کون دادن تو استادیوم تختی

یادش بخیر… بچگیام اینقدر از در و دیوار خونه بالا میرفتم که مامانم باشگاه ژیمناستیک ثبت نامم کرد که انرژیمو اونجا تخلیه کنم و منم که بچه بودم و شیش سال بیشتر نداشتم و گاهی وقتا نمیرفتم و کارتون نگا میکردم اون موقع ها کارتون سفید برفی رو یادمه که خیلی برام جذاب بود یادمه تا سال پنجم دبستان میرفتم باشگاه و البته استعداد خوبی هم داشتم یادمه یه اولین بار سعید به یه بهانه ای منو برد انباری زیر باشگاه که پر از آت و آشغال بودش و شرو کرد به حرفهای سکسی و من که چیزی نمیفهمیدم فقط گوش میکردم و یادم نیست که چی شد که کیرشو درآوردش و گفت که بهش دست بزنم منم که شکه شده بودم تنها چیزی که یادمه گفتم بهشت و جهنمی هست و سعید هم گفت منم اول همینو میگفتم درواقع تو اون لحظه نمیدونستم قراره چه اتفاقی بیوفته و همینو میدونستم که کار درستی انجام نمیدیم و نکنه خدا سوسکمون کنه و از اینجور حرفا

 

خلاصه یه ذره با کیرش ور رفتم و بعد یه صداهایی از طرف پله ها اومد و سعید گفت بیا بریم یه جای امن و منم باهاش رفتم و با هم رفتیم پشت باشگاه ژیمناستیک که میشد زمین چمن استادیوم تختی تقریبا کناره زمین چمن آخراش یه اتاق بی درو پیکری بود و چراغ نداش ولی نور کمی که از بیرون میومد معلوم بود پر آشغاله و شبیه موتورخونه بود یکم اون طرف بعد از اون موتورخونه تاریک یه کلاس کاراته و قبل از ما هم که ساختمون شمشیر بازی بود و من و سعید هواسمون خیلی جم بود و تا صدای پا میشنیدیم حتی آروم تر نفس میکشیدیم تا کسی متوجه نشه خلاصه بعد از کلی کلنجار رفتن سعید گفت میخواس دولت رو ببوسم منم که اصا چشم و گوش بسته گفتم باشه اگه تو ببوسی هرکار بگی انجام میدم چون فکرشم نمیکردم چنین کاری بکنه و سعید هم که از خدا خواسته کیرمو بوس کرد و منم قرار شد کیرشو بخورم و اولش بدم اومد هی توف میکردم ولی بعد دیگه راحت تر شد و یه چند دقیقه ای براش ساک زدم و بعد دستمو گرفت و بلندم کردو شلوارمو کشید پایین و یه ذره کونمو مالوند و میخواست بکنه توش که نشد و لا پایی زد و هی با انگشت سعی داشت سوراخمو باز کنه و آخرشم با لاپایی آبش اومد و ریخت رو زمین و چون تاریک بود چیزی معلوم نبود و بعدشم شلوارا رو کشیدیم بالا …

 

رفتیم جای آبخوری دستامونو بشوریم قبلش که دستمو بو کردم بو میداد که سعید گفت بوی تفههه خلاصه اون شب گذشت و مامانم گیر داده بود که چرا دیر اومدی و خلاصه ماجرا تموم شد جلسه بعدی و جلسات بعدیشهم بعد از باشگاه یه راس رفتیم جای قبلی و هی هر بار سعید سای داشت که کونمو گشاد کنه که بلاخره موفق هم شد و یادم نمیاد که دردم اومده باشه چون هم الان یه ده سالی از اولین کونایی که دادم گذشته و هم سعید خیلی حرفه ای بود دیگه دفعات آخر آبشم میریخت تو کونم یادمه تو اون سال و اون باشگاه من به جز سعید به سه نفر دیگه هم کون دادم و با اینکه آبم هنوز نمیوند اما از این کار لذت میبردم و تا وقتی هم که میرفتم باشگاه کونه رو میدادم تا وقتی که یه سری وقتی میخواستم فیلم سوپری که از یکی از همون بکن ها گرفته بودم رو ببینم خواهرم دید و فهمید از کجا سی دی گیرم اومده و گفت نباید باشگاه بری والا به مامان میگم البته از کونی شدنم چیزی نگفتم ولی دیگه نمیتونستم یه آدم مورد اعتماد رو پیدا کنم که بکنم به خاطر همین هرموقع میرفتم حموم با انگشتم یه حالی به کونم میدادم… خلاصه دورانی داشتیم .

 

نوشته: mahan.adm

بازدید از تبلیغات و سایت وبکم سکسی یادت نره! ممنون

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا