گل گلدون من

روبروی دانشگاه ما یه گلفروشی کوچیک داشت که من همیشه برای زدن مخ دخترا ازونجا گل می گرفتم ، این داستان تکرار و تکرار شد تا اینکه صاحب اون گل فروشی باهام رفیق شد ، یه پسر معمولی که خیلی آروم بود و نچسب،اما لاغر و بدن کشیده ای هم داشت و حسابی هم خاکی و اهل دل ، تا جایی که چند بار بدون هزینه گل رو برام پیچید تا بعد پولش رو بردم ، چون اون روز یا کارتخوانش خراب بود و یا من کیف پولم رو جا گذاشته بودم خونه ، چون این اتفاق اکثرا میوفتاد.اسمش نیما بود ، دیگه بعد از چند مدت حتی بدون اینکه گل بخوام فقط میرقتم بهش سر میزدم و میرفتم دانشگاه ، یک ترم با همین داستان گذشت و شد ترم دوم ،منم دیگه یه روز نبود که نرم بهش سر نزنم ، چون خونه دانشجویی داشتم و تو اون خونه به اون بزرگی تنها دیوونه میشدم ، اینه که یا پارتی می گرفتم و یا با دوستام دورهمی …

 

اونقدر خوب بود که منم گاهی ترغیب میشدم پا به پاش پیش برم ، یه صورت نورانی ای داشت ، نمیتونستم هیچوقت بهش بگم نه ، نمیدونم چم شده بود ، اما قبل ازینکه چیزی بخواد براش حاضر میکردم ، اونم دمش گرم هیچوقت تغییر نکرد و خودش موند تا همیشه هم میمونه ..،بگذریم ، خلاصه این شد که کم کم خودم شدم عضوی از اون مغازه کوچیک که اصلن جا برای راحت بودن دو نفر نبود ، یه فضای یه نفره بین اون همه گل …منم که پیشش بودم اون مجبور میشد خیلی به خودش سختی بده تا منم جا بشم و البته رلحت باشم ، یه تایمی من مینشستم و اون وا میستاد و یه دوره ای برعکس.
خلاصه اینجوری زمانمون میگذشت ، تا اینکه یه شب که طبق معمول داشتم از پیشش می رفتم گفت من نمیام و یکم کار دارم و بعدن میام …
منم گفتم باشه ، و خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم یهو یادم اومد کیف پولمو تو مغازه جا گذاشتم ، یه دور برگردون رو دور زدم و جلو مغازه پارک کردم،اما چراغ مغازه خاموش بود و در هم از تو قفل شده بود ، یکم تو مغازه رو نگاه کردم و چیزی که دیدم رو باورم نمیشد ، نیما یه زیرانداز پهن کرده بود کف مغازه و یه رکابی تنش بود فقط و داشت رو یه بالشت عقب جلو میکرد ، من داشتم از سوراخ گوشه شیشه نگاه میکردم ، که یهو پام خورد به یه آجر که همیشه دم در بود …یهو دیدم در باز شد و سرشو آورد بیرون و پرسید بفرمایید؟

 
تا دید منم جا خورد و نمیدونست چیکار کنه ، به تته پته افتاد و گفت چرا نرفتی ،گفتم کیفمو جا گذاشتم،گفت بذار برات بیارم،رفت تو و منم رفتم تو،یکم درمورد تا کجا رفتن و دوباره برگشتنم حرف زدم و برقرو روشن کردم دیدم زیرانداز پهنه و یه بالشت هم هست که خیلی تمیز حالت کیرش روش جامونده بود،پرسیدم اینجا میخوابی امشب،گفت آره یکم خسته بودم و حال نداشتم تا خونه برم،اون داشت دنبال کیفم میگشت و من نشستم رو زیرانداز و بالشت،گوشیش رو که برعکس بود رو برداشتم که مبادا روش لگد کنم ، که دیدم هنوز صفحه ش روشنه…وقتی دیدم،چیزی که دیدم رو باور نمیکردم ، یه فیلم پآرن گی بآد که زده بود رو پاوس.متوجه شد که گوشیش رو دیدم ، اما تلفنش رو همونطور برگردوندم و گذاشتم رو بالشت،کیف رو آورد و خوش و بش کردم و رفتم،تو ماشبن همش به این فکر می کردم که آخه مگه میشه نیما اصلن چنین فیلمی نگاه کنه ….تو همین فکرا بودم که یهو یه ویام اومد به گوشیم ، دیدم نیماس ، نوشته بود “دیدی؟” فرستادم “چیو؟”گفت گوشیمو،
نوشتم آره ، گفت میای دنبالم برسونیم خونه؟
منم گفتم حتما …

 
خوشحال بودم که دیگه اونجا تنها نیست ، رسیدم در مغازه و یه چراغ دادم که متوجه بشه،اما دیدم نمیاد،ماشین رو خاموش کردم و رفتم دیدم در بازه،رفتم تو و تو همون تاریکی و روشنی دیدم در بسته شد و نیما اومد تو بغلم و یکم نگام کرد و لباشو چسبوند به لبم ، من نمیدونستم باید چیکار کنم ، شوکه شده بودم ، فقط لبامو از هم باز کرده بودم و اون لب پایینمو میک میزد،اون حسابی شق کرده بود و خودشو چسبونده بود به من،منم دیگه دستامو بردم رو کونش…واااای یعنی اینقدر نرم؟؟؟آخه اون به این لاغری آخه چطور ممکنه؟با هر دستم یه لپ کونشو ماساژ میدادم و اونقدر چاک کونش خوش فرم و عمیق بود ، یه زمانی احساس میکردم دستم رفته تو کونش،البته شلوار تنش بود…یکم که گذشت منم شروع کردم به خوردن لباش،لذتی که همیشه منتظرش بودم و هیچوقت به ذهنم نمیرسید با نیما به دست بیارمش…از لباش رفتم رو گوشش،اون خودشو محکم چسبونده بود به من و کونشو توی دستام هی جابجا میکرد،دستاش دور گردنم بود،من که داشتم گوششو میخوردم یه لحظه آه از نهادم بلند شد….آههههه…دستاشو گذاشته بود رو کیرم…

 

من یه لحظه گرمایی رو حس کردم که واقعن عالی بود،چشمامو بسته بودم و اون آروم کیرمو میمالید و کونشو تو دستام جابجا میکرد،ولب پایینمو میک میزد،کیرم دیگه ازین سفت تر ممکن نبود بشه،یهو برگشت و با همون وضع کونشو چسبوند به کیرم و گردنشو خم کرد تا لبامو بخوره،چاک کونش اونقدر گرم بود که نمیتونی تصور بکنی،آروم اما با فشار کونشو بالا و پایین میکرد و میمالید رو کیرم،شلوار من دیگه جا نداشت …دستامو بردم رو کیرش ،یه لحظه از خوردن لبم دست کشید و نگام کرد ، یه جووون گفت و چشماشو بست و دوباره لبامو خورد،منم همینطور کیرشو میمالیدم و اون هم کونشو چسبونده بود به کیرم و با شدت عقب جلو میکرد …حس کردم که کیرش خیلی بزرگ شد و همونطور که تند تر کونشو با فشار رو کیرم میمالوند دستاشو گذاشت رو دستم و فشار داد رو کیرش، دستم خیس شده بود ، منم دستمو برداشتم و بردم جلو بینیم …وای اون عطر رو هیچوقت یادم نمیره…دستامو بردم رو کیرش ‌و خودم فشارش دادم رو کیرم و من هم با اون وضع ارضا شدم و احتمال میدادم تو شورتم پر آب باشه …برگردوندمش ،آروم گفت چرا زودتر اینکارو نکردیم؟منم لبخند زدم و گفتم ازین به بعد ما مال همیم …

 
اولین سکس آدم ، همیشه بهترین سکسه،اما من و نیما باز هم سکس داشتیم و هرکدوم بهتر از قبل بود،با نیما الان یه گلخونه زدیم تو ورامین،دوسال اول خیلی سخت بود،اما ازون به بعد همه چیز عالی و عالی تر شد ، الان گل صادر میکنیم و بخاطر شرایط جامعه هردومون هم ازدواج کردیم ، اما هیچوقت زنهامون شب رو تو گلخونه نموندن،فقط یک شب از هفته رو میریم خونه و باقیش رو تو گلخونه هستیم ، شبهامون عالی هستن ، گرم و پر از عشق ، شش ساله رابطه ی ما همینطور پر از عشق مونده و هرروز بهتر میشه ، البته گاهی از هم ناراحت هم بودیم ، اما برطرف شده ، همیشه عشقتون رو با کسی تقسیم کنید که بفهمه ارزشهاتون رو.

 
امیدوارم پای ثابت عشقبازیتو رو پیدا کنی .

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

3 دیدگاه دربارهٔ «گل گلدون من»

  1. سلام من 21 سالمه پسرای زیر 30 سال از تهران بیان لاین تا اگه اوکی بودیم قرار بزاریم در ضمن من مفعولم و دنبال فاعل های حرفه ایم ایدی لاینم mohammad16680 زود بیاین منتظرم

  2. سلام از ابهر پسرمفعول خوشگل پانزده ساله اهل دل و عشقبازی,پایه ثابت عشق وسکس میخام اگه هست بزنگه ,بزرگ ترین آرزوی زندگیمه,منتظرشم…
    ۰۹۳۵۷۹۶۶۸۸۱

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا