10و نیم از شهرستان،عموم به بابام زنگ زدو گفت که مامانش که میشه مامان بزرگ من سکته کرده و تو بیمارستانه.بابام و مامانم با عجله خیلی زیاد آماده شدن و یه مقدار پول به من دادن،گفتن شاید فردا هم نتونن بیان،و به من سپردن که هوای داداشمو داشته باشم و اذیتش نکنم(یه داداش کوچیک تر دارم که اون موقع کلاس سوم دبستان بود)منم قبول کردمو ساعت 11 بود که راه افتادن.داداشم هم تو اتاقش که طبقه بالا هست خواب بود.
منم کم کم میخواستم برم بخوابم،که رضا اس داد آوایی نفسم شبت رویایی خداکنه خوابتو ببینم.من همون لحظه فکر کردم به رضا زنگ بزنم بیاد پیشم که هم تنها نباشمو هم اینکه به آرزومون برسیم که پیش هم خوابیدنمونه.ناخودآگاه بهش زنگ زدمو گفتم که خونمون خالیه بیا اونم گفتش که بیخیال شاید بابات اینا اومدنو از این حرفا…در نهایت بهش فهموندم که تا صبح خونمون خالیه اونم قبول کرد که بیاد.
همین که گوشیو قطع کردم یه دفعه پشیمون شدم نمیدونم چرا ولی کلا یه لحظه منفی فکر کردمو خاستم زنگ بزنم و بگم که نیا قراره برگردن ولی اعتمادی که به رضا داشتم بهم آرامش داد.
 
رفتم سریع یه ذره صافو صوف کردم،آرایش ملایم و بعدشم یه تی شرت و شلوارک ست پوشیدم.
20 دیقه گذشت که رضا زنگ زدو گفت بیا درو وا کن،درو وا کردم،رضا اومد تو بهم دست داد چپو راست صورتم رو بوسید و یه بوس کوچولو هم رو لبم گذاشت،که منم از رو شوخی گفتم رژی نشی اونم خندیدو گفت مهم نی خانومی.رو کاناپه نشستو تلویزیون رو روشن کرد منم که حال چای درست کردن نداشتم رفتم یه ذره تخمه و میوه آوردمو جفت رضا نشستم و فیلم میدیدم بعد یه نیم ساعتی دستشو انداخت دور کمرمو صورتمو بوسیدو بعدشم لبامو شروع کرد به خوردنهمش میگفت دوست دارم و بعضی وقتا هم میگفت یه وقت مامانت اینا نیان آبرومون بره و از این حرفا…بعد بهش گفتم داداشم بالا خوابیده یه هو ترسیدو گفتش که من برم زشته،منم گفتم تو برو تو اتاقم منم میام.اتاقمو بهش نشون دادم رفتم یه سر به داداشم زدم که خواب بودو برگشتم تو اتاقم.رضا روی میز کامپیوترم نشسته بود منم رفتم روشنش کردم که یه آهنگ گوش بدیم آهنگو پخش کردم(آهنگ حسام استپس به نام تشنه ترین که تا آخر عمرم یادم نمیره اون آهنگو).بعدشم شروع به خوردن لب هم کردیم و کم کم خوابمون میومد رفتم در اتاق رو قفل کردمو گفتم که حالا بگیریم بخوابیم اونم موافق بود من رفتم رو تخت نشستم و اونم از رو میز پاشد و اومد جفتم نشست منو به خودش چسبوندو گفت قربون چشات برم تو امشب پیش خودمی بعدم لبامو بوسید و شروع کرد به خوردنشون ،
 
یه دستش دور کمرم بود و منو به طرف خودش فشار میداد منم باهاش همکاری میکردم به همون حالت رو تخت دراز کشیدیم من اون لحظه برای اولین بار احساس کردم تحریک شدم. اون بازومو میمالوندو لبامو میخورد بعدشم شالمو که هنوز سرم بود در آوردو انداخت کنار تخت گوشامو میخورد و وقتی نفسش به گوشم و گردنم میخورد تمام موهای بدنم سیخ میشد،بعدشم دستشو از پایین برد تو لباسمو کمرمو لمس کرد کم کم دستش رو بالا آورد و به سینه ها رسید سینه هامو از رو سوتین مالش میداد،همزمان لبامو میخورد بعد لباسمو داد بالا و گفت درش بیار دوس دارم بدنتو ببینم.منم با خجالت تمام همراهی کردمو درش آوردم هیچوقت فکر نمیکردم کار به اینجا بکشه ولی دیگه کشیده شده بودو منم قاطیش شدم و تصمیم گرفتم تا تهش رو برم.بعد از رو سوتین سینه هامو میمالوند و روم افتاده بود،برعکس شد منو چرخوندو من روش افتادم اونم دستش رو پشتم بودو سوتینمو از پشت باز کرد خیلی خجالت کشیدمو سرخ شدم با ناز گفتم اااااا رضا اونم گفت فقط میخوام بدنتو ببینم بعدشم سوتینو در آوردو سینه هامو که دید و بهشون دست زد،
 
سریع منو انداخت زیرو روم افتاد سریع شروع کرد به خوردنشون به هم میچسبوند سینه هامو میگفت چقد سینه هات داغه و منم میخندیدم،اونم میخوردشون بعد چند دیقه خوردنو گاز گرفتن بازم من بالا افتادم رضا کلا زیاد وول میخورد.دستش روی پشتم بود که کم کم دستشو رو کونم گذاشت دستشو رو کونم میکشیدو مالش میداد در حالی که با پاهاش زیر پاهامو نوازش میکرد.دستشو برد تو شلوارکمو از رو شرت به کونم دست زدو در گوشم خوند که چقد نرمه منم از خجالت وانمود کردم که نشنیدم شلوارمو کشید پایین و تا روی زانوهام بردش و بعد به رونام دست میزد خیلی باحال بود دستش که کونم و رونام و لمس میکرد خیلی حال میکردم….
بعدشم شورتمو آورد پایینو دستشو روی سوراخ کونم گذاشت مالش میداد وبعدشم گفت جونم شلوارتو درار،منم که روم نمیشد در اون حالت از جام بلندشم چون لخت بودم گفتم بیخی همینجوری خوبه خلاصه قسمم داد و به کمک خودش شلوارو شرتمو در آوردم و اونم تی شرتشو در آورد و بغلم کرد وااااااااااای چه حالی داد گرمی بدنشو با تمام وجودم حس کردم کم کم کسم خیس شد بود من چرخیدمو کونم خورد به کیر رضا که بزرگ شده بود به همون حالت رضا دستشو گذاشت رو کسمو مالش میداد،واقعا دوس داشتم آه و اوخ کنم ولی روم نمیشد یه جوری بود فضا بعد 10 دیقه مالیدنو گردنو خوردن شلوارشو بیرون آورد همینطور هم شرتشو…خدایه من چی دیدم یه کیر سفید که تقریبا بزرگ بود و خیلی هم خوش تراش بدن رضا مو نداشت اگرم داشت واقعا کم،جوری که چشم نمیومد مگه دقت میکردی کیرشو گذاشت تو شکاف کونم خیلی خیلی خیلی کیرش داغ بود داغی که حس میکردم داره میسوزه بعدشم گفت میخوای کوستو بخورم؟؟؟گفتم نه چون جدی بدم میاد چندشممیشه!!! اگه میخورد دیگه دلم نمیومد لباشو ببوسم،خلاصه نزاشتمو اونم قبول کرد،بعدش دوبار پشت من دراز کشیدو کیر داغشو گذاشت لاپام جوری که به کسم میخوردو خیلی حال میداد…
 
کیرش از آب کسم خیس شده بود آروم عقب جلو میکردو بهم میگفت چقد داغه عزیزم دوس داری؟؟؟منم با صدایی حشریم گفتم: همه چی باتو حال میده اونم لاپام داشت کیرشو عقب جلو میکردو یه دستش دور کمرم بود از زیر،و اون یکی دستش رو سینم و مالش میداد چشمام خمار شده بودو دیگه دست خودم نبود آه و اوف گفتنم شروع شده بود که رضارو تحریک میکرد که تند تر عقب جلو بشه بعدشم گفت: یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟ گفتم بگو…گفت: میزاری از عقب بکنم بینم چطوره منم گفتم نهههههههههههه همه میگن درد داره یه هو دیدی جیغ زدم داداشم بیدار شد اونم گفت نترس اگه درد داشت نمیکنم خلاصه قبول کردم.گفت یه پمادی وازلینی چیزی بیار که دردت نیاد،منم از تو لوازم آرایشیم یه کرم نرم کننده بود که آوردمش و اونم مالوندش روی سوراخ کونمو مالشش داد… بعد انگشتشو میکرد تو کونم خیلی درد داشت خلاصه با انگشت آروم آروم کمی باز کرد سوراخ کونمو جوری که انگشت وسطشو کامل میکرد تو،بعدشم روی کیر خودشو حسابی کرم زدو لیزش کرد بهم گفت که چهار دستو پا واسا با یه دست کمرمو گرفتو با یه دست کیرشو گذاشت رو سوراخ کونم و فشار داد کلش میخواست وارد بشه ولی در حدی درد داشت که من خودمو جلو میکشیدمو سرمو رو بالش میزاشتم.چندبار همین طور تکرار شد اما بار آخر با یه فشار کله ی کیرش رفت تو کونم که من یه جیغ نسبتا بزرگ کشیدمو گفتم بکشش بیرون کشید بیرونو باز تکرار کرد…
 
کم کم کلش با درد کمتری میرفت تو و هر بار کمی بیشتر از کیرشو میکرد تو کونم منم درد میکشیدم ولی نه به اندازه ی اول خلاصه نصف کیرشو کرد تو کم کم عقب جلو کرد تا جایی که کیرش کامل رفت تو کونم و آروم عقب جلو میکرد،دردم خیلی کم تر شده بودو کم کم داشت بهم حال میداد،با یه دستم کوسمو میمالوندم اونم کمرمو گرفته بودو عقب جلو میکرد،کم کم تندتر و تندتر داشت منو میکرد که واقعا بهم حال میداد حس عالی بودو بدنم شل شده بود و آه و اوخ میکشیدمو میگفتم آروم بکن عشقم که همون لحظه حس عجیبی بهم دست دادو کل بدنم شل شدو یه جیغ کوچیک زدم،فهمیدم آبم اومد و ارضا شدم،رضا هم بعد از چندتا جلو عقب کردن و حرفای سکسی تو گوشم خوندن مثل جووووووووون خانومی چقد داغو تنگه و از این حرفا….یه هو یه کیرشو کشید بیرونو با فشار آبشو ریخت رو کونمو کمرم،بعدشم کنارم افتادو دراز کشید منم که نایی نداشتم پاشم نیم ساعت تو همون حالت بودمو رضا میبوسید منو و لبامو میخورد بعد پاشدمو با دستمال خودمو پاک کردم اومدم رو تخت کنار رضا و کامپیوتر رو خاموش کردم بعدشم کنار همو زیر یه پتو تا صبح خوابیدیم،
 
من که انتظار نداشتم از یه لب فراتر برم با رضا!!! امشب باهاش سکس کرده بودم و نمیدونستم خوشحال باشم یا غمگین.صبح ساعت 7 بیدار شدیم البته من با بوسه رضارو بیدار نکردم چون خسته بودم.رفتم اتاق داداشمو بیدارش کردم فرستادمش مدرسه بعدشم منو رضا یه صبحونه با هم خوردیمو رفتیم حموم با هم،تو حموم باز همدیگه رو مالوندیم ولی وقت نداشتیم واس همین زود اومدیم بیرون رضا لباساشو پوشیدو حسابی بوسم کردو تشکر کرد بعدشم رفت.من اون شب خیلی حال کردم و واقعا به یاد موندنی بود.خدایی رضا خیلی سکسی بود.این اولین سکس من بود و هنوز هم نمیدونم کار درستی کردم که به رضا زنگ زدم یا نه…
 
نوشته: آوایی

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

6 دیدگاه دربارهٔ «شبی که کسم مزه کیرو چشید»

  1. دنبال یه دوست خوب هستم خوزستانی باشه .جایی دیگه هم باشه مشکلی نیست همه جوره باهاشم. اینم ج میل. amapadana56 @jmail.com

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا