من و مامان فاطمه

..سلام …اسم من امین 17 تمومم 171 قد دارم یک کیر کلفت و درازی دارم نه تا اونحدود تا حدود 16 یا 17 یا 18
یعنی درست اندازش نگرفتممریضم نیستم تندازه بگیرم . از مشخصات مامانم اینه که ایشون 35 سال سن دارن 159 قدشونه و 70 و خورده ای وزنشون سینه های کوچیکی هم دارن ولی در عوض یک کون خیلی تپل وخوش فرم دارن که همه چشمشون به اونه حتی فامیلم به کون گنده ی مامان بارک می گن…!بگذریم بریم سر اصل مطلب
 
وسطای آذر بود منم که هر روز به جز پنج شنبه و جمعه ها می رفتم مدرسه هر روز صبح تا 3 بعد از ظهر مدرسه بودم ، یکی از همین روزا بود وقتی از خونه برگشتم خبرم شد پدرم رفته عیادت یکی از دوستاش تو بیمارستان که تصادف کرده بود منم که فردا درسی نداشتم ، رفتم ماهواره ببینم وقتی رسیدم دم در حالمون(تلوزییون اونجا بود) دیدم مامانم داره به یک فیلم ترکیه ای نگاه می کنه از شانس من اولین سکانس تو فیلم زنی بود که تازه از زندان آزاد شده بود و با یه نفر داشت سکس می کرد !تعجب کردم !صبر کردم پشت در چون می دونستم اگر برم مامام اجازه نمی ده ببینم…نگاهی بهمامانمی کردم نگاهی به تلوزییون کیرم شق شده بود ..تو دست می مالیدمش که تو اون اوضاع و احوال دیدم مامانم دستشو گذاشته دم کسش و داره آروم می ماله صورتش مثل انار سرخ شده بود هر وقت دستشو یه بار بالا پایین می کرد به خود می لرزید ..آب دهنم رو آروم قورت دادم وقتی صحنه ی فیلم تموم شد رفتم بالا و با سرو صدا اومدم پایین آخه خونه ی ما سه طبقه است و اتاق من طبقه ی سوم بود و تنها اتاق دو پنجره ای خونه…اومدم نشستم مامان بهم سلام کرد گفت نهارتو از رو بخاری بردار بخور یکمی گذشت وقتی داشتم نهار می خوردم چشم به شلوار خیسش خورد …متوجه نگاهم شدو ازم پرسید به چه نگاه می کنی ؟ گفتم مامان رو شلوارت آب ریخته یا چایی؟ مامان گفت دستشویی بودم خودمو شستم من تمیزمو مثل تو نیستم و از این حرفا….
 
بلند شد رفت به سمت بالا منم چشمای خودمو کیرم به کونش بود یه نیم ساعتی گذشت نهارمو خوردم یکم کانال عوض کردم یه دفعه به سرم زد بزنم سوپر ببینم.زدم کانالش نشستم کنار در تا اگر مامان بیاد بفهمم با خودم ورمی رفتم یه چند تایی دستمال کاغذی دستم بود که یک هو کسی از پشت بهم یه سیلی زد و از ترس حتی نتونستم شلوارمو بالا بکشم وقتی برگشتم ببینم کیه دیدم مامانه .. گفت خجالت نمی کشی تو بزن اون کانالو اونور …تو همون حال نمی دونم چجوری جرات کردم بگم ولی گفتم : من 18 سالمو آزادم به شما ربطی نداره!مادرم یه کشیده ی دیگه بهم زد دستمو گرفت برد نشوند رو مبل نشست جلوم با عصبانیت ضرر های جلقو بهم می گفت !آخرای حرفش بود که گفت :حالا چون به سن 18 رسیدی فکر می کنی می فهمی ! با دستش یه سیلی به روی کیرم زد و منو درد گرفت بهمگفت می بینی چه اندازه ای شده دیوونه ضرر داره باباتم مثل تو اونقدر زده که حالا زود تر خسته می شه …من در تعجب کامل بودم درسته که من و مامام همیشه درد دل می کردیمولی هرگز چنین حرفی ازش نشنیده بودم.. یه چند دقیقه ای گذشت گفت ده حرف بزن توضیح بده!با هن هن کردن می گفتم مامان غلط کردم شیطان غولم زد…بابا هوس برم داشت ..ببخشید …گور پدر هوس همه رو دیوونه کرده …ببخشید…تو این دورو زمونه همه می زنن ولی دیگه از من چنین حرکتی نمی بینین !
 
البته که همه ی قولام دروغ بود ..چند دقیقه نگذشت که مادرم گفت این دفعه رو به پدرت نمی گم که زنگ آیفون خورد و پدرم اومد خونه اونشب وقتی می خوابیدم سرم درد گرفت وقتی هم که صبح بیدار شدم از سر درد نتونستم برم مدرسه …پدرم رفت مدرسه چون مدیر بود و خواهر کوچیکم رفت مدرسش فقط موندیم من و مامانو خواهر خیلی کوچیکم .. مامان یه دوایی بهم داد خوابم برد تو خواب خوش کون کردن زن داییم بوم که لا مصب یه بدن داشت توپ …داشتم به خودم می لرزیدم کم کم چشامو باز کردم دیدم کسی دور و برم نیست دوباره خوابیدم که یکهو صدایی اومد صدای مامان بود گفت بیا این چشم بندو ببند راحت تر بخواب دوباره رفتم تو خواب یکم گذشت این دفعه خواب کردن کون کوچیک خواهر ابتداییمو می دیدم ..اوف با اینکه 11 یا 10 سن داره خوشگلو خوش کونه کونشم از الان سرخیده خیلی کردنیه.. یه چند باری وقتی خوابیده با دوربین از کونش عکس گرفتم با کونش بازی کردم کیرمو گذاشتم لا پاش …
 
بازم لرزیدم از خواب پریدم این دفعه تکون نخوردم …یکم که گذشت دیدم یکی کیرمو گذاشته تو دهنش همون لحظه بلند شدم مامام بود تا فهمید کنار تخت قایم شد ولی یادش رفته بود کیر شقمو بزاره تو شلوارم رفتم بالا سرش گفتم سلام چی کار می کردی ؟ یکهو بلند شد از کیرم گرفت سرشو آورد جلوو گذاشت تو دهنش برام ساک می زد من که هنوز تعجب زده و غرق ترس و هوس بودم دستمو گذاشتم رو سرش یکم ساک زد سرشو برداشت اومد کنارم دراز کشید با هام حرف زد گفت یه چند باری دیدم که با کون من و خواهرت تو خواب ور رفتی ولی خواهرتهنوز بچه است عیبه.. یکم جرات گرفتم گفتم چی شد که می خواهی بامن بخوابی ؟ گفت : می دونی که پدرت منو رازی نمی کنه منم هوسی شدم خودمو با زور آماده کردم با تو بخوابم با غریبه می خوابیدم بهنر بود؟گفتم نه دستمو بردم رو کونش البته بگم یه شلوار تنگ پوشیده بود که کونش با ظرافت تمام توش معلوم بود کیرمو از رو شلوار می کشیدم رو کونش شلوارشو در آوردم اونقدر عاشق کونش بودم که کرمی از اتاقش آوردم مالوندم رو سوراخش کردم تو اول یک آهی بلند کشید گفت یواش هیولاتو کن تو خیلی بزرگتر از مال باباته دردم میاد گفتم چشم!
 
دوباره یواش تا ته می کردم چه صدایی از اون روناش میومد که گفت بزار توکوسم سوخت گفتم چشم به حالت سجده رفت کسشو لیس زدم چه تپل بود گذاشتم توش و هی می زدم تو یکمی که گذشت کیرمو بردم تو دهنش برام ساک زد دوباره بیرون آوردم گذاشتم لا کونش ازش پرسیدم تا حالا به چند نفر دادی راستشو بگو …اونم با هوس می گفت وقتی تو تنها فرزندمون بودی به راننده ای که مارو مشهد برده بود و دوست بابات و پسر عموی خودش .و یک چیزای عجیبی گفت که خودمم تعجب کردم می گفت وقتی 13 سالم بود برادر کوچیکم کیر کوچیکشومی کرد تو دهنمو کونم و هر وقت بیاد منومی کنه !اینو که گفت فهمیدم که چرا دو تایشون فقط وقتی همه بیرونن توخونه می شینن ! بعد گفت یه بار وقتی 15 سالهبودم اولین بالر با بات دوست شدم پدرم فهمید همون روز منو برد خونه بهم گفت قحبه بعد گفت خیلی می خواری شلوارمو کرد پایین یه خیار بزرگ که مال بوستان بود رو کرد تو کونم منم از خجالت یه ماه به روی بابا مامانم نگاه نمی کردم
 
ها راستی یه بارم با عموت داشتم گفتم با عموم گفت آره گفتم چطوری که آبم ریخت تو کونش گفت نگه دار تو بهت بگم گفتم آخ جون چشم شروع کرد به تعریف که شبا وقتی ایشون می خوابیدن تو جمع عموی کوچیکم که 23 سالست میاد می ماله به کونشو اینم از کیرش می گیره او یه بار سکس می کنن یکهو از دهنم پرید گفتم یه بار بگو فاحشم تموم کن! مادرم خندید بلندمکرد با هم رفتیم حموم همدیگه رو می شستیم ….الآ یه 3 ماهی میگذره و من هر هفته هر شب با مامانم حال می کنم بهم قول داده برام خواهرمو جور کنه لا مصب تو نخ کونشم …..
پایان
نوشته:‌ amir sss

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

2 دیدگاه دربارهٔ «من و مامان فاطمه»

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا