زنی در نزدیکی

 

میلاد دوستم بود همیشه وقتایی که به خونه خالی احتیاج داشتم هوای منو داشت اون روز میخواست زنی رو که باهاش دوست شده بود ببره خونه، از من خواسته بود مواظب کوچه باشم منم قبول کرده بودم، قرار بود زنه رو که برد خونه من برم و مواظب باشم، اما مامانش قبل اومدن اون زن رسیده بود و نقشه پر پر شده بود، وقتی رسیدم سر کوچه دیدمش گفتم زنه کو؟ گفت رفته تو اون شرکت روبرو خونمون! با اینکه از بچگی خیلی به سکس با زنای بزرگسال علاقه داشتم اما تا اون روز به جز دوست دخترم با کسی دوست سکس نداشتم وقتی اون زن از اداره بیرون اومد و از جلوم رد شد ماتش شدم قدش شاید 175 بود فقط یکم ازم کوتاه تر بود مغزم داشت به این فکر میکرد که این زن چجوری راضی شده با میلاد دوست شه !؟ زنه که اسمش الناز بود با قیافه تو هم از جلو من رد شد و رفت! میلاد قبلا هم پیشنهاد داده بود بهم که اگه میخوای دوتایی بریم اما به خاطر اعتقادایی که داشتم قبول نکرده بودم، راستش از به سکس سه نفره هم علاقه ای نداشتم! وقتی الناز رفت تا یه جاهایی دنبالش رفتیم و آمارشو از میلاد گرفتم: بیست و هشت سال داشت مطلقه بود با یه بچه! میلاد از طریق یه واسطه باهاش دوست شده بود و بار پنجم بود که میخواست ببرتش خونه،هر بارم که میرفت بیست تومن میگرفت اما میلاد میگفت به غیر از خودشو اون واسطه به کسی پا نمیده اینم به خاطر نیاز مالیه!!

 
الان که فکر میکنم انگیزه ی اون روزم رو درک نمیکنم اما تصمیم گرفته بودم باهاش دوست شم همون روز سر اینکه کلی راه اومده و نشده بود با میلاد بحث میکردن از گوشی من زنگ زد چون گوشی خودشو جواب نمیداد، آخرشم گفت دیگه زنگ نزن و قطع کرد! میلاد یه بار میگفت مخشو یزنم دوباره یه بارم شمارشو برا من میخوندو میگفت از دست من پریده تو مخشو بزن ولی من میگفتم اینکاره نیستم! نمیخواستم میلاد چیزی بدونه گفتم زنگ میزنم بهش راضیش میکنم باهات آشتی کنه! وقتی از میلاد جدا شدم رفتم تو پارک زنگ زدم سری دوم جواب داد با یه لحنه خشن که هان چی میگی؟ دست از سرم بردار… گفتم من میلاد نیستم دوستشم، چرا با هم دعوا کردین؟ گفت تو قضیه رو میدونی؟ گفتم آره میدونم یه چیزایی، شروع کرد به تعریف کردن که این خیلی نفهم و بی ادبه، تا حالا دوبار منو کشونده آورده علکی! خیلی هم بهم توهین میکنه خیلی بچست! گفتم راهی نداره کوتاه بیای؟ گفت نه به اون واسطه هم گفتم که بهش بگه الناز میخواد دیگه از این کارا نکنه! یکم از دردسرا میلاد و اینا درد و دل کرده لحنش صمیمانه تر شد، گفتم میشه من شمارتو داشته باشم ؟ گفت واسه چی؟ گفتم واسه همون چیزی که میدونی خودت، با یکم اصرار قبول کرد به شرطی که میلاد نفهمه دوست باشیم! نمیخواستم میلاد بدونه چون هم دوباره میخواست خودشو بندازه وسط و الناز قبول نمیکرد! و اینکه نخود تو دهنش خیس نمیخود آدم دهن لقی بود! رابطه ما ادامه داشت و اکثر صبحا که بیکار بودم با هم حرف میزدیم منو اون روز دیده بود ولی یادش نبود، چند روز بعد اومد واسه کاراش تو شهر قرار گذاشتیم و همو دیدیم تو یه کوچه وقتی جلوم واستاد سریع رادار گرفتشو شلوارمو ناجور کرد حدودا ده سانت ازم کوتاه تر بود 175 حدودا و هیکل تو پری داشت با وزن حدود67-8 با یه چهره ساده و با نمک و پوست گندمی، اندامش از زیر چادر پیدا نبود ولی سینه ها خوش فرمی داشت گفتم چادرتو بردار، گفت نمیشه اینجا همون لحظه یه مردک موتوری اومد و مام واسه اینکه ضایع نشیم جدا شدیم، باهاش تماس گرفتم ازم خوشش اومده بود از اونروز تماسا از طرف اون بیشتر شد، اونروز شق درد گرفتم از بچگی به سکس با زنای بزرگتر از خودم علاقه داشتم من 20 سالم بود و اون 28 سال، تصمیم گرفته بودم بکنمش، مکان رو جور کردم قرار بود صبح بیاد، خدا همیشه هوای منو داشت! اون روز الناز دیر رسید و مکان پرید، یعنی زود حرکت کرد ولی دیر رسید نمیدونم بینش کجا رفت میگفت کار دارم یه جا! تلفمن منو هم جواب نداد! وقتی جواب داد که دیر شده بود اون روز نشد، بهم گفته بود ساعتای 5 به بعد بهم اس ام اس نده تو خونه بهم مشکوک میشن!
 
منم قبول کرده بودم، تقریبا ده روز از آشناییمون گذشته بود داشتیم تلفنی حرف میزدیم که از دهنش پرید و گفت حواست باشه بعد ساعت 5 زنگ نزنی شوهرم شک میکنه! گفتم چی؟؟؟؟ شوهرت؟؟ مگه تو شوهر داری؟؟؟ گفت آره من شوهر دارم و ساعت 5 میاد خونه گفتم پس چرا تا حالا دروغ میگفتی؟؟ گفت نمیخواستم بدونی اما الان که بهت اعتماد کردم گفتم! نمیدونستم بخندم یا گریه کنم! به شدت از سکس با زن شوهر دار بیزار بودم با اینکه اون موقع ها تو آویزون خیلی ازش خونده بودم اما هیچ وقت باهاش کنار نیومدم، اون روز با اینکه الناز قبول نمیکرد باهاش کات کردم، رفتم سراغ میلاد از زیر زبونش کشیدم که آره طرف شوهر داشته و میلاد واسه اینکه جلو من بد جلوه نکنه نگفته بود، خیلی اعصابم خورد بود هزار بار خدارو شکر کردم که اون روز نشد!
گذشت حدود یک سالی میلاد کون خودشو پاره کرده بود اما شماره الناز رو پیدا نمیکرد چون الناز به خاطر میلاد شمارشو عوض کرده بود منم از تو گوشیم پاک کرده بودم، خطمو هم عوض کرده بودم ولی نه صرفا به خاطر الناز! یکسالی از آخرین تماسم با الناز میگذشت که اون واسطه زنگ زد گفت الناز خواسته یه تماس باهاش بگیری و نمیدونه چیکار داره! ولی اصرار داشت که حتما زنگ بزنم! چون اون واسطه واسه من محترم بود حرفشو زمین ننداختم ، سیم قبلیمو گذاشتم و به الناز زنگ زدم، نمیتونم همه جزییاتو بگم خیلی سرتونو در آوردم تا همین الانشم، خلاصش این بود که الناز از شوهرش جدا شده بود الناز به گفته خودش وقتی که 17 سالش بود با اینکه کسی دیگرو دوست داشته با این ازدواج کرده، و تا حالا هم به خاطر بچه مونده باهاش، اعتیاد شوهرشو بهانه کرده بود و ازش طلاق گرفته بود! من شوهرشو دیده بودم یه بار که اومده بودن بازار، بهم گفته بود برادرشه، مرد بدی نبود نمیدونم چرا الناز ازش طلاق گرفت! صبح تا 5 عصر میرفتو جون میکند واسه الناز و بچش! وقتی که فهمیده بودم الناز شوهر داره چهره شوهرش بود که کمک کرد النازو بذارم کنار. اما الناز الان آزاد بود و تو خونه پدریش با بچش زندگی میکرد الان شرایط عوض شده بود دیگه خط قرمز من از بین رفته بود. باز هم خلاصش میکنم!
 
 
با عموم هماهنگ کردم و مکان جور شد، عموم پایه بود فقط زیاد نصیحتم میکرد :دی
الناز با ترس و لرز اومد، خیلی میترسید! درو باز گذاشتم و اومد تو آپارتمان عموم، از در که اومد تو پشت در بغلش کردم چسبودنمش به دیوارو ازش لب میگرفتم و میمالوندمش، رفتیم تو چادرشو در آورد وای با مانتو چه مالی بود! تو حال نشوندمش رو پام تو بغلم لباشو میخوردمو میمالوندمش سینه های بیش از حد نرمی داشت خوابوندمش تو حال لباشو میخوردم گردنشو میمکیدمو زبون میکشیدم گوشاشو زبون میزدمو گاز میگرفتم گردنشو که میخوردم به نفس نفس افتاده بود، اومدم پایین دکمه ها بالا مانتوشو باز کردم و مانتوشودر آورد از بالا بلوزش سر سینه هاشو آوردم بیرونو آروم زبون میزدم سینه های به نسبت شل و افتاده ای داشت، بلوزشو درآوردم یه لب ازش گرفتم افتادم به جون سینه هاش، سینه هاشو اول آروم بعد تند میخوردم سرشو میمکیدم و زبون میزدم حدود 10 دقیقه فقط سینه هاشو میخورم میگفت تورو خدا بکن برو پایین دیوونم کردی، تیشرتمو در آوردم پاشد کمربندم باز کرد شلوار و شرتمو کشید پایین از ساک زدن بدش میومد منم واسه کسی که واسم ساک نزنه کس لیسی نمیکنم، دکمه ها شلوارشو باز کردم وای چه کونی داشت، شرتشو کشیدم پایین لباشو سینه هاشو میخوردم کوسشو میمالیدم خیس خیس بود هی با دستمال پاک میکرد،نشستم جلوش پاهاشو دادم بالا کیرمو گذاشتم دم کسشو میمالیدم رو چوچولشو لبه ها کسش التماس میکرد بکن تو، کیرمو کردم تو کسش وای خیلی توپ بود عجب کوسی بود الناز روش بودمو طلمبه میزدم الناز فقط آه و ناله میکرد، چشاش نیمه بسته بود، برش گردوندم به حالت سگی شده بود از پشت گذاشتم تو کوسش خیلی داغ شده بودم تند تند طلمبه میزدم در میاوردمو دوباره مبکردم تو کسش الناز آه و نالش به اوج رسید ارضا شد، شل شد و خوابید، خوابیده بودم روشو کشو میگاییدم، (قبل اینکه الناز بیاد یه اسپری که به کیرم زده بودم بعدم کیرمو شسته بودم چون میدونستم چون زنه ممکنه زود ارضا شم و بهش حال نده) برش گردوندم خوابیده بودم روش از جلو طلمبه میزدم اسپری خیلی تاثیر گذاشته بود خسته شده بودم و خیس عرق بودم، الناز هم همکاری میکرد سرعتمو زیاد کردم اینقد تند تند طلمبه زدم تا آبم اومد حال بیرون کشیدن نداشتم آبمو تو کوسش خالی کردمو کنارش دراز کشیدم،
 
 
خیلی حال داد واقعا الناز خیلی کوس بود، هیکل توپ و خوش فرم و پایه تو سکس، بغلش کردم تو بغل هم بودیم تا نفسمون جا اومد پاشدم از یخچال آب و میوه و کیک آوردم خوردیم، گفتم میتونی بیای بریم حموم؟ گفت آره ولی بعدش باید موهامو خشک کنم، یکم تلویزیون تماشا کردیم، فقط گذاشته بودم شرتو سوتینشو بپوشه خودمم فقط شرت پام بود، رفتم کنارش دستشو گرفتم بلندش کردم کشیدمش طرف حموم گفت هوی چرا اینجوری میکنی میام خودم، بردمش تو دستشویی که با حموم کنار هم بود جلو اینه دستشویی نگهش داشتم از پشت چسبیدم بهش سینه هاشو از سوتین کشیدم بیرونو میمالیدم از پشت کیرمو از رو شرت میمالیدم رو کونش، دستاشو گذاشته بود قده دیوار رو اطاعت میکرد، سوتینشو باز کردم و شرتشو کشیدم پایین از پشت گذاشته بودم لاپاشو میکردمش لاپایی سر کیرمو هم میمایدم رو کوسش یه کمم میکردم تو، دستاشو از دیوار کندمو به حالت دولا در آوردمش سرشو بین شیر آبو دستشویی قرار گرفته بود کوسشم راسته کیرم بود سر کیرمو کردم تو کوسش اون لحظه خیلی داغ شده بودم شیره آبو باز کردم رو موهاشو کوسشو میگاییدم یه حس توصیف نشدنی داشت این صحنه رو تو یه فیلم دیده بودم ، گرفتموشو بردمش تو حموم کف حموم سرد بود آب و باز کردم رفتیم زیر دوش خیس بودیم خوابونده بودمش کف حمومو کسشو میکردم اینقد کردمشو مالیدمش تا دوباره ارضا شدم زیر دوش شستیم همو اومدیم بیرون من دیگه اصلا حال نداشتم، حوله هم نبرده بودیم خیس اومدیم بیرون و خودمونو خشک کردیم یکم دراز کشیدیم، بعدم پاشدیم موهاشو سشوار کرد و لباسامونو پوشیدیم سوتینش خیس شده بود نپوشید منم بهش ندادم ببره، ساعت هشت و نیم صبح بود که اومد اما حدود ساعت 12 اینا بود که رفت، منم خونه عمو رو جمع کردمو زدم بیرون، زنگ زد و پرسید بهت چسبید؟ گفتم خیلی حال دادی…
 
بعد از او چندین بار دیگه هم کردمش سری اول اصلا به کونش نرسید اما سری دوم کونشو هم کردم اونم جالب بود الناز از اولم کونی بود به میلاد و شوهرشو اون واسطه هم داده بود، تو کون دادن اوستا شده بود، اگه از این راضی بودین اونو هم مینویسم!
پ.ن: حتی لازم نشد اسممو بگم، داستانی که خوندین یه خاطره بود با یه سری تحریف شاید هم کمی اغراق! خیلی جاهاشو خلاصه کردم ولی بازم خیلی شد! فک کن کی حال داره بخونه؟ من نویسنده نیستم لطفا عیب هاشو ازم بگذرید، سعی کردم جوری بنویسم که خوشتون بیاد! اگه ادمین داستانمو بذاره نظراتو حتما خواهم خوند.

نویسنده: Fugitive_T68

 

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا